English Version
This Site Is Available In English

چوب جادویی من قدرت جادویی نداشت

چوب جادویی من قدرت جادویی نداشت

پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری‌ است. کتاب عشق را ورق زدم. وادی سیزدهم صفحه 130 استاد می‌فرمایند: می‌رسند آنانی که مشتاق رسیدن و سیراب شدن بودند. آنانی که از سکون به در نمی‌آیند، هرگز نخواهند رسید. من هم مشتاق رسیدن و مشتاق سیراب شدن بودم. سؤال اینجاست که‌ به چه چیزی برسم؟ از چه چیزی سیراب شوم؟ به آرامش برسم و از عشق سیراب شوم. سال‌ها بود که برای مشکلاتم دیواری کوتاه‌تر از اعتیاد و مصرف‌کننده پیدا نکرده بودم. دیگر تلاشی نمی‌کردم و همسرم را مقصر معرفی کرده بودم. او مصرف کننده بود؛ پس عامل تمام بدبختی‌های من او بود و او بود که باید دست به کار می‌شد، تغییر می‌کرد و می‌ساخت‌. من فقط دستور می‌دادم؛ انگار که چوب جادو دست من بود او باید هر چه را که من امر می‌کردم انجام می‌داد؛ اما یک جای کار غلط بود و چوب جادویی من قدرت جادویی نداشت. من هر چه تلاش می‌کردم که همسرم تغییر کند، اصلاً تغییر نمی‌کرد. هر چه می‌گفتم عملی نمی‌شد.

یک روز مسافرم خسته شد و به کنگره پناه آورد، نه این‌که از اعتیاد جدا شود، برای این‌که از چوب جادوی من خلاص شود. با ترس من را هم همراه خودش آورد. سفر کرد و رها شد؛ اما نه در صور پنهان؛ چون از اعتیادش به تنگ نیامده بود؛ بلکه از چوب جادوی من خسته شده بود. او بعد از رهایی رفت دنبال خط دیگری؛ اما من نتوانستم خط کنگره را رها کنم؛ چون این خط برای من پایان نداشت. مدام نقطه سر خط و هر خط جذاب‌تر از خط بعدی. آن‌قدر جذاب که پی خطوط جدید می‌گردم و مشتاق‌تر می‌شوم که جلوتر بروم؛ چون روح ناآرام من خواستار رهایی است نه از خلاصی، بلکه دیدار معشوق است. خداوندا تنها تو را می‌ستایم و تنها تو را ستایش می‌کنم؛ برای انجام این عمل عظیم، شکر، شکر، شکر.

نویسنده: مسافر لژیون تغذیه سالم همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر طیبه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .