در خدمت همسر حکمت یکی از همسفرانی که بعد از ازدواج به فکر ادامه تحصیل افتادند هستیم تا از تجربه ایشان در مورد کار، تحصیل و قدرت بهره مند شویم. لطفا با ما در خواندن این گفت و گوی کوتاه همراه شوید:
لطفاً خودتان را معرفی کنید و از چگونگی ورودتان به کنگره برای ما توضیح بدهید.
سلام دوستان حکمت هستم همسفر
حدود سال 93 و 94 بود که پیام کنگره از طریق برادرم که مسافر کنگره بودند و رهاشده بودند به ما رسید. جریان این بود که پسرم تازه از سربازی برگشته بود و دچار افسردگی بود و علیرغم میل خودم و به اصرار اطرافیان به مشاور مراجعه کردیم و بهجای اینکه حالش بهتر بشود روزبهروز بدتر شد. درحالیکه من و پدرش هم حال خوبی نداشتیم و برادرم پیشنهاد داد به خاطر حال خودمان به کنگره بیاییم و جهانبینیمان تغییر کند که شاید هم رضا حالش بهتر بشود.
این اتفاق که افتاده بود شوکه شده بودیم چون پسرم لیسانس عمران داشت خودمان هم خیلی براش وقت گذاشته بودیم و اصلاً توقع این اتفاق را نداشتیم چون سربازی را تو زاهدان افتاد و از همان زمان درگیر ترس و اضطراب و افسردگی شد. وقتیکه وارد کنگره شدم خیلی برایم سخت بود، با آموزشها آشنایی نداشتم و دید خوبی نسبت به اینجا نداشتم میگفتم همه معتاد هستند و چرا من باید بیایم اینجا و جوری بود که وقتی رسیدم خانه نشستم و فقط گریه کردم ولی گفتم حالا که اینقدر همه تعریف میکنند بروم ببینم چه میشود تا اینکه ادامه دادم راهنما گرفتم و با انتخاب خانم فاطمه عزیز که همینجا از ایشان تشکر میکنم که اگر ایشان نبودند شاید من هم الآن توی کنگره نمانده بودم.
نحوه عملکرد خودتان را قبل و بعد از کنگره چگونه ارزیابی میکنید.
قبل از کنگره با توجه به دستور جلسه که کار، تحصیل و قدرت است چون خودم تحصیلکرده بودم و خیلی دنبال یادگیری بودم فکر میکردم خیلی بلد هستم و یکسری چیزها را نمیتوانستم قبول کنم. به نظرم دیدگاهم خیلی تغییر کرد و خیلی ویژگیهای خوب به من اضافه شد ازجمله صبور بودن که قبلاً خیلی کمصبر بودم، الآن خیلی عمقی به مسائل نگاه میکنم و سواد علمی را فکر میکردم اگر با زندگیام در یک راستا پیش برود درست است ولی در یک راستا پیش نمیرفت و خیلی جنبه صور ظاهر داشت ولی با آمدنم به کنگره خیلی عمق دارتر شد و آرامش درونی بیشتری پیدا کردم و انگار میدانستم که دارم چهکار میکنم و با تغییرات پسرم خیلی امیدوار شدم و همین باعث شد بتوانم دوام بیاورم و به آینده هم خیلی امیدوار هستم.
کمی از خودتان و از اینکه چگونه تصمیم گرفتید تحصیلاتتان را ادامه دهید به ما بگویید.
من خیلی کوچک بودم که ازدواج کردم و همیشه دلم میخواست که درس بخوانم و به من گفتند که میتوانی بعد از ازدواج درس بخوانی و من قبول کردم و چون این قول را به من داده بودند با یک پسر ششساله و یکساله تحصیل را شروع کردم و یادگرفتن را دوست داشتم چون میدیدم تواناییام خیلی بالا میرود، لذت میبردم و همین عشقی که به یادگیری داشتم کمکم کرد سختیهای تحصیل با دو تا بچه کوچک را تحملکنم و با انرژی هایی که میگرفتم دلم میخواست همهاش قدمهای بعدی را بردارم و جلو بروم.
کار و تحصیل دو فاکتور مهم است که باعث ارتقا زندگی شخصی و اجتماعی هرکسی میشود نظر شما دراینارتباط چیست؟
قطعاً این دو عامل خیلی در پیشرفت زندگی شخصی و اجتماعی مهم هستند کار و تحصیل دو عامل در تکامل ما هستند، همه ما انسانها کمال طلب هستیم و دنبال این هستیم که بیشترینها را به دست آوریم پس یعنی همه ما خواسته داریم. بهترینها را داشتن، با کار و تحصیل به دست میآید و این دو لازم و ملزوم هم هستند و با بودن هر جفت آنها میتوانیم پیشرفت کنیم. کار کردن ارزش ما را بالا میبرد و میتوانیم بهواسطه آن به کمال برسیم.
با توجه به اینکه جهانبینی کنگره به ما میآموزد که دانایی متوقف نمیشود و آگاهیهای انسان در آرشیو او نگهداری میشود و همیشه همراه اوست دلیل تأکید این موضوع را بیان کنید.
تأکید به این دلیل است که به من انسان بگوید تو محدود به همین دوره زندگی نیستی، زندگی هدفمند است همینطور که ما در این دنیا برای یک سفر معمولی باید توشه جمع کنیم تا بتوانیم سفر خوبی داشته باشیم. مسلماً به ابعاد دیگر که میخواهیم برویم و پنهانی است چه طور بدون توشه برویم و آن آگاهی و دانایی که داریم همان توشهای است که برای دنیای بعدی جمع کردیم پس تأکید بر آن است که زندگی هدفمند است و مشغول جمعآوری توشه برای حیات بعدی هستم. معنای تحصیل هم اندوخته کردن است که ما با آموزشهایی که در کنگره میگیریم یا طرق دیگر داریم توشه جمعآوری میکنیم و اینها توشه راه ما هستند.
به نظر شما چرا متد کنگره بیکار بودن را برای درمان اعتیاد نمیپسندد؟
یکی از مراحل درمان همان کار داشتن است که خود آقای مهندس تأکید میکنند کسانی که کاردارند در کنگره به کارشان ادامه بدهند و آنهایی که بیکارند در سفر اول برای کار تصمیمگیری نکنند ولی قطعاً کار باعث میشود هدفمند بشوند، باعث میشود باورهایشان قویتر و به آن تعادل برسند. اصلاً سکون جایز نیست و درحرکت است که آنها میتوانند به هدفشان برسند و جهتشان را پیدا کنند و نیروهایشان را در این جهت مصرف کنند. پس لازمه درمان حرکت است و حرکت هم باکار انجام میشود.
قدرتی که در پرتو این دو مقوله یعنی کار و تحصیل به دست میآید از چه حسی خواهد بود؟
قدرت یک صفتی است موافق اراده و خودش یک مبدأ است یعنی باعث میشود وقتی من قدرت پیدا میکنم بر اساس آن کار و تلاشی که میکنم و یک توانایی که در من به وجود میآید به من انرژی و یک حس آرامش میدهد که این آرامش است که من را به آن بهترین و کمالی که میخواهم میرساند که این مستلزم این است که من این قدرت و آرامش را از راه درست با کسب علم و دانایی و آگاهی و... به دست آورده باشم. قدرتی که بر مبنای ارادهام باشد و کاری که بتوانم بدون واسطه انجام دهم نه از روی زورگویی باشد.
تحصیل یعنی برداشت کردن آیا منظور از این دستور جلسه فقط تحصیلات آکادمیک است؟
خیر. تحصیلات آکادمیک فقط تئوری به من آموزش میدهد و لازم است ولی کافی نیست در عمل و انجام کار اصلاً این نوع کسب کردن کافی نیست.
کلام آخر ...
اول از آقای مهندس و خانوادهشان و کلیه اعضا کنگره 60 سپاسگزارم که باعث شدند ما در مسیر داشتن یک جامعه سالم قدم برداریم. وقتی جامعه سالم، امن و آرام باشد من هم در کنار آن به آرامش و امنیت میرسم و واقعاً تشکر زبانی کافی نیست و باید یک کار عملی انجام دهم و یک حس خوب بگیرم و احساس کنم که من هم مفید هستم. دوم هم تشکر میکنم که آقای مهندس به من یک معیار ویژه آموزش داد درست است که چیزهایی بلد بودم ولی در یک منبع و مرجعی نبود که اطمینان کنم دارم راه درست میروم و این خیلی به من کمک کرده است و بدانیم که باید قدردان این معیارها باشیم.
از همه ایجنت، اسیستانت، مرزبانان و همه و همه که خدمت میکنند کمال تشکر را دارم و ممنون که به حرفهای من گوش کردید.
ما هم از شما تشکر میکنیم که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
تهیهکننده: همسفر لیلا
تایپ: همسفر مانا
- تعداد بازدید از این مطلب :
601