English Version
English

میزان دانایی سواد نیست

میزان دانایی سواد نیست

میزان دانایی سواد نیست، تمدن نیست، مانند انسان بودن به لباس پوشیدن نیست بایستی انسانی اندیشید.

ما در کنگره آموختیم اول ندانی را بدانیم تابه تشخیص دانایی برسیم و بدانی را بدانیم بنابراین در حال آموزش گرفتن هستیم، مرحله‌ای را رد کردیم و تسلیم آموزش گرفتن هستیم. و باید آموزش پذیر باشیمدانایی تشخیص ماهیت خواسته‌ها در هر لباس و هر شکلی، با بالا بردن دانایی می‌توان به فرماندهی عقل رسید و بر جسم خود حکومت کرداضلاع دانایی مؤثر عبارت‌اند از تفکر، تجربه، آموزش که هر سه ضلع باید کاربردی شود. و به تشخیص صحیح و درست رسید تا از نفس اماره عبور کرددر مقطع دانایی درستی و نادرستی کاری را میدانم ولی در هنگام تصمیم‌گیری نمی‌توانم تصمیم درست و عقلانی بگیرم چون تزکیه و پالایش نشده بودم.

انسان اگر کل مطالب را بداند ولی به آن عمل نکند مثل یک کتاب‌خانه سیار می‌شود و پیشرفتی ندارد؛ یکی از قوانین نوشته‌شده کنگره این است: که به‌گونه‌ای عمل کنیم که دانایی به دانایی مؤثر نزدیک شود. هزاران تعریف و تعابیر از دانایی می‌توان ذکر کرد. هنر ما این است که به دانایی مؤثر برسیمدانایی مثل یک کتاب در یک مجموعه کتاب‌خانه و یا یک نرم‌افزار در یک رایانه نگهداری می‌شود.

حال در کنار بیان این مقولات نیز به موضوع سواد می‌پردازم. ابتدایی‌ترین و رایج‌ترین تعریفی که از سواد بیان‌شده است توانایی خواندن و نوشتن است. سواد و دانایی باهم متفاوت هستند، این نیست که من چون سواد و تحصیلات دارم دانایی هم دارم. اگر من در دانایی باشم باید بتوانم خوب فکر کنم؛ خوب تجربه کنم؛ و تفکر سالمی داشته باشم تا یک انسان دانا باشم، بتوانم ظرفیت پذیر هم باشم تا تجارب کسب کرده و علم را بیاموزم و کمک و مددکار دیگران باشم.

اگر انسانی آرامش داشته باشد و شب‌ها راحت بخوابد قطعاً به آسایش رسیده و دانایی هم دارد؛ و می‌تواند قوانین زندگی کردن را بیاموزد و از جهل بیرون آمده باشد دیگر دچار منیت، غرور، کبر و ... نخواهد بوداگر کسی توانست یک نفر را از جهان تاریکی اعتیاد خارج کند به دانایی رسیده است؛ دانستن رشته‌ای است با موضوع خاصی که البته آقای امین شکافنده آموزش؛ تجربه؛ و تفکر می‌شود که مجموعه‌های آن دانایی است و این دانایی همانی است که تبدیل‌شده به دانایی مؤثر تا یک سری مطالب را یاد بگیری و دقیق بدانی. تعریف دانایی چیست؟ می‌توان تفکر را تجربه کرده باشید وگرنه مطالب سی دی را می‌داند کتاب را هم می‌داند اما چگونه بودن و عملی کردن آن‌ها بسیار مهم است.

مثالی را می‌زنم؛ در نظر بگیریم دانایی همان سه‌پایه است اگر یک ضلع آن رشد کند و یکی از پایه‌ها بلندتر باشد ما دیگر قادر نیستیم روی سه‌پایه بنشینیم چون نامتعادل است. ماهم در کنگره اگر همه آموزش‌ها را بگیریم ولی به اجرا درنیاوریم تعادل نداریم. اولین باری که به کنگره می‌آییم حس خوبی نداریم مدام به خود میگوییم چرا اینجا باید باشم و در ذهنمان با خود درگیر هستیم اما بعد از مدتی حس‌های خوب جایگزین آن‌ها می‌شودسعی کنیم سطح دانایی و آگاهی خودمان را بالا ببریم.

کنگره بستر را فراهم می‌کند بقیه کارها دست خودمان است که چگونه بهره‌برداری کنیم، ما یک دانایی عام داریم یک دانایی خاصدر کنگره آموزش می‌گیریم چه‌کاری را انجام دهیم و چه‌کاری را انجام ندهیم، اما دانایی خاص برای خودمان است ما روی یک سری از کارهای خود تشخیص می‌دهیم و به آن‌ها رسیدیم که باید بدانیم نباید این کار را انجام بدهیم دلیلش برای خودمان قابل توجیه است که می‌شود دانایی خاص.

مورد دیگر این است که من میدانم ولی چرا نمی‌توانم عملی کنم و این باعث رنج من می‌شودمثلاً من میدانم دروغ، غیبت و...بد است ولی نمی‌توانم خودم را کنترل کنمدر برابر چیزهای که می‌دانم و قدرت تشخیص را بالابرده‌اماین‌ها بالباس مبدل وارد شهر وجودی من می‌شود و سرخوشی به من می‌دهد و این ضد ارزشی را انجام می‌دهم و می‌بینم لذت‌بخش است؛ اما انسان با سعی، تلاش و آموزش درست به‌فرمان عقل می‌رسد.

اگر کمی دقت کنیم و به طبیعت که الگویی است بیندیشیم آیا ما از یک درخت یک گیاه کمتر هستیم که به دانایی رسیده بدون انتظار زندگی می‌کند؛ اما کسی که به دانایی نرسیده شاخه‌های او را می‌شکنددانایی باید عمومی باشد. حتی یک مورچه هم داناست راهش را پیدا می‌کند. پس حس انسان باید از طبیعت معلم خودش دربگیرد راهش را پیدا کند و ادامه دهد.

استاد سردار می‌فرمایند: با نادان سخن مگویید. گرچه خیلی انسان‌ها خویش را دانا می‌دانند و ممکن است دانا هم باشند اما وقتی بیان می‌نماید که من میدانم دلیل بسیار بارزی است برای نادانی اوممکن است به شخص بی‌سوادی برخورده باشیم اما به دانایی مؤثر رسیده باشد مهم چگونه زیستن است، چگونه زندگی کردن است و چگونه انسان بودنمثلاً: انسان‌های هستند دوستان را تبدیل به دشمنان می‌کنند این‌ها انسان‌های نادان و جاهل هستند گرچه تحصیلات عالی هم دارند و در برج‌ها زندگی می‌کنند اما کارتن‌خواب هستند؛ اما بعضی‌ها در خانواده خود به آرامش و آسایش فکر می‌کنند و از مشکلات ناراحت نمی‌شوند و از آن‌ها درس می‌گیرند چون دانا هستند.

 

نویسنده: هم‌سفر صدیقه آتش‌بار
نگارنده: هم‌سفر زهرا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .