English Version
English

برداشت از سی دی های حقه های نفس 1و2 به قلم مسافر علی

برداشت از سی دی های حقه های نفس 1و2 به قلم مسافر علی

ما اگر بخواهیم چیزی یاد بگیریم باید یک تعریف درست از آن داشته باشیم. مرحله بعد از تعریف این است که باید یک تصویر خوبی از آن مسئله داشته باشیم، داشتن تصویر خوب کار ما را راحت می‌کند، اگر موضوعی قابل‌رؤیت باشد که مشکلی نیست و نیاز به ادامه ندارد مثل درخت، زمین، خورشید ولی اگر موضوعی غیرقابل رؤیت باشد مثل مفهوم شجاعت، نفس و عقل علاوه بر تعریف به یک مدل نیز نیاز داریم برای هر مسئله‌ای یک صور آشکار و یک صور پنهان داریم، در صور آشکار کار ما راحت است و برای صور پنهان باید مدل داشته باشیم تا آن را بفهمیم. طبق تعریف: روان همان خلق‌وخوی ماست؛ یک ضلع جسم و ضلع دیگر جهان‌بینی است که روان نتیجه و خروجی این دو است.

در مورد دانستن یک مسئله همین‌که ما تعاریف مختلفی از یک مسئله‌ داریم این بدین معنی است که آن موضوع هنوز برای ما حل‌نشده و وقتی تعریفی جامع نباشد نظرات مختلفی به وجود می‌آید که معمولاً مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند پس علت آن‌که در روانشناسی به یک نظر واحد نمی‌رسیم این است که ما در مقولات روانشناسی با صور پنهان انسان سروکار داریم و این کار به شناخت و دقت زیادی نیاز دارد اگر ما زمانی بتوانیم برای صور پنهان هم تعاریف یکسان و دقیق داشته باشیم و مدل‌های ساده و کاربردی مطرح کنیم آن‌وقت این تعدد نظرات از بین می‌رود و ما به یک نظر واحد می‌رسیم.

اگر ما بخواهیم آموزش ببینیم و آموزش بدهیم؛ مهم این است که بتوانیم آن‌ها را درست انتقال بدهیم آموزش باید پایه‌ای باشد و ساده بیان شود. اگر آموزشی نباشد؛ هیچ تغییری ایجاد نمی‌شود. آموزش پایه‌های تغییر است.

در مثلث دانایی ما، ضلع تجربه را هر کس خود تجربه می‌کند. ضلع تفکر هم همین‌طور، آن چیزی که می‌ماند آموزش است یعنی هر کس که به کنگره می‌آید دو ضلع تجربه و تفکر را به میزان کافی دارد و آن چیزی که ندارد همین آموزش است. در اصل همه‌ی انسان‌ها از تفکر و تجربه به‌اندازه‌ی کافی برخوردارند این‌ها را هم خودشان می‌سازند ولی آموزش را استاد می‌سازد. خود شخص قادر به ساختن ضلع سوم نیست این دیگر کار استاد است این‌که مطالب را درست انتقال بدهد تعاریف و مدل‌ها را درست مطرح کند و آن‌ها را در قالب قصه و داستان و مثال مطرح نماید.

وظیفه‌ی شاگرد نیز خوب سؤال کردن است هرکدام کار خود را درست انجام ندهند فرآیند آموزش به‌خوبی صورت نمی‌گیرد وقتی فرآیند آموزش به‌خوبی صورت نگیرد هم هیچ تغیری به وجود نمی‌آید وقتی هم‌تغییری صورت نگیرد دچار رکود می‌شویم و درجا می‌زنیم و طعمه نیروهای بازدارنده می‌شویم آموزش به‌عنوان پیکان اصلی جهت شکافتن تاریکی‌هاست هرگاه این پیکان کند شده باشد می‌شکند یا مغلوب نیروهای تاریکی می‌شود. وقتی‌که در یک کلاس شخصی (از خجالت این‌که دیگران او را چگونه قضاوت می‌کنند از استاد سؤال نمی‌پرسد) درصورتی‌که استاد هم تمایل به پرسش و پاسخ دارد، آموزش چگونه می‌خواهد اتفاق بیافتد.

برای یادگیری باید سؤال کرد و برای سؤال پرسیدن باید از خیلی چیزها گذشت، باید تمرین کنیم که سؤال بپرسیم همان‌طور که در کتاب الهی مفاهیم مهم بارها تکرار شده است مانند کبر، شرک، کفر و انواع عذاب‌ها و سختی‌ها. زیرا ما اعتقادداریم که بهشت و جهنم جاری است یعنی عذاب‌هایی که از‌ آن‌ها صحبت شده است همین بیماری‌های جسمی و روانی است که وجود دارد. طبق کشف مهندس اگر سیستم ایکس ما که براثر افکار و امواج و مواد مخدر از تعادل خارج‌شده است به تعادل برسد خیلی از مسائل ما کنترل می‌شود.

کبر از آنجا که انسان خلق شد به وجود آمد آنجا که خداوند به تمام فرشتگان امر فرمود در برابر انسان سجده کنند و تنها ابلیس سجده نکرد و کبر ورزید و کافر شد؛ یعنی کسی که کبر می‌ورزد نقش خداوند را کمرنگ می‌کند و سهم خدا را نادیده می‌گیرد. وقتی مطلبی در قرآن تکرار شده باشد یعنی دارای اهمیت خاص است مانند کفر، شرک و کبر باید در ابتدا موضوعات را به‌خوبی و به‌درستی تعریف کنیم، سپس به سراغ مدل می‌رویم یعنی یک تصویر برای آن‌ها می‌سازیم چراکه کفر و شرک و کبر جزو تعاریف صور پنهان هستند.

مدل یک کارخانه عظیم را در نظر می‌گیریم که خالق آن را آفریده است و ریس کارخانه است ولی قابل‌رؤیت نیست. در این کارخانه انسان‌های زیادی مشغول کار هستند ازجمله کارگر، مهندس، پزشک، دانشمند، محقق، نگهبان و فرمانده، به جهت اداره قسمت‌های مختلف این افراد در کارخانه بر اساس توانایی‌ها و آموزش‌هایی که یاد گرفته‌اند در سلسله‌مراتب مشخص و معلومی قرارگرفته‌اند و در این ساختارها رشد می‌کنند و به مراحل بالاتر می‌رسند. پس سلسله‌ مراتب در این ساختمان الهی وجود دارد و تمام اشخاص پایین‌دست موظف به اطاعت از فرمان‌های مأفوق خود هستند البته تا زمانی که مافوق یا مسئول خارج از فرامین الهی نشوند و وقتی از فرامین الهی خارج شد دیگر اطاعت کردن از مافوق نیاز نیست.

 حال ببینیم این مسائل چگونه به وجود می‌آیند؟ (کفر – شرک – کبر)

کبر یعنی یک شخص فکر کند که در ماهیت از سایر افرادی که در کارخانه هستند بالاتر است و از یک جنس دیگر است. در مورد انسان ابلیس به او گفت که می‌خواهی از شجره‌ای استفاده کنی که ماهیت تو را تغییر می‌دهد و انسان نیز پذیرفت، ابلیس خودش خیال می‌کرد که از نژاد برتر است و این موضوع را به انسان هم منتقل کرد و اگر کسی خیال کند که ماهیت او بالاتر از سایر انسان‌هاست دچار کبر شده است. بعضی وقت‌ها خداوند انسان را در شرایطی قرار می‌دهد که سختی ببیند تا در زمان مقرر آن تغییر و پختگی لازم برای او اتفاق بیفتد ولی انسانی که دچار کبر شود قبل از رسیدن به پختگی لازم می‌خواهد مشکلات مردم را حل کند و این باعث می‌شود که خود از تعادل خارج شود. دلسوزی بامحبت کردن تفاوت دارد انسان نباید آن‌قدر خشک باشد که هیچ‌کسی برایش اهمیتی نداشته باشد و نسبت به همه انسانها و مسائلی که برایشان اتفاق می افتد بی‌تفاوت باشد و نباید هم آن‌قدر دلسوزی کند که دیگران را دچار مشکل کند.

نگارش:مسافر مهدی

ارائه گزارش:مسافر علی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .