ششمین جلسه از دور هفدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان پارک طالقانی با دستور جلسه «وادی یازدهم و تأثیر آن روی من» و سی دی «حقه نفس 3» با استادی دکتر مسعود و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر محمدعلی در روز جمعه مورخ 98/4/28 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان دکتر مسعود هستم یک مسافر:
خیلی خوشحال هستم که در این جایگاه حضور دارم و تشکر میکنم از آقای مهندس. مختصری از خودم میگویم: بنده دکترای فیزیولوژی ورزش هستم، در دانشگاه تدریس میکنم و حدود شانزده سال است که در خدمت آقای مهندس در حوزه بیماری اعتیاد کار میکنم. البته چیزی بلد نیستم. چند کار تحقیقاتی هم انجام دادم.
دستور جلسه هم خیلی مفصل، هم خیلی خوب است، من تصورم بر این است که چون از بدو خلقت شروع میکند و وارد میشود. ازآنجاکه شیطان، تمرد میکند، ازآنجاییکه داستان خلقت انسان است. اتفاقاً بد نیست، همه ادیان هم اینها را تکرار میکنند، ما حالا بگوییم چه ربطی به اعتیاد دارد، نه مقدمه خیلی خوبی است برای رسیدن به یک نتیجه؛ خداوند وقتی موجودات را خلق میکند، یک تعدادی را فقط فرشته خلق میکند، فرشتگان فقط کار خوب انجام میدهند، نه گناهی میکنند، نه شهوتی دارند، نه طمعی، میشود گفت سفیدی مطلق هستند و یک عده شیاطین هم هستند که شر مطلق هستند، در این میان یک بشر بیچاره را خلق کرد که به آن اختیار داد و آن اختیار این است که میتوانی از خیر باشی یا از شر، میتوانی سفید باشی یا سیاه باشی، میتوانی جزء فرشتگان باشی یا جزء شیاطین و این ویژگی را به انسان داد؛ و این خیلی جالب است که در ادیان مختلف، حتی، در یینگ و یانگ چین هم هست که شکل آن را شاید دیده باشید؛ یک دایرهای است که درون آن به دو قسمت سیاهوسفید تقسیم شده که داخل قسمت سفیدرنگ یک نقطه سیاه است و درون قسمت سیاهرنگ یک نقطه سفید است و وقتی این دایره بچرخد، آن نقطه سفید درون این سیاهی مرتب بزرگ میشود و سیاهی را از بین میبرد، اما غافل از اینکه نقطه سیاهی هم در سفیدی همینطور دارد بزرگ میشود و سفیدی را از بین میبرد؛ یعنی مرتباً این داستان تکرار میشود.
در مورد چشمههای جوشان و رودهای خروشان اینکه ما همه چشمه هستیم در این بارگاه الهی، حالا این چشمه میتواند کور باشد، آبی نداشته باشد، میتواند، نه در یک فضای باز معمولی بیاید بیرون، دوروبر خود را خیس کند و به یک باتلاق تبدیل شود. میتواند یک چشمه جوشان باشد و تبدیل به رود خروشان شود. ما انسانها حکم آن چشمه را داریم، این چشمه برای اینکه قابلیت چشمه بودن را داشته باشد، باید چند ویژگی داشته باشد: 1- باید از خودش آب داشته باشد، نه اینکه آن را با شلنگ پر کنیم. 2- این آب برای اینکه بتواند جوشان و خروشان بیرون بیاید، باید یک اختلاف ارتفاع داشته باشد، یعنی معمولاً اگر دیده باشید، ما در زمین مسطح چشمه نداریم، اگر هم باشد تبدیل میشود به باتلاق مانندی، همیشه چشمهها در کمر کوه هستند چرا، چون منبع اولیه آنها بالای کوه است یا برفهای کوه است یا آبهای زیرزمینی بالای کوه است و آن اختلاف ارتفاع باعث میشود که این چشمه آبش جوشان بیرون بیاید. 2- یک اختلاف ارتفاعی هم باید با پاییندست داشته باشد چون چشمه اگر در همانجایی که هست بماند اگر زمین مسطح باشد عرض کردم، باتلاق میشود. باید حتماً بتواند بهطرف پاییندست برود بتواند دیگران را سیراب کند؛ یعنی: 1- آب داشته باشد؛ یعنی آن انسانیت درونی را داشته باشیم. 2- اختلاف ارتفاع؛ اختلاف ارتفاع اول ما با بالا درواقع چنگ زدن به قدرت الهی است، او بالاتر است. او منبع اولیه آب است و ما باید از آن همیشه کمک بگیریم. اختلاف ارتفاع دوم، یعنی اختلاف ارتفاع ما با پایین؛ یعنی آنچه به دست آوردهایم آنچه خداوند به ما داده که اسم آن را میگذاریم طبیعت که تلاش خودمان به ما داده است و ما موظف هستیم بهعنوان خدمتگزار آن را به دیگران بدهیم. اگر ندهیم این چشمه از بین میرود. ما موظف هستیم این چیزی را که از بالا گرفتیم به قسمت پاییندست انتقالش بدهیم. این است که در کنگره میبینیم انسانی میآید به رهایی میرسد، آزمون میدهد، به کمک راهنمایی میرسد و آنوقت شروع میکند، آموختههایش را به دیگران منتقل کردن.
چیزی که هست در این میانه، نحوه تفکر ما نسبت به هستی است، آیا ما بر مادیات سوار هستیم، یا مادیات بر ما سوار است. آیا ما هستیم که میدانیم چرا داریم تلاش میکنیم. به کدام مقصد میخواهیم برویم. معمولاً چشمهها در این سرازیر شدنشان اگر یک زمین پوک و نرم جلوی راه آنها باشد، آنها تبدیل به گل، باتلاق میشوند، معمولاً اینها باید از لای سنگلاخها، از لابهلای سختیها عبور کنند، این هست که در تعالیم کنگره هست که ما از سختیها و مشکلات استقبال میکنیم. چون مشکلات ما را میسازد، راهحل مشکلات را یاد میدهد و درنتیجه یک چشمه واقعی: 1- باید آب داشته باشد 2- از بالا آب بگیرد نه از شلنگ 3- آب را انتقال بدهد به قسمتهای پایین و این انتقال هم از یک زمین نرم معمولی نباشد. باید حتماً از لابهلای صخرهها و سنگها باشد با سختی و آنوقت چشمهها به رود و رودها به اقیانوس خواهند رسید.
من روی این سی دی خیلی فکر کردم. ُ گوش میدادم بیاراده یاد قایقرانی در آبهای خروشان افتادم. دیدهاید که با چه سختی از این آبهای خروشان عبور میکنند به اطراف برخورد میکنند. گاهی وقتها قایقهایی هستند که برمیگردند، اما بالاخره برمیگردند و میروند و اگر دقت کرده باشید وقتی آن رود خروشان تمام میشود، قایقها به یک آب آرام میرسند، به یک سکون و آرامش میرسند. پس ما هم باید تلاش کنیم، هرلحظه به فکر این باشیم که چیزی یاد بگیریم هرلحظه به فکر این باشیم که یکقدمی به طرف قویتر شدنمان برداریم و بعد از آنچه کسب کردهایم در قالب یک خدمتگزار واقعی به دیگران ارائه بدهیم و از سختیهایی که در مسیرمان پیش میآید نترسیم. چون این سختیها باعث میشود آب این چشمه زلال باشد. آن سفید و سیاه (یینگ و یانگ) هم همیشه یادمان باشد، هرگز مغرور نشویم به موقعیت خوبی که داریم و هرگز ناامید نشویم از موقعیت بدی که در آن هستیم، ما میتوانیم در اوج قدرت و خوبی و زیبایی به انحطاط کشیده شویم اگر حواسمان نباشد و چشمه را به باتلاق تبدیل کنیم و میتوانیم در اوج ناراحتی و ناامیدی تبدیل به یک آدمی شویم که برای دیگران نقطه امید باشیم؛ و بعد میرسیم به پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. هیچچیزی ما را ناامید نکند و همیشه تلاش کنیم برای اینکه بهبود پیدا کنیم.
در مورد سی دی «حقه نفس 3» فرصت نیست صحبت کنم. فقط یادمان باشد که ما نوروترانسمیترها را داریم، اندورفین داریم، دینورفین داریم، همه اینها را داریم اما قدر آنها را نمیدانیم، میرویم از بیرون میآوریم، آنها را سرکوب میکنیم بعد روزی هم که میخواهیم برگردیم، ما حقه میزنیم به طبیعت، او هم به ما حقه میزند، اما روزی که میخواهیم برگردیم بازهم باید حقه بزنیم یعنی بازهم باید بیاییم با شربت تریاک با روش D.S.T آرامآرام دوباره سعی کنیم وابستگیمان را به منابع بیرونی کم کنیم و منابع درونیمان را دوباره رشد بدهیم. از اینکه به سخنان من گوش کردید متشکرم.
سلام دوستان رؤیا هستم یک همسفر:
این وادی خیلی جالب است، جناب مهندس میفرمایند: انسان پر از اضداد است و این مثبت و منفی داشتن باعث میشود که انسان به تکامل برسد و اینکه اضداد باعث رشد و حرکت انسان میشود و این مسیری که انسان دارد حرکت میکند، این مسیر هموار نیست و چیزی که در این مسیر مهم است، خود انسان و تفکر سالم انسان است و این جهشها باعث میشود که انسان به چشمه جوشان تبدیل شود؛ و تعبیر خیلی جالبی که بود، اینکه انسان مثل چشمه است و آن چیزهایی که یاد میگیرد و به دیگران میدهد باعث خروشان شدنش میشود، این یادگیریها باعث جوشش او میشود و او را به هدف تعادل و تکامل میرساند. ممنون.
سلام دوستان مهرداد هستم همسفر:
تصور بفرمایید در یک ساحل عدهای خواب هستند، به نظر میرسد هر از چندگاهی خداوند یک نفر را بیدار میکند تا آن یک نفر بقیه را بیدار کند، در طول تاریخ من نگاه میکردم؛ انگار این یک سنت است. داشتم به حرکتی که کنگره 60 انجام داده فکر میکردم، دیدم بله یکی از کسانی که بیدار شد جناب مهندس هستند و همینطور به دنبال ایشان دیگران بیدار میشوند و وظیفه هرکس که بیدار میشود این است که دیگران را بیدار کند؛ اما نکته مهمتر به نظر من این هست که وقتی انسان بیدار شد، بیداری را حفظ کند. خیلی از ما بیدار میشویم، کمک میکنیم، کسان دیگری را بیداری میکنیم و بعد خودمان به خواب میرویم، حفظ بیداری خیلی مهم است.
سلام دوستان دکتر فرشید هستم همسفر:
در رابطه با این وادی ما میتوانیم بگوییم که ما در حال سکون هستیم، شاید بهظاهر زمانبر ما میگذرد، به دنیا میآییم، میرویم اما از خودمان غافل هستیم. از قابلیتهای خودمان آگاه نیستیم و نمیتوانیم از آنها استفاده کنیم. درواقع از وادی اول ما آموزش گرفتیم که چیزی بهغیراز این ظاهر هم هست. ما دارای یک درون هستیم که منشأ آن از خداوند است و آرامآرام ما را به جوشش وامیدارد و باعث میشود که ما حرکت کنیم هم حرکت بیرونی و هم درونی و همینطور که فرمودند: با حرکت راه نمایان میشود و هدف این است که بهجای بالاتری برسیم. رسیدن به آن اقیانوس با سعی و تلاش و خواست درونی و کسانی که برای درمان اعتیاد آموزش میگیرند میبینند که زندگیشان، میتواند تغییر پیدا کند و میشود که اعتیاد را کنار گذاشت؛ و این خودش یک طلب ایجاد میکند در وجودشان و باعث میشود بهسوی آن اقیانوس که بزرگتر هست و قابلیتهای ما را میتواند کامل نشان بدهد بروند. ممنون.
سلام دوستان مژگان هستم یک همسفر:
بعد از ده وادی که ما طی میکنیم، صفت گذشته در انسان صادق نیست و انسان همیشه جاری هست و ادامه دارد. ما میتوانیم بعد از گذشت ده وادی که آن را بهصورت کاربردی کار کردیم وارد وادی یازدهم شویم. ممنون.
سلام دوستان دکتر محسن هستم همسفر:
انسان باید همیشه در حال تحرک باشد و اگر بخواهد اندوختههایش را خرج نکند و نگه دارد، هیچچیز عایدش نمیشود،بلکه باید مثل همان چشمه جوشان حرکت کند و هرچه یاد گرفته است، به دیگران هم انتقال دهد؛ و اگر این چرخه ادامه پیدا کند باعث تولید و توسعه زندگی مردم میشود. ممنون.
سلام دوستان خدیجه هستم یک همسفر:
انسان جمع اضداد است، هم خوبی در وجود او هست و هم بدی و این سخن مرا به یاد جملهای از دکتر شریعتی انداخت که: انسان میان دو بینهایت است؛ بینهایت بلند و بزرگمرتبه و بینهایت پست و ضعیف. هم روح خداوندی در ما دمیده شده و هم استعداد بدی داریم و این ما هستیم که انتخاب میکنیم که به سمت بدی برویم یا به سمت خوبی. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان دکتر حسین هستم همسفر:
وادی یازده انسان را به چشمه تشبیه کرده است؛ حالا این چشمه میتواند جاری باشد یا چشمه ساکن و هیچ خاصیتی نداشته باشد. یا ساکن است و در آن آب گندیده است و یا اینکه حالت گزندگی به دیگران هم میتواند داشته باشد. برای اینکه بتواند جاری شود، اول باید خودش آب داشته باشد، خودش جوهره این اطلاعات را داشته باشد؛ و دوم اینکه پتانسیل حرکت را پیدا کند، پتانسیل حرکت را به این صورت میتواند پیدا کند که اطلاعاتش بیشتر شود هرچقدر اینها بیشتر شود چشمه روانتر و خروشانتر میشود و صخرهها را درمینوردد و به اقیانوس میرسد. نکته دیگر اینکه مادیات باید در اختیار ما باشد، نه ما در اختیار مادیات. متشکرم.
سلام دوستان پریا هستم همسفر:
نکتهای که برای من جالبتوجه بود در این وادی این بود که میگفت: انسان از بدو خلقت به همراه قوانین متولدشده است؛ و این همان تعادل است و اینکه ما افراط و تفریط داشته باشیم این به خود ما بستگی دارد و خواست خود ما است و برای اینکه به این تعادل برسیم باید به ریسمان الهی چنگ بزنیم و به سمت ارزشها برویم. ممنونم.
سلام دوستان دکتر بهرام هستم یک همسفر:
چیزی که نظر من را جلب کرد، این هست که درهرصورت چشمه جاری میشود به خاطر اتصالی که به منبع آن دارد. اگرچه بزرگترین موانع هم سر راهش باشد او موانع را رد میکند، جاری میشود و در ادامه اگر این صفات و ویژگیهایی را که ایشان برشمردند، یعنی آن اختلاف ارتفاع و پتانسیل را هم با بالادستی، هم با پائیندستی؛ چارهای ندارد جز جاری شدن، چون این اتصال به شکلی است که شاید خارج از اراده چشمه باشد و در مسیرش موانع را برطرف میکند؛ اما چیزی که هست، بحث ویژگی است چرا یک قسمت از آن زمین و فضا تبدیل به چشمه میشود و چرا یکقسمتهای دیگری این جوشش آب وجود ندارد. این نشان میدهد که آن مکان در مسیر منبع آب هست؛ که شاید مهمترین ویژگی آن چشمه است. شاید آن خواست و تقدیری است که آقای مهندس در سیدیهای دیگر به آن میپردازند؛ که انگار تعیینشده که این در مسیر این آب باشد. چیزی که خیلی مهم است حفظ اتصال با منبع آب و یا دانایی است تا آب خواهناخواه به فرودست هم انتقال پیدا کند. ممنون.
سلام دوستان دکتر نونا هستم همسفر:
موردی که نظر من را جلب کرد اینکه برای چشمه بودن اول باید به یک منبعی از آگاهی متصل باشیم؛ یعنی درواقع خود فرد آگاهیاش درزمینهٔ های مختلف افزایش پیدا کند تا بتواند به دانایی مؤثر برسد تا تبدیل به چشمهای شود که در مسیر رسیدن به منبع آگاهی حرکت میکند. اینکه فرد، صرفاً تحصیلات و آگاهیهایی در یک زمینه داشته باشد منجر به این نخواهد شد که مسیر درست را پیدا کند لازم است که آگاهیاش در همه زمینههای زندگی افزایش پیدا کند که بتواند به مسیر خود ادامه بدهد و به سایرین هم این آگاهی را انتقال بدهد. من به این نتیجه رسیدم که؛ قرار بر این است که از انسان، یک انسان چندبعدی بسازد نه فردی که تنها در یک زمینه رشد پیدا کند و فقط به یک مبحث بپردازد. مثلاً توجه فرد به کسب علم و دانش باشد، یا فقط توجه به کسب ثروت باشد. اینها همه فقط یک انسان تکبعدی از فرد میسازد؛ اما وقتی در همه زمینهها بتواند اطلاعات خود را بالا ببرد میتواند هم در زمینه کار، تحصیل و زندگی مسیر درستی را طی کند. متشکرم.
سلام دوستان دکتر رضا هستم یک همسفر:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
|
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
|
آب بهعنوان مایع حیات تلقی میشود، اما اگر این آب جوشش و خروش نداشته باشد، تبدیل به یک گنداب خواهد شد؛ اما آبی که جاری باشد، خروش و جوشش را داشته باشد این آب پاککننده است و میتواند هر جا در مسیر خود اگر نجاستی هم وجود داشته باشد پاک کند. این جوشوخروشی که وجود دارد باعث میشود موانع را کنار بزند و مسیر خود را باز کند و به سمت دریایی پیش برود و آن دریا شاید آن نقطهای است که ما به سمت مقصد نهایی و دریای وجود الهی بایستی حرکت کنیم. بحث خود را با بیتی از استاد شهریار به پایان میرسانم. ممنون.
من دُرّ یتیمم، صدفم گوشه دریاست
|
بگذار در مرگ هم افسانه بمیرم
|
درویشم و بگزار، قلندر منشانه
|
کاکل همه افشان به سرشانه بمیرم
|
سرباز جهادم، من و در جبهه احرار
|
انصاف کجا رفته که درخانه بمیرم
|
این ملک گران ته چک ایران قدیم است
|
اینجاست که من بی چک و بی چانه بمیرم
|
|
|
سلام دوستان دکتر ندا هستم همسفر:
در مورد وادی یازدهم، اشاره میکند به هدف آفرینش و خلقت انسان یعنی انسانی که بهصورت پاک و بیگناه مثل یک چشمه زلال آفریده میشود و در مسیر زندگی حرکت میکند و در مسیر زندگی باید برای به تکامل رسیدن خودش، هم اینکه بتواند خودش را پاک نگه دارد، هم اینکه بتواند به صفات و ارزشها خودش را مزین کند و درنهایت به اقیانوس که قدرت مطلق خداوندی است برسد. ممنون.
جناب مهندس
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
از مسعود بسیار سپاسگزارم، جلسه بسیار خوبی را برگزار کردند. خوب صحبت کردند و خوب هم جمعبندی کردند. ازنظر دیدگاه کنگره 60 برای درمان اعتیاد، روی سه مؤلفه باید کار شود: هم روی جسم باید کار شود که فیزیولوژی است هم روی افکار و اندیشه شخص باید کار شود که به آن جهانبینی میگوییم و هم روی روان باید کار شود.
البته کنگره 60 معتقد است که روان را فیزیولوژی و افکار و اندیشه میسازد. اگر این دوتا نباشند نمیتوانیم روان را به وجود بیاوریم. بعضیها معتقد هستند که روان همان نفس است. تعاریف مختلفی میکنند؛ اما کنگره 60 معتقد است روان همان خلقوخو هست و خلقوخوی را فیزیولوژی و اندیشه میسازد. پس برای درست کردن روان بیمار ما باید حتماً فیزیولوژی و جهانبینی را داشته باشیم؛ بنابراین قطعاً به این نتیجه میرسیم و برای من مثل روز روشن است که ما یک مصرفکننده شیشه را نمیتوانیم با ماتریکس درمان کنیم، اصلاً جواب نمیدهد، چون فقط با حرف خالی است؛ با حرف خالی امکانپذیر نیست. دقیقاً این قضیه برای من مثل این میماند که یک ساختمان خراب شده، ما میخواهیم ساختمان را تعمیر کنیم بدون مصالح! سقف چکه میکند، دیوارها خراب است، سیمهای برق اتصال دارد، مشکلات زیاد داریم، حالا میخواهیم درست کنیم، با حرف و صحبت؛ و این اصلاً امکانپذیر نیست. علت آنهم این است که ما مرض را تشخیص ندادیم. اگر ما مرض را تشخیص داده بودیم، قطعاً راه درمان آن را اعلام میکردیم. وقتی میآییم، سیستمی مثل ماتریکس را برای درمان اعتیاد پیشبینی میکنیم، برای من مثل روز روشن است که ما اصلاً بیماری اعتیاد را تشخیص ندادیم. اصلاً نمیدانیم چی خراب است؟! اصلاً مرض چی هست؟! اصلاً چی باید درست شود؟! اگر ما صورتمسئله اعتیاد را ندانیم، امکان ندارد ما بتوانیم اعتیاد را درمان کنیم. تمام سیستمهایی که به درمان نرسیدند هیچکدام صورتمسئله اعتیاد را درک نکردند. ما اصلاً نمیتوانیم بگوییم برای درمان باید روشها متنوع باشد. چلوکبابی که نیست که سلفسرویس هم نیست؛ شما قورمهسبزی دوست دارید، شما جوجهکباب دوست دارید، شما سالاد فصل دوست دارید، رستوران نیست که سفارش بدهی؛ چون بیماری است. چون بیمار قلب که میرود پیش پزشک بگوییم که نه برای بیماری قلب باید پزشکان و راههای متنوعی باشد که هرکس راه خودش را انتخاب کند، مگر همچین چیزی میشود؟! یا برای درمان آنفولانزا باید راههای متعددی باشد هرکسی به راه خودش، برای ناراحتی کلیه، باید راههای متفاوتی باشد که هر کس بسته به نوع شغل خودش بیماریاش را مشخص کند، اصلاً چنین چیزی نیست. صراط مستقیم یکی است. یک راه است. برای درمان بیماری قلب یک راه است، حالا یک راه نه دو راه؛ یکی قلب باید کار کند، یکی قلب را از مدار خارج میکنند. یا ریه را از مدار خارج میکنند یا در مدار است. راه یکی است؛ بنابراین ما بگوییم که نه همه روشها جواب میدهد، نه از این خبرها نیست، آن موقعی است که ما صورتمسئله اعتیاد را نفهمیدیم. برای همین است که مثلاً برای درمان چشم، هیچکس مداخله نمیکند اما در درمان اعتیاد، از نیروی انتظامی، قاضی، عمو، عمه، خاله، عطاری، قصابی، موزیک درمانی، یوگا، کمپ، تمام رشتهها در درمان اعتیاد صاحبنظر هستند و تز و تئوری دارند به خاطر اینکه روش مشخص نیست. پس بنابراین اگر ما بدانیم مشکل ما چه هست، آن موقع ما میتوانیم روان را درمان کنیم و هر نوع بیماری دیگر را درمان کنیم.
ما میتوانیم بهراحتی اعتیاد را درمان کنیم؛ کنگره 60 میگوید اعتیاد: جسم، روان، جهانبینی است و باید هر سه مؤلفه به تعادل برسد. فیزیولوژی از عدم تعادل ناقلهای عصبی است، مشخص و معلوم است. مگر نه اینکه دوپامین برود بالا، اسکیزوفرنی میشود یا دوپامین پایین بیاید شخص پارکینسون میگیرد. مگر نه اینکه سروتونین وقتی کار نکند شخص افسرده میشود، مگر نه اینکه اگر انکفالین کار نکند سیستم ضد درد او کار نمیکند، مگر نه اینکه وقتی شخص میخواهد به خواب برود: استیل کولین، سروتونین و آدرنالین باید وارد جریان خون شود. اینها که دیگر همه در کتاب پزشکی است همه مثل روز روشن است. مگر نه اینکه چون به مرحله ارگاسم زود نرسد این ناقلهای عصبی در این قضیه دخالت میکنند. مگر نه اینکه شخص وقتی نخواهد زود به مرحله ارگاسم برسد تریاک مصرف میکند و دیر میرسد، تریاک چکار میکند، تریاک یک ماده شیمیایی است ناقلها را دستکاری میکند، شخص دیر به ارگاسم میرسد. پس ما اگر بدانیم کجا خراب است آنجا را کامل درمان میکنیم. پس برای جهانبینی هم ما این پلهها را داریم، وادیها را داریم که شخص را خوب کنیم به او بگوییم و شخص را متحول کنیم، راه را به او نشان بدهیم. به قول دوست عزیزمان بیدارش کنیم که آقا چکار باید بکنیم. انسان دائماً به وجود آمده است بین سختی و راحتی، بین منفی و بین مثبت و انتخاب بکند و مسیرش را درست کند، بنابراین اگر ما بیاییم قشنگ به انسانها یاد بدهیم اگر انسانها تشخیص بدهند، محال است اشتباه کنند. شما دو تا هندوانه را بگذارید پهلوی هم یک هندوانه گندیده باشد، یک هندوانه سالم و خوب باشد، به شخص بگویید انتخاب کن، اگر شخص تشخیص دهد کدام هندوانه سالم و کدام گندیده است، امکان ندارد هندوانه گندیده را انتخاب کند.
ما اگر ازنظر جهانبینی، افکار و اندیشه انسانها را بتوانیم به یک تعادل برسانیم امکان ندارد که راه منفی را انتخاب کنند، امکان ندارد که مسئولیت خودشان را فراموش کنند و این تحت عنوان جهانبینی است؛ و این جهانبینی که ما داریم در کنگره 60 کار میکنیم، نه اینکه بخواهیم اشخاص را فیلسوف کنیم، دیندار کنیم، نه ما چنین قصدی نداریم، ما میخواهیم راه صحیح زندگی کردن را به آنها نشان بدهیم؛ که البته قطعاً و حتماً تمام ادیان الهی هم میخواهند راه درست زندگی کردن را به انسانها بیاموزند، بیدارشان کنیم که چکار کنیم.
خوب خیلی خوشحال هستم که امروز خیلی خوب شد، مسئلهای که من امروز به آن برخورد کردم؛ آقایان پزشکان که مشارکت کردند قطعاً، خیلی خوب صحبت کردند. وادی را خوب مطالعه کرده بودند برای من جالب بود؛ اما خانمهای روانشناس نه؛ اصلاً مطالعه نکرده بودند، اصلاً نخوانده بودند، فقط یکی از آنها خوانده بود. این هست که خیلی سرسری گرفتند؛ بنابراین باید خانمهای روانشناس خلاصه سی دی هفته را که در درسشان هست حتماً بنویسند، سی دی را گوش میکنند، خلاصه سی دی را مینویسند، میآورند اینجا من میبینم، امضاء میکنم و بعد برایشان ورودی میزنم. البته هفته آینده کنگره وارد تعطیلات تابستانی میشود و هفته بعد هم لژیون پزشکان را تعطیل میکنم، برای لژیون پزشکان دو هفته پشت سر هم تعطیلات هست که اگر میخواهند مسافرت بروند بتوانند استفاده کنند. از حالا به بعد من تکلیف را روشن میکنم، چون یک سری خانمهای روانشناس میآیند، مینشینند که حضوروغیاب بشوند و بعد میروند، باید سیدیها را گوش بدهید و بنویسید و من نگاه میکنم. تمام قوانین را باید کاملاً رعایت کنید که مشارکت میدهند، قطعاً بتوانید صحبت کنید؛ و امروز یک کار بسیار خوب هم صورت گرفت که میکروفن را دادند دست کسانی که خیلی کم صحبت میکردند، وگرنه همیشه میدادند دست دوستانشان که بیشتر صحبت میکردند. برای استاد جلسه هم دکتر رضا چون هفته پیش به علت آمدن مهمانان نتوانستند جلسه را تا آخر ادامه دهند، بنابراین آقا رضا استاد جلسه میشوند.
خوب چند رهایی امروز داریم و برای من خیلی جالب است که پزشک کلینیک از اصفهان برای رهایی رهجو میآید و شب تا صبح در راه است و نخوابیده و آمده اینجا به خاطر مریض کلینیکش که امروز خوب شده که در جشن خوبیاش باشد، شرکت کند و باز دوباره برگردد اصفهان؛ یعنی میبینیم الآن پزشکانی که در کنگره 60 هستند، همکاری میکنند، دارند برای بیمارانشان وقت میگذارند، وقت صرف آنها میکنند، بهبودی آنها برایشان مهم است. خوشحال میشوند که افراد به رهایی میرسند و این خودش یک نکته بسیار، بسیار مثبت و حائز اهمیت است که پزشک بلند میشود به خاطر رهایی مریض خود از یک شهر دیگر میآید، نه به او حقوق میدهند، نه فوقالعاده میدهند. هیچی و این نکته بسیار باارزشی است.
رهایی
نام کلینیک: کیان (اصفهان) نام پزشک: آقای منصور، نام راهنما: آقای حسین، مسافران: محمد و حسن
مسافر اول: حسن، آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مدت تخریب: 8 سال، روش درمان: D.S.T داروی درمان: شربت O.T، مدت سفر: 12 ماه.
مسافر دوم: محمد آنتی ایکس مصرفی: تریاک، مدت تخریب: 8 سال، روش درمان: D.S.T ، داروی درمان: شربت O.T ، مدت سفر: 12 ماه و چهار روز.
رهایی سیگار:
نام کلینیک: سحر اشتیاق، نام پزشک: آقای سهند، نام راهنما: آقای جعفر، مسافر: حسین روانشناس: خانم مینا، همسفر: خانم رقیه.
مسافر: حسین آخرین آنتی ایکس مصرفی: سیگار، شروع سفر: بیست قطعه آدامس نیکوتین، مدت سفر اول: ده ماه و هجده روز
نام کلینیک: دی (حکیم نظامی اصفهان) نام راهنما: آقای مجید، مسافر: حمید.
مسافر: حمید آنتی ایکس مصرفی: تریاک، سیگار، مدت تخریب: 3 سال، روش درمان: D.S.T داروی درمان: شربت O.T ، مدت سفر: 13 ماه.
نگارنده: مسافر علی شاملو
وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1935