انسان میتواند از نقطه شروع کند و مسیر را ادامه بدهد تا به دایره تبدیل بشود، آنگاه بیاید روی نقطه ازنظر آگاهی و اطلاعات لازم و از تواناییهای خود که نهفته است را بیدار کند و از درون خود بگذرد تا بتواند صور پنهان را بشناسد. روح ما سنبل اطلاعات و آگاهی ست که دانایی، محبت است عشق و امید است. رسیدن به تکامل و تعادل میباشند و انسان را ازنظر عقلی و شعور کامل میکند.
اما زندگی همه انسانها باهم متفاوت است؛ آن دایره و نقطه آخر متفاوت میشود یعنی نکاه میکنیم در دایره زندگی؛ اما زندگی ما بازندگی آدمهای عادی متفاوت است، پس ما اگر در دایره نباشیم از چرخه پرتاب میشویم به بیرون؛ من انسان باید این بالقوه را به فعل درآورم. انسان در جهت بقا و توسعه در رشد خود نیاز به یک برنامهریزی هدفمند دارد که بتواند بهمرورزمان در کمال آرامش و سلامت به حیات خویش بدهد. مشروط به اینکه علم زندگی خوب زیستن را آموخته باشد، اگر در قوانین و حرمتهای کنگره شصت اندیشه عمیقی داشته باشیم متوجه میشویم که متد DST روشی است که بسیار زنده بهروز تدوینشده سندی است بدون نقص دریافتن راه است اگر هر مصرفکنندهای از آموزشهای آن بهرهمند شود قطعاً به نتیجه خوبی میرسد زیرا مصرفکننده مواد مخدر به علت مصرف مواد سیستم شبه افیونی و ناقلهای عصبی که شامل تسکین دردهای بدن هستند را مختل کرده و تحلیل کشانده است و مواد جایگزین آنها میشود.
انسان تنها جسم نیست و میگویند اعتیاد با مرگ از بین نمیرود اینجا هر کاری میکنیم در آن دنیا هم با همان کار هستیم. جهنم انسان زمانی مشخص میشود که قدر تواناییهای خود را ندانسته و فرمان خداوند را نتوانسته انجام بدهد.
خداوند به انسان رسالت داده در کنار اختیاری که داریم، در کنار فرزند بیمارم، همسرم، قبلاً روی دوشم گذاشته بود و من نباید سرپیچی کنم و باید به بیماری که در کنارم است و مشکلاتی که همراه دارد با او همدرد باشم. اینها میشود انسان سهبعدی به دانایی که باید میرسد.
اینها در دایره تحقیقات شروع میشود و کنگره حکم خورشید را دارد. باید نه بسوزیم و نه بسوزانیم و انسانها مطابق محرومیت خار میشوند مثل درخت خرما و خار که به محرومیت میکشد در بیابان خشک و بدون آبوعلف زندگی کرده و زجرکشیده اما این نیت به بوتهای در کنارش است که گل میدهد. میوه میدهد و باران، نور، خورشید و خاک به آن میرسند؛ بنابراین باید در مقابل نیروهای بازدارنده که در کمین هستند مقاوم بود و روی خودش کار کند؛ درون انسان اگر چیزی باشد در لایه چهارم مثل دمل چرکی میشود و میزند. بیرون مثلاً اگر گره ای در زندگیمان است فقط داریم صبر میکنیم به اما باید حرکت کرد.
باید روی ترس، خشم کارکنیم. انسانها دو رو برخورد خود را میوههای یک باغ در نظر بگیرند تا حسشان تغییر کند یک ساختار قدرت مانند نهال است که باید مراقبتهای لازم تبدیل به درختی تنومند و پربار شوند که همگان نتوانند از میوه و سایه دیگر و آثار آن بهرهمند شوند. ساختار قدرت در انسان که پس از مدتها به او داده جایگاهی داده باشند اما نتواند در حفظ آن کوشا باشد باعث تخریب میشود دلیل این تخریب اینکه در اصول کار خود ناوارد بوده. مطمئناً چنین ساختاری در قدرت تبدیل به گره ای از قدرت خواهد شد.
در کتاب ۶۰ درجه آمده است کشت شما دو محصول دارد مادی و معنوی کسی که محصول معنوی دارد قطعاً به مادیات هم میرسد چون وقتی کار مثبت روال عادی خود را به سمت ارزشها داشته باشد اتفاقات خوبی رخ میدهد مسئله ساختار قدرت در لژیون کنگره اهمیت زیادی دارد و این عین عدالت است زیرا انسان هرچه دارد از تفکر و اندیشه خود بوده که به این رسیده است ولی باید مراقبت داشته باشد که جایگاهها حس منیت و غرور در ما ایجاد نکند زیرا انسان در هر جهتی که تلاش کند تواناییهای بیشتری کسب خواهد کرد البته منظور از آموزههای کنگره در جهت کسب قدرتهای مثبت یک راهنما است. لژیون بدون قدرت کارایی چندانی ندارد و رهجو انرژی خوبی نمیگیرد ازآنجاییکه میدانیم هر موضوع دوسر دارد که میتواند هم در جهت مثبت باشد هم در جهت منفی. سعی کنیم که جنبه مثبت قضیه را در نظر بگیریم تا کمتر تخریب وارد شود وقتی انسان یک مشکل و یا گره ای در زندگیاش دارد برای اینکه سعی کند آن مشکل را پیدا کند و آن را حل کند نیاز به ابزار دارد که آن ابزار در کنگره جهانبینی و آموزش است وقتی انسان این علوم را یاد بگیرد میتواند خود واقعیاش را بشناسد و کمکم صور پنهان و آشکار به هم نزدیک میشود البته با سعی تلاش درراه مستقیم و در جهت ارزشها حرکت کنیم.
چون انسان به گونه ایست که میتواند قدرت را در هر دو جنبه به کار ببرد که باز بستگی دارد به تفکر و اندیشه و توان خواستههای معقول و نامعقول؛ و بتواند خواستههای نامعقول خود را مهار کند؛ که به تزکیه و پالایش برسد برای انجام هر کاری باید پذیرش و ظرفیت آن ایجاد شود و سعی کنیم تصمیم بگیریم با سرنوشت افرادی بازی نکنیم که دوباره در جهل تاریکی خواهند شد رفت؛ و جهان مملو از انرژی حسهای مثبت است اما درهرحال در هستی کائنات بهرایگان چیزی را نمیدهند مگر در قبال دریافتهای خودمان پرداختهای داشته باشیم زیرا انسان هیچ نیست مگر تلاش خودش.
زمانی که انسانها ازنظر استعداد از دیگران برتر هستند ولی گاهی عمده و غیر عمده درگیر یک سری عوامل منفی شده و با جهل خود تیشه به ریشه خود میزنند بنابراین انسانها هرچه در جهت علم پیش روی داشته باشند کمتر درگیر مسائل منفی میشوند؛ و اگر هم باشند تزکیه و پالایش میشود و از تاریکی وارد نور میشود ما روی جهانبینی کار میکنیم که نفس مخرب و تخریب را به تعادل برسانیم انسانی که در مراحل کمال و تعالی است اسیر شیطان نمیشود.
نویسنده: همسفر صدیقه آتشبار
نگارنده: همسفر زهرا
- تعداد بازدید از این مطلب :
1393