دیدهبان لژیون سردار مسافرعلیرضا با دوازده سال تخریب آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره وارد کنگره60 شدند. به مدت نه ماه و پانزده روز سفر کردند و در حال حاضر حدود نوزده سال و یازده ماه است که آزاد و رها هستند و در کنگره60 خدمت میکنند. در روز شنبه مفتخر بودیم تا از سخنان ایشان در رابطه با دستور جلسه وادی یازدهم و تأثیر آن روی من استفاده کنیم. امیدوارم مصاحبهای که با ایشان ترتیب دادهایم به جانتان بنشیند.
با عرض سلام و خیر مقدم خدمت شما، در صحبتهایتان گفتید که ما باید خود آقای مهندس باشیم، منظورتان از این جمله چه بود؟
ببینید ما یکسری استاد داریم، یکسری مربی تا زمانی که راجع به مسائل بحث میکنیم، در حال واگویه یا بازگو کردن تجربیات دیگران هستیم. زمانی که تجربه میکنیم و یک انسان تجربهگر هستیم؛ یعنی صاحب آن دانایی میشویم و در کسوت آن هستیم. وقتی میگوییم کنگرهای باشیم، آقای مهندس دژاکام باشیم، یعنی آن چیزی که استاد میگویند را واگویه نکنیم، آن را تجربه کنیم. وقتی تجربه میکنیم به جایگاههای بالاتر میرسیم. اگر این عمل را انجام ندهیم انگار که رفتارمان ساختگی است.
گفتید در لحظه زندگی کنیم، چگونه؟
یک خود داریم که گذشته ما است. یک خویش و تن داریم که لحظه ما است و یک خویش داریم که آینده ما است. در واقع خویش بدون تن میشود آینده ما. زمانی که در خویشتن هستیم، زمانی است که در حال طی کردن لحظات هستیم. مدام خودهایمان را جای میگذاریم و خویشتنمان را در خویش خود میبریم؛ یعنی لحظه به لحظه خودمان را به آیندهمان میبریم و از گذشته جدا میشویم. اگر حواسمان پرت باشد و وارد بازی خشم و شهوت شویم، این لحظات را از دست میدهیم. بزرگترین کاری که نیروی منفی یا نیروی تاریکی میتواند برای یک نفس، یک خواسته یا یک انسان انجام دهد تا از رسیدن آن به انسانیت جلوگیری کند این است که لحظاتت را مخدوش کند تا لحظاتت را درک نکنی. انسانهای خردمند و انسانهای بخشنده خویش خود را، یعنی آیندهشان را جلو آورده و در خویشتن خود میآورند و برای خویش خود تصمیم میگیرند و رهایش میکنند؛ پس از مدتی وقتی خویشتن به خویش میرسد، به آن هدف و خواسته میرسد. چه کسی میتواند این کار را انجام دهد؟ کسی که صاحب بخشش است و کسی که در لحظه زندگی میکند. میخواهم بگویم کسانی که انسانهای بخشندهای هستند، کسانی هستند که میتوانند در لحظه زندگی کنند.
در پاسخ سؤال قبل به بخشش اشاره کردید، بخشش کلمهای است که هم در وادییازدهم در مورد آن صحبت شده و هم در لژیون سردار، ما چگونه میتوانیم بخشش را به درستی اجرا کنیم؟
نه فقط در وادی یازدهم، در تمام وادیها داریم. در تمام وادیها آقای مهندس به یک جوانمرد اشاره میکنند، به صفت بخشش اشاره میکنند، به تزکیه و پالایش اشاره میکنند. کلمات رخ دارند یعنی غیر از اینکه صورت دارند سیرت و ریشه هم دارند. اگر اینطور نبود تمام میوهها را به یک اسم صدا میکردند. همه انسانها را به یک اسم صدا میکردند؛ ولی وقتی راجع به بخشش صحبت میکنیم این ریشه دارد، یک تعریف دارد. بخشش یعنی چه؟ در این وادی وقتی آقای مهندس راجع به بخشش صحبت میکنند راجع به زکات هم صحبت میکنند؛ یعنی از پرداخت مال صحبت میکنند. گویی مفهوم بخشش با پرداخت پول معنی پیدا میکند و بقیه موارد زیر مجموعهاند. به همین دلیل است که این عمل بسیار سخت است. ما حاضریم روی خیلی از اعمالمان اسم بخشش بگذاریم. میخواهیم بخششمان را طور دیگری معنی کنیم، در صورتی که بخشش یعنی بخش کردن مال، بخش کردن ثروت، بخش کردن زمان.
لژیون سردار چگونه به ما در رسیدن به بحر اقیانوس کمک میکند؟
من فکر میکنم وادیها صور پنهان دارند. آقای مهندس تمام تلاششان را میکنند که ما وارد صور پنهان ماجرا شویم. صور پنهان وادی که راجع به بحر و اقیانوس صحبت میکند از کسرت به وحدت رسیدن است، به حقیقت جهان هستی رسیدن است. همه آدمها دنبال یک حقیقتی میگردند که در تاریکی به دنبال آن هستند. آقای مهندس میگویند اگر میخواهی به حقیقت برسی، به آن اصل وجودت که آن مکانی است که از آن جدا شدهای برسی، تمثیل رود را میزنند، میگویند باید مثل رودخانه بجوشی و زلال و شفاف باشی، تزکیه، پالایش و عمل سالم انجام دهی؛ البته قبل از اینها باید یک معرفتی کسب کنی. اگر معرفت نباشد قفل باز نمیشود. اگر بخشش نکنی تمام این مطالب را باید دور بریزی. همه این ماجرایی که من در رابطه با آن صحبت کردم با بخشش تازه شروع میشود؛ یعنی همه ما میدانیم خوبی خوب است. همه ما میدانیم بدی بد است. در این وادی هم آقای مهندس که راجع به فرامین و قوانین صحبت میکنند میگویند خرد جهانی؛ یعنی کل انسانها به یک خردی رسیدهاند. خرد جهانی فرامین را قبول دارد؛ یعنی هر جا که باشی یکسان است. حتی اگر در آفریقا هم باشی به اهالی آفریقا بگویی خشم، بیادبی، دزدی، فساد و ... او هم که زبان من و شما را نمیفهمد و با خیلی از تکنولوژیها بیگانه است میفهمد و میداند اینها بد است. این یعنی فرامین و قوانین خرد جهانی. همه خردجهانی را میدانند اما چرا نمیتوانند اجرا کنند؟ چرا اجازه پیدا نمیکنند که بتوانند؟ چراکه باید زبان هستی را بیآموزی تا هستی به تو اجازه دهد که قسمتهای تاریک برای شما روشن شود. چگونه هستی به من علیرضا اجازه میدهد؟ همه موجودات هستی را میشناسند غیر از انسان که اختیار دارد. به خاطر ویژگیاش و به خاطر خاصیت خوب و بد بودنش. هستی یعنی محبت، عشق و بخشش. هستی این مثلث را میشناسد. وقتی انسان به اختیار وارد مثلث محبت و عشق و بخشش میشود، و مثلث باید کامل بسته شود یعنی هم باید محبت داشته باشی هم عشق داشته باشی هم بخشش. وقتی این مثلث برای هستی مقرض میشود در آن زمان است که به من علیرضا اجازه میدهد تا شروع به تزکیه وپالایش کنم، تازه کلمات را بفهمم. تازه در لحظه بتوانم خشم یا شهوتم را کنترل کنم.
به تاریکیها اشاره کردید، چگونه با تاریکیهای قدرتمندی که بازدارنده هستند مقابله کنیم؟
قدرتمند نیست، ما آنها را نمیشناسیم. انسانها زمانی درونشان روشن میشود که به مثلث سفر دوم توجه کنند؛ یعنی به معرفت، عمل سالم و عدالت. نور در معرفت است، در عمل سالم نور نیست. در مسیر نور نیست. در شناخت انسان است که درونش روشن میشود. زمانی که در معرفت و شناخت خویش و خویشتن پا میگذارم؛ یعنی اجزایش را میشناسم، جهانبینی را میشناسم، روابطش را میشناسم، خشم را میشناسم، کنترل کردن و مفهوم خشم را میشناسم. عشق، محبت و بخشش را میشناسم. زیادهخواهی و شهوت را میشناسم، زمانی که این موارد را میشناسم، در درونم نقاطی روشن میشود. آن موقع است که من علیرضا میتوانم از نقاط روشنم را تقویت کنم. همان یین و یانگی که آقای مهندس میگویند.
به نظر شما وادی یازدهم چه پیامی برای تازهواردین و سفراولیها دارد؟
این وادیها برای همه پیام دارد. برای یک سفر اولی این است که تمام تلاشش را بکند. آقای مهندس وقتی سفر اول را طراحی کردند، تمام آموزشهایش را هم در مسیر گذاشتند. این قوانینی که در کنگره60 میخوانیم، اگر یک سفراولی بتواند به درستی قوانین را انجام دهد به رهایی میرسد. اگر سیدیها را گوش دهد و بنویسد و در کنگره مشارکت کند به رهایی میرسد. این منابع اطلاعاتی است که در دسترس ما گذاشته شده تا بتوانیم آنها را اجرایی کنیم.
شما دیدهبان لژیون سردار هستید، برای سفر دومیهایی که قصد ورود به لژیون سردار را دارند؛ اما تردید میکنند چه پیامی دارید؟
بحث تردیدی که میگویید یک طرف ماجراست. الآن با عضویت لژیون سردار که شش میلیون تومان است اکثر مسافران عضو میشوند. قدیمیها زمانی که میخواستند وارد استخر شوند دستهایشان را در گوششان میکردند، من خودم نمیدانم به چه علتی این کار را انجام میدادند؛ اما هر دفعه ما هم عادت کردهایم و انجام میدهیم. یا مثلاً قندی که درون چای میزنند قبل از خوردن و ما هم انجام میدهیم. ورود به لژیون سردار در همین حد است. مبلغی که آقای مهندس قرار دادهاند نمونه همین موضوع است. حال بعضی در عضویت تردید دارند که شش میلیون تومان کارت بکشند اما من میخواهم بگویم بعضی تردید در بازی کردن با توانشان دارند. این موضوع خیلی جای بحث و صحبت دارد. مهم این است که ما درک کنیم. بعضیها فکر میکنند لژیون سردار پول دادن است در صورتی که اصلاً چنین نیست. زمانی که شما وارد لژیون سردار میشوید، اسمش را میگذاریم لژیون بخشش. وقتی شما وارد بازی بخشش میشوید، در حال شروع سفر دومتان هستید. در حال تبدیل داناییمان به دانای مؤثر هستیم و از روی دانایی به زیر دانایی میرویم. کسانی که روی دانایی قرار دارند کسانی هستند که به طرفة العینی میتوانند به زیر نادانی بروند؛ اما کسانی که وارد عمق آب میشوند، وارد عمق اقیانوس دانایی میشوند، دیگر به این راحتی از دانایی خارج نمیشوند و آن داناییشان به دانایی مؤثر تبدیل میشود. کسانی میتوانند این دانایی را تجربه کنند و به دانایی مؤثر تبدیل کنند و خود آقای مهندس دژاکام شوند که برمیگردد به سؤال اولتان، کسانی هستند که صاحب بخشش هستند. صاحب بخشش بودن به این معنا نیست که من هم شریک بازی. نه! استاد امین میگویند، تقسیم میکند؛ یعنی قسمتی از پول باید تقسیم شود، کسانی میتوانند بگویند ما شریک هستیم یا وارد آن بخشش شدهاند که زمانی که قیچی میگذارند که این پول را از مالشان جدا کنند بفهمند. بعضی شش میلیون تومان میدهند و میفهمند، بعضی یک میلیون تومان میدهند و میفهمند، بعضی صد میلیارد تومان هم بدهند باز هم متوجه نمیشوند. مهم این است، زمانی که شما وارد بازی بخشش میشوید بفهمید که چیزی از شما کم شد. بماند که حال حاضر عضو بشوم یا خیر؟ خیلی از بچههای کنگره، صد درصد بچههای سفر دومی عضو لژیون سردار میشوند؛ اما مهم این است که با قدرتشان بازی کنند.
عکاس: همسفر غزل رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون اول) عکاس
ارسال: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
1962