جلسه گذشته، دوازدهمین جلسه از دور شانزدهم سری کارگاههای آموزشی کنگره 60 مخصوص لژیون پزشکان در پارک طالقانی مصادف با اولین جلسه سال 1398، با دستور جلسه «دانایی، دانایی مؤثر، سواد» با استادی، نگهبانی جناب مهندس دژاکام و دبیری دکتر مهران در روز جمعه مورخ 98/01/16 رأس ساعت 8 صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر:
دستور جلسه امروز ما مبحث دانایی و دانایی مؤثر هست که سی دی آن هم بوده است. ما دانایی را مترادف با سواد میگرفتیم، انتظار داشتیم که هرکه سوادش بیشتر است، باید داناتر باشد؛ میدیدیم که یک نفر سواد خیلی خیلی بالایی هم دارد اما در زندگی خانوادگی و کاری خود بسیار ناموفق است؛ حتی با رفتگر محله، همسایگان و همسر و فرزندان خود نیز مشکل دارد؛ با همه مشکل دارد. در کتاب میگوید که میزان دانایی به سواد نیست. چه چیز باعث به وجود آمدن دانایی میشود، در جهانبینی؛ امین، مطرح میکند که برای دانایی سه پارامتر باید باشد، این سه پارامتر باید همشکل و همردیف باشند تا دانایی به وجود بیاید. یکی از اضلاع مثلث دانایی، دانش که همان آموزش است که آموزش به افراد داده میشود. سواد یا دانش یک شاخه از مثلث دانایی میشود، شاخه بعدی تجربه است که چه میزان شخص دارای تجربه است در آن مورد خاص، در نظر بگیرید یک پزشک جراح همه درسها را خوانده است ولی هنوز دست به اقدام جراحی نزده است بهتنهایی، او هنوز باید کلی از مسائل را در تجربه، ذرهذره با مواجه با بیمار بیاموزد. شاخه بعدی؛ شاخه تفکر است که در تجربه به مشکلات و معضلاتی برمیخورد که باید با تفکر کردن، راهحل آن را پیدا کند.
ما میآییم در این مسئله دیدگاه اعتیاد را هم نگاه میکنیم، چون اعتقاد من بر این است که دانش جهان امروز، هم جهان پزشکی، هم جهان روانپزشکی و فرا پزشکی در مقوله اعتیاد، زیر نقطه صفر است؛ هنوز در مقوله اعتیاد دانش لازم را ندارند. میآییم نگاه میکنیم، بینیم ازنظر دانش در مقوله درمان اعتیاد ما چه داریم؟ مثلاً نگاه میکنیم دانشی که داریم، میخواهد به کسی پروتکل O.T را یاد بدهد، به او میگوید شما مریض را مینشانید آنجا میگویید 10 سیسی بخورد اگر 10 سیسی خورد و دیدید حال او خوب است که خوب است، اگر دیدید حال او خوب نیست، 5 سیسی دیگر به آن اضافه میکنید، اگر دیدید حال او باز خوب نیست دوباره اضافه میکنید تا 30 سیسی اضافه میکنید؛ و یا برای متادون میگویید به شخص اینقدر طبق پروتکل نگهدارنده اول اینطور و بعد طور دیگر میدهید؛ تمام دانش ما در این خلاصه میشود. دانشی که ما میخواهیم چکار کنیم، آن دانش را نداریم. حتی دانش این را نداریم که الآن ما داریم به این شخص متادون میدهیم تا کی باید بدهیم؛ و چون دانش این کار را نداشتیم گفتیم تا آخر عمر به او میدهیم؛ وقتی نگاه میکنیم میبینیم مجموعه دانشی که ما در مقوله اعتیاد داریم چه هست؟ بیاییم نگاه کنیم؛ حتی کسانی که اینها را در مراکز معتبر آموزش میدهند آنها هم نمیدانند، مجموعه دانش کجاست؟ تجربه این دانش چیست؟ تجربهاش هم ناقص است. ما باید تجربه را به نتیجه برسانیم؛ شما یک سدی را درست میکنید، بارندگی میشود و سیل میآید سد را با خود میبرد. الآن پنجاه سال است شما سد درست میکنید مدام سد خراب میشود، بعد میگویید من در حال تجربه هستم، تجربه خراب شدن هستید؟ آیا تجربه شما با دانش یکی بوده؟ آیا به نتیجه رساندهاید؟ آیا توانستهاید سدی درست کنید که آب این سد را نبرد. پس ببینیم دانش ما در سطح جهانی در مقوله اعتیاد چه هست؛ اصلاً ما دانشی نداریم اعتیاد را مانند یک بیماری فشارخون میبینیم، اعتیاد را مثل یک بیماری قلبی میدانیم، اصلاً آنطرف چنین چیزی نداریم؛ پس میبینیم اینطرف آن دانشی که نداریم، تمام آموزشهایی که میبینیم چند ساعت است، چطوری است؟ به خاطر همین یک مراجعهکننده میبیند اگر برود عطاری راحتتر است دیگر. میرود عطاری میگوید آقا، 50 سیسی متادون بده. همین کار را میخواهد در کلینیک انجام دهد؛ باید بنشیند، معطل بشود، اسم او را بنویسند، شماره شناسنامه او را میخواهند و ... پس ما چه دانشی داریم در مقوله اعتیاد؟ در سمینارها شرکت میکنیم، کنفرانسها را میدهیم، سخنرانی میکنیم، مقاله میدهیم، خوب چی داریم از آنطرف؟
در جهان امروز ما در مقوله شیشه ممکن است دو هزار تا مقاله داشته باشیم آیا توانستهایم یک شیشهای را به درمان برسانیم. هنوز ازنظر علمی ما الفبای درمان اعتیاد را هنوز نمیدانیم. اصلاً اعتقادی نداریم به درمان اعتیاد، اصلاً به فیزیولوژی نگاه نمیکنیم؛ در مقوله درمان اعتیاد تنها چیزی که ما از آن استفاده نمیکنیم دانش ما است یعنی اگر متخصصین از دانش خودشان استفاده کنند راه خیلی خیلی بهتر پیش میرود. بهعنوان یک پزشک، بیاید نگاه کند به بیماری اعتیاد که این عواقب به خاطر چیست؟ اگر فرد تریاک میکشد و بعد تریاک را قطع میکند، سریع وارد مرحله ارگاسم میشود. شما بگویید آقا دلیل آن چیست که شخص سریع وارد مرحله ارگاسم میشود؛ دلیل آن روحی و روانی نیست. کسی که تریاک را قطع میکند و شش ماه خواب ندارد باید جواب بدهی که علت به خواب نرفتن او چیست؟ پس بنابراین هیچ پاسخی برای اینها نداریم، بعد میگوییم اعتیاد یک بیماری شخصیتی است، یک بیماری چندوجهی است، یک بیماری مولتی فاکتور است و ... و راه درمانی هم ندارد. یک جا میگوییم، به این دست نزن، به آن دست نزن، آنجا نرو، بیرون نرو، مواد را نبین، با رفقا بیرون نرو، خانه خودت را عوض کن، محلهات را عوض کن؛ میبینیم دانش هیچ، صفر است.
تفکر هم نداریم در مورد اعتیاد، ما چه فکری تابهحال در مورد اعتیاد انجام دادیم؛ آیا تفکر کردیم چرا بیماران ما به درمان نمیرسند، آیا تفکر کردیم که بیماران ما چرا اینقدر حالشان خراب است؟ دیشب من گزارشی را دیدم از رسانه BBC داشت با یک خواننده قدیمی صحبت میکرد که ترک کرده بود، آقای داریوش، پانزده سال رهایی دارد، حال خراب، میگفت ما یک بیماری داریم که با خودمان است، بیماری ما همهچیز همراهش است، خشم، افسردگی، خودخواهی و ... حال خراب و حرفهای غلط و مندرآوردی که سرتاپا غیرعلمی است دارد میزند که از رسانه سراسری در سطح دنیا پخش میشود. پزشک باید روی اینها تفکر بکند که چرا و به چه علت اینطور میشود؟ آیا اصلاً یک در هزار در تمام کلاسهایی که گذاشته میشود آمده اشاره کند به سیستمهای ناقلهای عصبی، آیا اشاره کرده که مواد مخدر آمده و از سد خونی مغز گذشته و اختلال ایجاد کرده و این اختلال تعادل تمام سیستم هورمونها و ناقلهای عصبی را بهم زده؛ اصلاً به این فکر کردید که باید چطور آن را درست کرد؟ اصلاً باور ندارید. پس وقتی نگاه میکنیم میبینیم دانایی ما در مورد مقوله اعتیاد، در مورد تجربه، تجربه همش با شکست مواجه بوده، یا اگر یکی هم ترک کرده، مواد را قطع کرده ولی حال او خراب است. او را هم ما ترکش ندادیم، او خودش ترک کرده، چون خیلیها هستند که نه پزشک میروند و نه عطاری میروند، همینطوری مواد را قطع میکنند و حالشان هم خراب است. پس در این قسمت اعتیاد از تجربه استفاده نشده است بلکه سالهای سال است نهتنها در ایران در سرتاسر جهان یکذره از تجربه استفاده نشده که ما باید چکار بکنیم و الگوی اعتیاد هم شده همان کارتنخواب، خوب آن خیلی مهم است، فقط شده آن و آنها نمیتوانیم کاری بکنیم؛ پس میبینیم تجربهاش را نداریم، در مورد دانش آن باید ببینیم دانش ما در مورد اعتیاد چی هست؟ همه را جمع کنیم بریزیم توی یککاسه ببینیم آنجا دانشی داریم یا نداریم و یا روی تفکر هم کار کنیم ببینیم ازنظر فکری ما چه راهحلی پیدا کردیم، پس ببینیم ما ازنظر دانایی در مقوله درمان اعتیاد هیچچیزی نداریم، به نظر من، هرکدام که چیزی دارید مشارکت کنید، ضربالمثلی داریم: اینقدر چریدی کو دنبهات؟! باید ببینیم نتیجهاش چی هست؟ خروجی چه دادیم؟ به چه نتیجهای رساندهایم، این را باورش کنیم، اگر باورش کنیم راه باز میشود. برای خیلیها راه باز میشود وگرنه قضیه همان هست که هست؛ یعنی جامعه علمی نمیتواند از علم خودش استفاده کند. پرسشنامههای متعددی پر میکنیم: آیا مجردی، متأهلی، پدرت مصرف میکرده، در خانواده شما مصرفکننده بوده، دوستان شما مصرفکننده بودند و ... آیا آمدیم یکذره به مسئله ژنتیک توجه بکنیم؟ که اصلاً بعضیها ازنظر علمی ژن آنها بهگونهای است که فلان ماده میانجی را ندارد و فلان ماده ناقل عصبی را ندارد، مثل رضوی که دست به خودکشی زد که پدر و عموی او دست به خودکشی زد، مثل آقای تختی که دست به خودکشی زد، پدر تختی هم دست به خودکشی زد، به خاطر ژنتیک، به خاطر اینکه چند تا از ناقلهای عصبیاش کم بود، سروتونین او کم است، یا دوپامین او بالاخره یک ناقل عصبی او کم است. اصلاً این را نفهمیدند، حتی صورتمسئله اعتیاد را هم ما نمیخواهیم بپذیریم، حتی بزرگانی که ادعای دانشمندی دارند هنوز صورتمسئله اعتیاد را به آن نرسیدهاند. این هست که من مطرح کردم در مقوله دانایی، در تمام سطوح زندگی هم میتواند نقش داشته باشد، در مورد هر موضوع و اگر این سه ضلع دانش و تجربه و تفکر هماهنگ باشد میشود دانایی مؤثر یعنی سه تا باهم آمده است اگر نه ناقص باشد میشود دانایی غیر مؤثر. عزیزان در مورد این مسئله مشارکت کنند هرکجا اگر فکر میکنید اطلاعاتی هست که من نمیدانم، آن اطلاعات را بدهید که من هم متوجه آن قضیه بشوم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید ممنون و متشکر هستم.
سلام دوستان دکتر بهرام هستم یک همسفر:
من سال جدید را تبریک میگویم به همه دوستان. موضوع مثلث دانایی برای من نحوه بیان آن جالب بود به خاطر اینکه یک سری فاکتورها را مشخص کرده بود که موضوع چی هست چون من فکر میکنم که همه ما یک دورهای به این مسئله برخورد کردیم که خوب این موضوع را میدانیم ولی نمیتوانیم آنها اجراییاش کنیم که آقای امین به زیبایی به این موضوع پرداخته که دانایی چه فاکتورهایی دارد همانطور که آقای مهندس گفتند ولی علت اثرگذار نبودن بهاندازه کافی بهاینعلت است که این سه ضلع باهم رشد نکرده یعنی بهصورت متعادل و به یک اندازه نیستند؛ و آنجا ایشان اشاره میکنند که اگر ما بحث اثرگذاری را در نظر بگیریم بزرگترین مثلث متساوی و الاضلاع در حقیقت برد این اثرگذاری را مشخص میکند. در این بحث که آقای مهندس فرمودند در کتابهای روانشناسی که به بحث اعتیاد میپردازد، فاکتورهای مختلف اعتیاد را بررسی میکند و به بحث ناقلهای عصبی و نوروترانسمیترها اشاره میکند، این نیست که گفته نشده و این دانش وجود ندارد، اما چیزی که همیشه بر اساس تجربه خود من و همکاری که با سایر همکاران داشتم یک حالت سرخوردگی خیلی از همکاران پیدا میکنند، من فکر میکنم چیزی که در کنگره هست و در بین ما همکاران وجود نداشت، اشتیاق برای درمان است؛ یعنی من درمانگر دغدغه برای درمان یک فرد مصرفکننده مخدر را نداشتم و من این حرفه را برای کار و یک بیزینس نگاه کردم که حالا مثل سایر بیماریها در کنار آن میخواهم یک مبلغی درآمد داشته باشم؛ و اینکه بیایم بررسی کنم چرا به نتیجه نمیرسم، شاید خیلی دغدغهام نبوده است و به خاطر همین هم شاید باشد که خیلی از همکاران ما نماندهاند در این رشته و یا اگر هم ماندهاند حالا یکسریها را من میشناسم به فروختن دارو روی آوردهاند چونکه طبق صحبتی که من با خیلی از همکاران داشتم، گفتند؛ که اگر ما در این کار بمانیم خوب نتیجهای ندارد و درآمدی هم ندارد و ازیکطرف بحث هزینههایی است که پروتکل دارد به ما تحمیل میکند که اگر شما بخواهید درست کار بکنید طبق پروتکل عملاً یعنی هم از دنیا مانده هم از آخرت، بنابراین یکسریها گفتند؛ ما عطایش را به لقایش بخشیدیم اصلاً رها کردند و یکسریها هم به بحث دارو روی آوردند و خیلی خیلی کم من دیدم کسانی که بمانند در این زمینه و دغدغه درمان داشته باشند، چون بحث اشتیاق نیست. در مورد افراد مصرفکننده شیشه من دیدهام که با ماتریکس درمان شدهاند در کلینیک دو نفر هنوز هم ما که از سال 90 آنها را فالو میکنیم که اینها مصرفکننده نیستند، اما حالا متعادل باشند یا نه به این شکل من فکر میکنم کسانی را که ما در کلینیک به درمان رساندهایم بخواهم مقایسه کنم با بچههایی که در کنگره درمان شدهاند من فکر میکنم بچههایی که در کنگره بودند وضعشان بهتر است و به خاطر آموزشهای منسجمی است که در کنگره داده میشود و اشتیاقی که کنار آن هست، یعنی فرد دارو میگیرید بهعلاوه جلسات منظم و مرتبی دارد. سپاسگزارم که به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان مینا هستم همسفر:
من هم سال نو را تبریک میگویم انشاألله سال پر از رهایی باشد برای همه ما. من فکر میکنم دوران دبستان کسی به من نگفت تفکر چی هست؟ فقط به من میگفتند تفکر کن؛ چیزی که من بعد از بیستوچند سال در کنگره یاد گرفتم تفکر کردن و آموزش هست، واقعاً ما قبل از کنگره هیچ آموزشی به مریض خود نمیدادیم فقط او را ویزیت میکردند یک دارویی میدادند و اگر نیاز به مشاوره داشت، اما در جلساتی که در کلینیک توسط راهنمای کنگره دارد اتفاق میافتد به آنها آموزش میدهند که تو اگر وسوسه شدی چکار کنی؛ اگر نیاز داشتی چه عکسالعملی باید از خودت نشان بدهی، اگر ترس داشتی و اگر خشم داشتی چکار باید بکنی، حتی خود من دارم خیلی استفاده میکنم و به همسفران در کلینیک میگویم که هر زمان احساس کردید کمباد هستید بروید و وادی 1 را گوش کنید، شاید من در ماه یکی دو بار گوش میکنم و برایم واقعاً مؤثر بوده. بحث دیگر راجع به دانایی مؤثر است؛ اینکه ما چیزی را میدانیم و برای اینکه آن را به ورطه عمل دربیاوریم واقعاً کار سختی است، نیاز به تجربه دارد که باید اتفاق بیافتد و یک فرد باسواد فقط یک ضلع از مثلث دانایی را دارد و باید این سه ضلع متقارن باهم پیش بروند. ممنون.
سلام دوستان دکتر مسعود هستم مسافر:
امیدوارم ضربالمثل سالی که نکو است از بهارش پیدا است صدق نکند و ادامه سال سال خوبی باشد. این دستور جلسه برای من خیلی جالب است، چون من در دانشگاه کار میکنم و آنجا جایگاه دانش است و ما داریم مردم را باسواد میکنیم ولی وقتی واقعیت را نگاه کنیم اگر خوب درس بدهیم دانشجوی ما آن درس را یاد میگیرد میآید سر جلسه امتحان سؤالها را جواب میدهد و قبول میشود میرود پی کارش، اما هیچوقت نیامدیم ماه بعد دوباره از او امتحان بگیریم ببینیم چقدر از درس را یاد گرفته است و چقدر در حافظهاش مانده و چقدر در زندگیاش مؤثر بوده و با چه میزان عشق و علاقهای این درس را یاد گرفته و خوانده و به همین دلیل ما امروز میتوانیم بگوییم هر پزشکی، هر روانشناسی، هر فیزیولوژیستی، خیلی قشنگ این مطالب را میگوید اما مثل معلم نیست که میگوید این چیزی که یاد گرفتی برو تجربهاش کن، در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران که تأسیس آن سال 1306 است، یعنی ما از سال 1306 در ایران دانشکده کشاورزی داریم و دکترای کشاورزی تربیت میکنیم ولی آیا هیچ تحول مثبتی در کشاورزی ما به وجود آمد، آیا دانشجوی ما که رفت کشاورزی خواند، من به شما میگویم که دختر بزرگ من دکترای کشاورزی دارد ولی گندم و جو را از هم تشخیص نمیدهد، اما تئوری را در سطح دکتری درس میدهد و خیلی هم باسواد است، ولی فقط دانش دارد، تجربه دانش را ندارد، اما دختر من یکبار نرفته کرت و آبیاری را از نزدیک ببیند و تجربه نکرده است که خیلی هم ریزهکاری دارد و کشاورز ما علم را از اجداد خود گرفته و بعد به آن عمل میکند، به امثال دختر من اگر یک زمین کشاورزی بدهند و بگویند نان خودتان را از این زمین دربیاورید بهطور عملی نخواهد توانست، اما اگر به یک کشاورز بدهید خواهد توانست. ما در پزشکی قدری جلوتر هستیم چون باید علمی را که میآموزند روی جسد، یا بیمار تجربه کنند و این خیلی قشنگ است، نسبت به خیلی رشتههای دیگر نسبت به عمران، دیدید پل قدیمی سر جایش بود و پلی که جدید ساخته بودند با سیل کندهشده و میرفت. سیوسهپل چند ده سال است که با تفکر و تجربه درست شده و در ساخت آن مصالحی بکار برده شده که آب آن را محکمتر کند نه اینکه از بین ببرد، کما اینکه این چند سالی که زایندهرود خشک بود، یکی از مسائل نگرانکننده این بود که آب که به پایههای سیوسهپل نمیرسد، پایهها دارند تحلیل میروند. او تجربه کرده و تفکر کرده که این پل که پایههایش در آب است من باید از چه مصالحی این پل را بسازم، دانشمند بزرگ انیشتین را ما همه میشناسیم که همیشه در آزمایشگاهها بود، هم علم داشت و هم تجربه و یک تفکر بزرگ هم داشت و اگر به او میگفتند بیا بمب بساز نمیساخت، چون نمیخواست باعث بدبختی بشر باشد، اما شاگردش این تفکر را نداشت و رفت و بمب ساخت و شد اینهمه مصیبت و این هست که من امیدوارم ما در دانشگاهها به بچهها یاد بدهیم که این دانش را تجربه کن و اینکه تفکر کنند این آموزشها در آینده چه تأثیری در زندگی او خواهد داشت و چگونه میتواند برای بشریت مفید باشد. ممنون.
سلام دوستان بهاره هستم مسافر:
من هم سال نو را تبریک میگویم و من در این تعطیلات سیدیهای مختلفی گوش دادم چون حال مرا خوب میکرد؛ اما میخواهم راجع به اعتیاد صحبت کنم که اعتیاد را باید درمان کرد، نه ترک و برای درمان هم مصرفکننده باید یک سری مراحل درمانی را طی کند که میتواند آموزشها باشد و در مثلث درمان صحبت شده در مورد جسم و روان و جهانبینی که هرکدام از اینها باید به تعادل برسند و فرد مصرفکننده باید کاملاً فرمانبردار راهنمای خود باشد و فکرش روی صحبتهای راهنمایش باشد؛ و برای درمان اعتیاد، کنگره 60 از روش D.S.T و شرب O.T استفاده کرده که واقعاً جواب داده. ممنون.
سلام دوستان دکتر شهرام هستم همسفر:
امیدوارم که سال خوبی را سر راه داشته باشیم. من اصولاً خیلی با مباحث علوم انسانی سروکار نداشتم چون تجربی تحصیل کرده بودم و بعد رفتم پزشکی. یک مسئله که در کنگره 60 خیلی جالب بود اینکه موارد جهانبینی مثل دانایی، دانایی مؤثر را میآید به اجزاء مختلفی تقسیمبندی میکند که قابل اندازهگیری است؛ یعنی اگر یک نفر بیاید بگوید این فرد یک فرد دانایی است، میآیم نگاه میکنم که آن فرد آن تجربهاش را داشته و در عمل توانسته به آن برسد؟ و صرف کتابهایی که خوانده و درجاتی که دارد اندازهگیریاش نکنم. یک مسئله دیگر که برایم در کنگره جالب بود اینکه روی مسائل علمی خیلی صحبت میکند، من میپذیرم که اعتیاد درمانپذیر است؛ نمونهاش همین کنگره 60 است؛ و میپذیرم که قسمتهای تاریکی را که نمیدانیم بزرگتر از چیزهایی است که میدانیم. من میپذیرم که ما در بحث درمان اعتیاد هنوز به علاجپذیری کامل نرسیدهایم. برای هرکس ممکن است که بیاییم نسخه مختلفی را پیاده کنیم. در کلینیک من بچههای کنگره 60 روند درمانی بهتری دارند و تابع سیستم درمانی میشوند و خیلی خوب جلو میروند و خیلی اوقات من دیدهام که فردی که اشتباه میکند دوباره برمیگردد به کنگره 60. ممنون.
سلام دوستان، یک همسفر هستم
من هم بهنوبه خودم سال نو را به همه تبریک عرض میکنم، الهی امسال سال خوبی باشد برای آنهایی که بهار خوبی نداشتند. دانایی را به یک مثلث تشبیه کردیم که سه شاخه آموزش، تجربه و تفکر را دارا میباشد و من فکر میکنم که ضلع تفکر خیلی مهم است، فکر کردن به زندگی خودمان ما را نزدیک میکند به آموزش و وقتی آموزش میبینیم نزدیک میشویم به تجربه کردن و درنهایت میرسیم به دانایی مؤثر و کمک میکند به پیداکردن راههایی که پیش روداریم. ممنون.
سلام دوستان دکتر مهران هستم همسفر:
سال نو را تبریک میگویم به همه و امیدوارم که سلامت باشید. بحث دانایی که آقای مهندس تقسیمبندی کردن به دانش، تجربه و تفکر در دنیا مدلهای موفق بر اساس این قضیه خیلی وجود دارد شما تربیت یک جراح موفق را در نظر بگیرید، سالها آناتومی را مطالعه میکند و شروع میکند به جمعکردن علوم پایه و بعد میرود بهعنوان اسیستانت در کنار یک جراح آموزش خود را کامل میکند و بعد طبابت خود را کامل میکند و شروع میکند به تفکر و دانش خود را کامل میکند؛ و کنگره هم صحبت از علم کرده و بعد کمک راهنما را درست کرده و تجربه کرده و الگوبرداری از مدلهای موفق بوده. من دوست دارم این دورهمی که سالها اینجا شکلگرفته، حلقهای باشد برای انتشار این دانش در سطح کشور ما؛ متأسفانه قریب 90 درصد کسانی که در وزارتخانه این پروتکلها را مینویسند، اینها دانش لازمه را ندارند. کمکاری و ضعف ما بوده به نظر من، مگر ما هرساله کنگره دانش اعتیاد را نداریم؛ چرا ما نتوانستیم نفوذ کنیم و این دانشی که وجود دارد و دارد جواب میدهد. امیدوارم با حمایتی که خود آقای مهندس دارند ما این سیستم را وارد وزارتخانه بکنیم به اعتقاد من این سیستم دانایی باید منتقل بشود آنجا، آنجا باید تغییر بکند، باید از این سیستم پروتکلهای عجیب و رفتارهای عجیبوغریبی که با کلینیکها میشود خارج شویم. امیدوارم با کمک آقای مهندس این اتفاق بیافتد. ممنون.
سلام دوستان حسین هستم مسافر:
من خیلی سعی کردم که عزیزان را متوجه بکنم؛ نتوانستم متوجه بکنم که؛ فرق بسیار زیادی است بین کسی که سیستمهای شبه افیونی بدنش کار میکند و کسی که سیستمهای شبه افیونی بدن او کار نمیکند؛ فرق زیادی است، موضوع نکشیدن مواد نیست؛ موضوع این نیست که ما دوتا داریم، چهارتا داریم، اینها مواد نمیکشند، موضوع این است که سیستم شبه افیونی باید کار کند، موضوع این است که باید چهره باز شود، شما چهرههای بچههای کنگره 60 را نگاه کنید، میبینیم بهطرف جوانی دارند میل میکنند، به خاطر ورزش آنها نیست، خیلیها ورزش میکنند، مسئله شبه افیونی خیلی مسئله مهمی است، مخدرهای طبیعی بدن تا ندانی را ندانی، نمیتوانی بدانی را بدانی. ما باید یک روز بفهمیم که این مطالبی را که به ما گفتهاند، پروتکل و در مورد اعتیاد به درد ما نمیخورد، اینها جوابگو نیست، نتوانستهایم عمل کنیم. اگر میگویند درمان شدهاند، خوب خیلیها نمیروند پیش پزشک و مصرف هم نمیکنند، آیا آنها حال خوبی دارند، آیا سیستم ایمنی بدن آنها کار میکند، مرگومیر بین آنها چقدر است، افرادی که به روشD.S.T درمان شدهاند و افرادی که خودشان گذاشتند کنار ببینید مرگومیر بین آنها چقدر است، چقدر سکته موجب مرگومیر آنها میشود؛ معیار فقط این نیست که مواد مصرف نکرده؛ آماری را که دکتر حاج رسولی گرفت با دوتا ناظر بهطور رندم در کنگره 60، رسیدند به رقم 78 درصد و خوردهای، بعد از بیست و دو ماه از تاریخ پاکی گذشته، این رقم رقم فضایی است، رقم زمینی نیست اصلاً چون زمینی هیچی ما نداریم؛ این را اگر لژیون پزشکان که داریم اینجا کار میکنیم، باور کنند که نمیدانند، میتوانند اینها را فرا بگیرند و با یک دیدگاه دیگری بگویند، علت آن چیست، بروید واقعاً نگاه کنید ببینید چگونه است، بروید مطلب را فرا بگیرید و در کارتان بکار بگیرید، اگر هم نپذیرید، بگویید نه ما هم داریم اینطوریه، آنطوریه، نه، هیچوقت صدسال دیگر هم به نتیجه نمیرسید، به نتیجهای که ما مرتب بتوانیم افراد زیادی را به رهایی و تعادل برسانیم، ما یک ترک داریم، یک درمان داریم، یک تعادل داریم. اگر در کنگره 60 سیستم شبه افیونی آنها درست نشود، یکقدم نمیتوانیم برداریم. هنر من راهاندازی سیستم شبه افیونی سیستم عصبی است، آن هنر من است، صرفاً فیزیولوژی و دقیقاً پزشکی است، هنر من در آنجا است، اگر آن درست نشود هیچ حرکتی ما نمیتوانیم داشته باشیم؛ اگر سیستم شبه افیونی درست نبود دقیقهای چهارتا چاقوکشی داشتیم، در لژیون دعوا داشتیم در زمین فوتبال دعوا داشتیم، این تعادل مواد بیوشیمی بدن اینقدر مهم است، اینقدر اثرگذار است که حتی در تمام بیماریها نقش دارد، حتی ریشه خیلی از بیماریها را، من عدم تعادل در سیستم شبه افیونی بدن میبینم؛ همان دوپامین، انکفالین و سروتونین و ... این خیلی خیلی مسئله مهمی است. من با فرماندار صحبت میکردم، گفتم شما همه میگویید مهندس خیلی ریکاوریاش قوی است، بچهها را جمع میکند، گروه خانواده دارد، ورزش دارد؛ اینها همه هیچ است، همه مثل غذای اصلی، سالاد و سماق و گروه خانواده مثل سماق میماند، ورزش کنگره 60 مثل سالاد فصل میماند، مثل کرم کارامل میماند، اگر آن سیستم فیزیولوژی؛ مخدرهای درونی بدن راه نیافتد، باید راه بیافتد که راهاندازی اینها هم یک هنری میخواهد، یک تخصصی میخواهد، کمتر از یک سال هم نمیشود راه انداخت، ده ماه نمیشود راه انداخت، اگر آن راه بیافتد، من میتوانم به آنها بگویم پول بدهید، پول بدهند، اگر رو تعادل باشند، خوب باشند میگویم پول بدهید، میدهند، اگر روی تعادل باشند میآیند ورزش، میآیند درختکاری، اگر آن تعادل برقرار نباشد مثل کسی که پانزده سال است مواد مصرف نمیکند، پانزده سال حال خراب، الآن او را نگاه کنید، میگویید الآن از پای منقل بلند شده است، حال خراب، ناامید، میگوید: ما یک بیماری داریم، همیشه با ما هست، این خاصیت بیماری ما است، بیماری ما خشم دارد، افسردگی دارد بیماری ما از بچگی با ما بوده و ... . نه بابا اینها همه قابل درست شدن است.
الآن درمان بیماری اعتیاد برای کسی که بخواهد انجام بدهد مثل یک اتوبان است، همهچیز را میشود آموزش دید، هیچ کاری هم ندارد، نه سختی دارد، نه خماری دارد به شرطی که باورش کنید، ذرهذره مواد مخدر را دادیم سیستم از کار افتاده، ذرهذره باز این سیستم را میدهیم، عقبنشینی میکند، شما بروید بهعنوان یک متخصص بهعنوان پزشک، کتاب باز کنید، در اینترنت بزنید، مشتقات تریاک چی هست، چه موادی است، چرا ما به تریاک چسبیدهایم، مرفین از مشتقات تریاک است، بهترین داروی ضد درد، ضد اسهال، ضد تشنج، مورفین است، ضد خیلی از بیماریهای دیگر، بیشترین دارویی که در دنیا مصرف میشود، کدئین است، اکثر داروها کدئین دارند، بروید نگاه کنید، مشتقات دیگر آن مثل پاپاورین، مثل نارسئین، مثل تبائین، اینها چه خاصیت پزشکی دارند، یعنی اگر ما تریاک را از جهان پزشکی ببریم بیرون، با مشکل و خلع بزرگی مواجه میشویم، پاپاوارین دارویی است برای اسکیمی (کاهش خونرسانی) در تریاک وجود دارد، پروتوپئین دارویی هست برای تنظیم ضربان قلب در تریاک، تریاک را استفاده نمیکنند به خاطر اینکه خوششان میآید، به خاطر این است که اثرات دارویی دارد، تریاک به خاطر اینکه مشتقاتی دارد که اثر دارویی دارد جلوگیری از هزارتا مرض دیگر میکند، سیستم عصبی را بازسازی میکند، ما میخواهیم سیستم عصبی بازسازی شود، سیستمی که در دنیا میگویند قابل بازسازی نیست، من میگویم قابل بازسازی است؛ این هست که اگر این را بدانیم، بروید کتاب باز کنید ببینید چطوری هست، چرا اینطور است مشتقات آن چی هست، چرا هست، این کار را حتماً انجام دهید چون شغل شما این است، اگر تریاک را برداریم جهان پزشکی میخوابد، چون مهمترین و قویترین و مؤثرترین داروهایش را از دست میدهد، تریاک همینقدر که مفید است، همینقدر هم از آنطرف مخرب است چون سوءاستفاده کردند، سوءاستفاده از تریاک شده اگر ما از تریاک درست استفاده کنیم میتوانیم به درمان قطعی برسیم نهتنها برای بیماری اعتیاد بلکه برای هزاران هزار بیماری دیگر.
نگارش: مسافر علی شاملو
تنظیم: مسافر سعید عاشوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
1733