همه انسانها در زندگی روزانه یا در طول عمر خود با مسائل زیادی روبرو هستند و مدام در حال تصمیم گرفتن برای مسائل مختلف چه بزرگ چه کوچک، سرنوشتساز یا غیر سرنوشتساز مثل خرید یک اتومبیل و فرق آن با انتخاب رشته تحصیلی یا انتخاب همسر که همه اینها بستگی به مسیر فکری انسان و راهی که هر انسان از زندگی برمیگزیند و نوع نگاه او دارد.
از سویی هر انسانی در طول روز و حتی قبل از خواب به مسائل زیادی میاندیشد که در اکثر اوقات در آن به سود و زیان خود میاندیشد که اگر فلان شخص فلان کار را میکرد بهتر بود یا بدتر، به همان شخص فلان حرف را میزد بهتر بود یا بدتر، چه میشد یا چه نمیشد و اگر من آن حرکت را میکردم یا مثلاً جواب دندانشکنتری میدادم بهتر بود یا اگر ملک بهتری میخریدم الآن ارزش آن بیشتر میشد و یا از این قبیل افکار روزانه یا شبانه.
البته این افکار تا حدودی طبیعی است ولی نکته اینجاست که در این میان شاید کمتر انسانی باشد که مرزبندیهایی برای افکار روزانه داشته باشد که مثلاً به چه بیندیشد و به چه نیندیشد یا چگونه رفتار کند که اسمش بیخود و بیجهت بر سر زبانها نیافتد که این را میتوان دانایی فرد دانست یعنی هرچه دانایی شخص بیشتر باشد به موضوعات مهمتر و هر چه دانایی فرد کمتر باشد به موضوعات حاشیهای و کماهمیتتری میپردازد.
انسانها با هر نوع عقیدهای یا میزان سواد همیشه دوست دارند به گونهای زندگی کنند که مطابق میلشان رفتار شود به جاهایی میروند که در آنجا راحتتر باشند و کسی مزاحمتی برایشان ایجاد نکند.
اما در کنگره همه اینها از دید کلی به دو قسمت ارزشی و ضد ارزشی تقسیم میشود. کنگره ۶۰ و آموزشهای آن در جهت رفتن به سمت ارزشها و تشخیص ضد ارزشها و دوری کردن از آنها میباشد. بنیان کنگره ۶۰ بر این عقیدهاند برای حرکت در مسیر ارزشها باید از ضد ارزشها بازگشت نماییم.
به زبان سادهتر انسان به همهچیز عادت میکند حتی به مسائل ضد ارزشی... یک مصرفکننده شاید روزهای اول با فاصله و برای لذت مصرف کند اما برایش کمکم تبدیل به یک عادت میشود در حقیقت برای تصفیه و پالایش باید ظرف وجودی را تمیز کرد نمیشود در یک ظرف هم آب آلوده ریخت و هم آب زلال و گوارا و انتظار داشت که حال خوش شود مثلاً بگوییم که من در حال سفر از تاریکی به نور و از نادانی به دانایی هستیم ولی اگر کمی به مسائل فلان شخص سرک بکشیم که ایرادی ندارد ولی در ادامه این کار ضد ارزشی چنان از یک لکه سیاه تبدیل به سیاهی بزرگی خواهد شد که حتی دیگر ابعاد زندگی ما را تاریک خواهد کرد.
یکی از ضد ارزشها که تشخیص آن بسیار سخت است حاشیه یا به عبارتی به حاشیه رفتن است. بهراستی چرا تشخیص به حاشیه رفتن دشوار است؟
شخص مسافر از وجود بهترین راهنما استفاده میکند داروی اوتی را بهموقع مصرف میکند و شاید هم بدون غیبت و حتی حضور بهموقع هم دارد اما امکان به حاشیه رفتن و بازگشت به ضد ارزشها باوجود سفر در کنگره را دارد. حال چرا؟
در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر مهندس دژاکام وضعیت یک شخص مسافر که در حال عبور است اینچنین تعبیر شده است که در این سرما هیچچیزی نمیروید، زایشی نیست و انگار تمام حسهای انسان یخزده و چیزی را متوجه نمیشود، متوجه بزرگ شدن فرزندانش نمیشود! متوجه رفتن همسرش نمیشود! متوجه به یغما رفتن عمر و سرمایهاش نمیشود! به دلیل از کار افتادن حسها و به تعبیری یخ زدن حس و عدم دریافت اطلاعات صحیح و صدای عقل میباشد.
البته منظور از متوجه نشدن به این معناست که این مشکلات بهیکباره به وجود نمیآید بلکه بهمرور اتفاق میافتد و شخص در خواب به سر میبرد؛ اما با شروع سفر و آغاز آب شدن قندیلها و یخهای درونی انسان متوجه حسهای مثبت و انوار الهی میشود و تازه متوجه عمق اتفاقات پیرامونش میشود و با یاری قدرت مطلق و بهره بردن از آموزشهای کنگره رو بهسوی نور حرکت میکند.
اما نکته مهم اینجاست، همانطور که در جزوه جهانبینی ۱ میخوانیم نیروهای اهریمنی نمیتوانند بهطور آشکار در برابر عقل ظاهر شده و خواسته خود را مطرح نمایند بلکه آنها از طریق حس که برای عقل اطلاعات میبرد و مجوز ورود به قلعه عقل را دارد میتوانند اختلالاتی را ایجاد کنند یکی از این حسهای منفی و مخرب حاشیه و به حاشیه رفتن میباشد که با تجسس در امور دیگران و توجه به مسائل دیگران شروع میشود البته کسی که بهتازگی وارد یک مجموعه خاص مثل کنگره میشود با خود علامت سؤالهای زیادی به همراه میآورد و بالعکس سؤالات زیادی هم در ذهنش ایجاد میشود.
برای من مسافر شاید جذاب باشد که فلان فرد کیست و چه شغلی دارد جایگاهش چیست و چه مصرفی دارد و یا چند سال است که مصرف میکند، یا درآمد کنگره به جیب چه کسی میرود یا اساتید کنگره چه کسانی هستند.
خوشبختانه در کنگره حرمت برای همین منظور خوانده میشود آنهم دوباره، یکبار ابتدای شروع جلسه و بار دوم هم تقریباً اواخر جلسه برای کسانی که دیرتر میآیند.
در حرمت میخوانیم: غیبت کردن و تهمت زدن و دروغ گفتن که از مصادیق به حاشیه رفتن و از موارد غیراخلاقی و ضد ارزشی میباشد یک شعار معروف در کنگره میباشد که میگوید: دوربین را روی خودت بینداز نه دیگران.
البته در دنیایی که زندگی میکنیم شاهد آنیم که در مسائل مختلف حواشی آن از اصل آن جذابتر و شنیدنیتر بحث روی آن داغتر است مثل فوتبال که نود دقیقه است اما حاشیههای آن روزها یا هفتهها و یا شاید ماهها ادامهدار باشد و علت آنهم این میتواند باشد که نیروهای منفی همواره در تلاشاند که انسانها را ترغیب کنند مدام به حریم دیگران و حیات خلوت دیگران سرک بکشند تا مشغول دیگران شوند و از خود غافل بمانند تا نیروهای اهریمنی به اهداف خود برسند.
اما برای بهتر درک کردن حاشیهها و مخرب بودن آنها یک مثال میزنیم، بهراستی چه کسی میتواند از یک مسابقه فوتبال لذت ببرد؟ شخصی که تنها نود دقیقه، تمام تمرکز و دقت خودش را بر روی نفس این ورزش و زیباییهای تاکتیکی و تکنیکی میگذارد؛ و در انتها قطعاً با آموزش از پای تلویزیون و یا ورزشگاه بلند میشود. یا شخصی که مدام در حواشی بگومگوهای بیدلیل و کمارزش درگیر شده و لذت اصلی این ورزش را با حواشی کمارزش عوض کرده. جواب کاملاً واضح و مشخص است.
حالا دوباره به بحث خودمان برمیگردیم، در محیط کنگره هر شخص مسافر میتواند به اصل درمان، آموزش و مسائل اساسی و سؤالات مهم در مورد خود بپردازد و یا نه به حاشیهها مثل اینکه چه کسی درست سفر میکند و چه کسی بد؟ وضعیت مالی فلان شخص چگونه است؟ چرا فلان شخص جواب سلام من را با اکراه داد؟ با چه کسی گرم باشم و فلانی را تحویل نگیرم و از این قبیل افکار منفی و حاشیهای.ولی در کنگره برای این مسائل چاره اندیشیده شده است و آن توجه به حرمتهاست.
هر فرد مسافر در کنگره میتواند با به کار بستن حرمت کنگره و یاریگرفتن از آموزشهای ناب و جهانبینی درست حاشیهها را از خود دور کند حال چه سفر اولی باشد چه سفر دومی فرقی نمیکند.
در اینجا دو سؤال میتوان مطرح کرد: نخستین سؤال این است که چرا به حاشیه میرویم و سؤال دیگری که مطرح میشود عواقب و اثرات مخرب حاشیه رفتن چیست؟
جواب سؤال اول را میتوان به این شکل توضیح داد. حاشیه رفتن به دلیل حس لذت در کشف حقایق و پشت پرده موضوعات زندگی دیگران است. انسان ذاتاً نسبت به موضوعاتی که بهصورت واضح و آشکار در مقابلش هستند بیتفاوت است یعنی اصل و متن مسائل را به حواشی و مسائل کمارزش ترجیح میدهد تا جایی که مدام به حریم دیگران سرک بکشد و این حرکت ضد ارزشی در ابتدا شاید با لذت و هیجان باشد اما در ادامه عواقب و اثرات مخربی در شخص به وجود میآورد که همان عدم توجه و تمرکز در مسائل مهم زندگی خود و غرق شدن در مسائل غیرضروری و مهم دیگران است.
شخص با یافتن نقاط ضعف و مسائل تاریک زندگی دیگران و شاید بدبختیهای اشخاص دیگر میخواهد به خود و دیگران بفهماند که خودش شخص موفق و خوشبختی است در صورتی که هرگز چنین نیست بلکه بهواسطه عدم توجه و تمرکز در مسائل شخصی زندگی خود هرلحظه بیشتر و عمیقتر در تاریکیها فرو میرود بدون آنکه خودش متوجه باشد و این یک اصل مهم در کنگره است که میگوید: بهتر است دوربینمان را روی زندگی خودمان تنظیم کنیم و در مسائل حاشیهای که غیرضروری نیز هستند فرو نرویم.
به امید بهکارگیری درست و کاربردی از آموزشهای ناب کنگره و دوری از ضد ارزشها.
تایپ: مسافر شبیر لژیون چهارم
تنظیم: مسافر محمد لژیون دوم
نمایندگی باباطاهر همدان
-
منبع:
همدان
- چهار شنبه 23 مرداد 1398
- تعداد بازدید از این مطلب :
829