در یک سیستم درست و سالم؛ فرمانبرداری عین معرفت، عمل سالم و آگاهی ماست. در کنگره معتقدیم هر چیزی هم صور آشکار دارد و هم صور پنهان، فرمانبرداری و فرماندهی هم از این قاعده مستثنی نیستند. وقتی در جایگاه یک رهجو، آنچه را راهنما به من میگوید، میشنوم و در پاسخ میگویم؛ چشم، این فرمانبرداری در صور آشکار است اما وقتی آنچه را از جانب راهنما شنیدم، بادل و جان پذیرفتم و در جهت اجرایی کردن آن قدم برداشتم و فقط به یکچشم تنها اکتفا نکردم؛ آنوقت فرمانبرداری را در صور پنهان هم انجام دادهام. من باید به راهنمای خود احترام بگذارم و از او فرمانبرداری کنم چون تا فرمانبردار نباشم فرمانده نخواهم شد. فرمانبرداری از فرمانده نشانه فهم و دانایی ماست.
برای فرمانبردار بودن باید از ترس، منیّت و ناامیدی که اضلاع مثلث جهالت هستند عبور کنیم چون این سه فاکتور مانع فرمانبرداری ما میشود. برای اینکه فرمانبردار خوبی باشیم باید این مهم را ذرهذره تمرین کنیم. احترام بهحق تقدمها، احترام به چراغقرمز چهارراهها، دروغ نگفتن، سرزنش نکردن، مردمداری، احترام به زیردست و ... نشانه فهم، درک و تعادل ماست. من در هر جایگاهی که هستم باید فرمانبردار باشم و اگر بهجایی برسم که فکر کنم دیگر فقط فرمانده ام و نیازی به فرمانبرداری ندارم؛ آن نقطه، نقطه سقوط من است. فرماندهی، از خواستههای مهم انسان است و در صورتی در هر مقطعی از زندگی به این جایگاه میرسم که فرمانبردار خوبی باشم. با فرمانبرداری میتوانم توانایی و قدرت خود را افزایش دهم و هر چه قدرت من زیاد شود؛ دایره فرماندهی من وسیعتر میشود.
گاهی برایم سؤال بود که چرا فرد مصرفکنندهای که میداند با مصرف مواد مخدر چه تخریبهایی به جسم خود وارد کرده؛ بازهم مصرف مواد خود را بیشتر میکند و یا حتی از تریاک به شیره، هروئین یا شیشه پناه میبرد؟! آیا اینهمه حقارت، اینهمه تخریب، اینهمه درد و زجر کافی نیست؟! ... پس چرا؟؟ ... پاسخ سؤالم را در سی دی از فرمانبرداری تا فرماندهی آقای امین پیدا کردم. فرماندهی یعنی من بر یک سری نیروها (نیروهای درونی و بیرونی) احاطه دارم و این باعث لذت و حال خوش انسان میشود؛ بنابراین فرد مصرفکننده برای اینکه فرماندهی را بههیچوجه از دست ندهد؛ مصرف موادش را بیشتر میکند یا نوع ماده مصرفی را عوض میکند و اینگونه فکر میکند فرماندهی بر شهر وجودیاش را هنوز در اختیار خود دارد؛ غافل از اینکه این مقطع، موقت و زودگذر است و با این کار در عمق تاریکیها فرو میرود. نهایتاً فرماندهی جسم از او گرفته میشود و حتی قادر نخواهد بود کوچکترین کارهای روزمره خود را انجام دهد! ...
در کنگره در هر جایگاهی که هستم اگر فرمانبردار خوبی باشم؛ در واقع شاکر و سپاسگزار چیزهایی هستم که از کنگره دریافت میکنم. گوش کردن به سیدیهای آموزشی، نوشتن سیدیها، خدمت کردن بهعنوان لژیون خدمتگزار، خدمت کردن در سایت، خدمت کردن در نشریات، انجام خدمات مالی در حد توانمان و درصورتیکه برایمان مقدور است؛ عضو لژیون مالی شدن و ... هرکدام از این پارامترها میتواند ما را در مسیر فرمانبرداری قرار دهد و در ادامه، به فرماندهی برساند.
فرمانبردار خوب بودن؛ یعنی رسیدن به حال خوش و دست یافتن به یک تعادل نسبی است که فرماندهی را با خود به ارمغان میآورد.
با احترام، همسفر شهرزاد
منبع: وب نمایندگی سهروردی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1257