هشتمین جلسه از دوره شصتیکم از کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر، با استادی مسافر حجت، نگهبانی مسافر احسان و دبیری مسافر امرالله، با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» و «جشن آزادمردی مسافر مسیب» روز پنجشنبه 1 آذرماه 1403ساعت 15:30 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حجت هستم یک مسافر. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر این فرصت را به من داد که در کنگره و در کنار شما باشم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان و همهکسانی که تابه امروز به هر نحوی و به هر مقداری به من کمک کردند تا من امروز این حس و حال را داشته باشم سپاسگزاری میکنم.
امروز روز جشن آزادمردی آقای مسیب هست و در ذهن خودم داشتم به این مسئله فکر میکردم که زمان عجب غربالگری است!مسافر عزیز مسیب که در آن دورهای که سفر اولش بود و مسیر سفر را طی میکردند همراهانی در لژیون داشت که باهم اخت بودند و خیلی مشتاقانه مسیر آموزش و مسیر کنگره را و خدمت را طی میکردند.
ولی خب به هر نحوی و بنا به هر دلیلی یکبهیک از دور خارج شدند و میتوان گفت یک نفر یا دو نفرشان از آن دورانی که سفر اول مسیب بود هستند و در حال آموزش و خدمت کردن هستند و این غربالگری و این اتفاقی که میافتد یک نفر میماند و میآید و رشد میکند و این اجازه را پیدا میکند که در مجموعه و در سیستم کنگره همچنان یکدستش به آموزش باشد و دست دیگرش به خدمت مشغول باشد.
چند وقتی هست که دارم فکر میکنم اقشار مختلف جامعه مانند انسان باسواد در کنار بیسواد زیاد نمیتواند قرار بگیرد یا آدمی که ازلحاظ مالی جایگاه خوبی دارد، در کنار از کسی که در جایگاه مالی جایگاه مالی خوبی برخوردار نیست در کنار هم قرار نمیگیرند اگر هم باشند به دلایل و شرایطی بازهم از همدیگر دور میشوند.
ولی نگاه میکنیم در کنگره و میبینیم فارغ از هرکدام از اینها غنی و کسی که حالا باسواد است در نقطه مقابلش و در کنار همدیگر مینشینیم و حشرونشر میکنیم و صحبت میکنیم و کاری هم به مسائل دیگری نداریم؛ چرا؟ به خاطر اینکه مبنای کار کنگره محبت است و همه ما به یک نقطه مشترک در حال کار کردن هستیم و آنهم حال خوش است و آن حال خوش هم درمان اعتیاد است و کاری دیگر به کار چیزی نداریم و در نوع خودش واقعاً بینظیر است و مثل یک معجزه میماند.
دستور جلسه امروز که دو بخش است یکی همان معرکهگیری و یادگیری حاشیه و نق زدن هست و قسمت دومش هم که پنجمین سال تولد و رهایی و ورود آقا مسیب و همسفرشان به دوره آزادمردی است.
در مورد یادگیری یک موضوعی است که از بدو تولد هر انسانی با آن روبرو است و حالا این یادگیری در جهت مثبت باشد و تغییراتی هم که ایجاد میکند برای هر انسانی و تغییرات مثبت تغییرات مثبت است و ولی اگر یادگیری، یادگیری ضعیفی باشد و یا و یا یادگیری منفی باشد توی مسیر زندگی به من کمک زیادی بکند و یا من را در مسیر اصلی قرار بدهد خواهناخواه در همان مسیر زندگی هم من را به سمت حاشیه میبرد.
در کنگره که در حال رفتن و آمدن هستیم بعد از یک مدتی که میگذرد بهحق متوجه میشویم که این آموزشها آموزشهای راستین و درستی هستند، آموزشهایی هستند که خرد جهانی همه آن را قبول دارد و این درست بودن و حق بودنش زمانی خودش را نشان میدهد که من میآیم و این آموزشها را در زندگیام عملی میکنم.
وقتی میآیم و این آموزشها را در زندگیام کاربردی میکنم آن موقع است که یک تفاوتی ایجاد میشود بین دیروز من و امروز من بین من و دایره ارتباطی پیرامون من و چیزی که و چیزی که انسانها را از همدیگر متمایز میکند یا بین انسانها فرق ایجاد میکند نوع خواستههای آن هست که نوع خواستهها بهواسطه همان یادگیری و آموزشهایی که از بدو تولد و الیآخر در مسیر زندگی به آن توجه دارد و با آن روبرو هست انسانها را از همدیگر متفاوت میکند و آن را تغییر میدهد و یا خواستههای آن را تغییر میدهد.
چیزی که باعث شد مسیب امروز به دوره آزادمردی بهطور واقعی و نهفقط در اثر گذشت زمان که بگوییم پنج سال از رهاییاش گذشته نه و بهطور واقعی رهایی را احساس کند به میزان یادگیری که در زندگیاش دارد آن را عملی میکند و برای من قابلمشاهده است از نوع رفتارش و تغییر به نوع نگرش آنکه در زندگیاش اتفاق افتاده است میشود آن را ببینیم.
مسیب درنهایت سعی و تلاش خودش را کرد و خداوند راهی را برایش باز کرد که یک بالانسی بین کار و خانواده و کنگره توانست برقرار کند و هم خودش و همسفرش خدمتگزار باشند و آن پاداشی که از پی فرمان و وعده دادهشده قطعاً میرسد و رسیده است.
در رهایی مسیب خیلیها بهطور مستقیم و غیرمستقیم ازجمله راهنمای درمان سیگارش آقای دیسی و راهنمای همسفرش خانم بتول و همسفرش و مرزبانهای آن دوره و ایجنتها دخیل بودند و این رهایی حاصل صد دست هست و این جشن همه هست و من به همه عزیزان این جشن را تبریک میگویم و امیدوارم که نهایت لذت را از جشن امروز ببریم و خیلی ممنون که به صحبتم توجه کردید.
پیام تولد:
اکنون که به اذن الله با گامهای استوار در خط مقدم برای رهایی انسانها کمر بستهاید پاداش آن را طبق فرمان دریافت میدارید.
اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی متادون، حشیش؛ مدت سفر 10 ماه و 7 روز به راهنمایی مسافر حجت، همزمان درمان سیگار به راهنمایی مسافر اصغر، رهایی از هر دو بند 5 سال و 3 ماه
آرزوی مسافر:
از خداوند میخواهم همواره اجازه خدمت را به من بدهد.
سخنان راهنما مسافر مسیب:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم به خاطر وجود تمام نعمتهایش و تشکر میکنم از همه دوستانی که اینجا حضور دارند؛ همچنین از آقای دیسی و آقای حجت عزیز تشکر میکنم که این دو عزیزخودشان بهتر از هرکسی از سفر اول من اطلاع دارند، تشکر میکنم از آقای مهندس بابت کشف این متد که باعث شد سرنوشت نود هزار نفر تا به امروز تغییر بکند.
امروز هر چیزی از خداوند میخواهم را دریافت میکنم و البته این باور برای کسانی که خدمت میکنند واقعی هست و من لمسش کردم و بهشتی که خداوند وعدهاش را داده همین است که هر چیز بخواهی به تو میدهد و همه اینها مشروط به مسئله صبر است.
دردی بالاتر از اعتیاد نیست؛ اگر یک مسافر گوش به فرمان راهنمایش باشد و دارویش را درست استفاده بکند و دقیق آن چیزی که کنگره از او خواسته را انجام بدهد و در مسیر درست حرکت کند، شروع به تغییر میکند.
یک شخص تازهوارد در ابتدای مسیر شاید با مشکلات زیادی رو به رو بشود و یک سری اتفاقات برای او شروع به تغییر کردن میکند که اصلا دست ما نیست، مجموعه ای از مشکلات اعم از مشکلات مالی و خانوادگی برایش اتفاق میافتد و ممکن است حتی همسرش بخواهد از او جدا بشود و هزاران مشکل دیگر! اما وقتی شروع میکند به حرکت کردن، در پشت پرده اتفاقاتی برای او میافتد که ادامه مسیر را برایش هموار میکند.
کنگره 60 نعمتی هست که خداوند در اختیار ما قرار داده است و یکی ممکن است ده ماه از این نعمت استفاده کند و یکی دو سال و دیگری سه سال و یک نفر هم مثل آقای مهندس است که بیستوهفت سال است از این نعمت در حال استفاده کردن هست.
اعتیاد مثل یک زنجیری است که بهپای ما بستهشده و ما باید آن را از پای خودمان باز کنیم و این زنجیر هم فقط و فقط در کنگره شصت باز میشود و در هیچ جا این زنجیر بازشدنی نیست و موقعی که این زنجیر را باز کردید میفهمید که به چه رهایی و آزادی دست پیداکردهاید.
از همه دوستان تشکر میکنم که امروز در این جلسه حضور دارند و یک تشکر هم میکنم از همسفرم که در همه حال صادقانه در کنارم بود.
سخنان راهنما مسافر اصغر:
سلام دوستان اصغر هستم یک مسافر
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در چنین مجموعهای آموزش میگیرم و پنج سال رهایی آقای مسیب را در رأس با آقای مهندس و خدمت خانواده محترمشان و راهنمای محترمشان تبریک میگویم و خیلی ممنونم بابت حضور شما دوستان همانطور که مستحضر هستید درمان اعتیاد با درمان سیگار اتفاق میافتد و بنده هم راهنمای درمان سیگار آقای مسیب بودم.
دوستان سعی کنید در سفر اول تمام انرژی خودتان را صرف درمان اعتیاد و درمان سیگار کنید. آقای مسیب و راهنمایانی که امروز در این نمایندگی میبینید همگی در فرمانبرداری سرآمد بودند و به نتیجه دلخواه خودشان رسیدند. آزادمردی آقای مسیب را به همسفرشان و راهنمای همسفرشان نیز تبریک میگویم.
از همه شما سپاسگزارم.
سخنان راهنما همسفر بتول:
سلام دوستان بتول هستم یک همسفر.تبریک عرض میکنم خدمت آقای مهندس و خانواده بزرگ کنگره 60 و همچنین استاد بزرگوار آقای دیسی و آقای حجت و بسیار خوشحالم برای آقای مسیب و خانم الهام عزیز و دختر عزیزشان و همسفر کوچکی که درراه دارند.
از روزی که در این مسیر قدم برداشتم قدردان آموزشهای جناب مهندس و کنگره 60 بودم و به این رسیدم که زندگی و درواقع سیستم هستی جوری طراحیشده که ما باید دائم در حال آموزش و یادگیری باشیم و هیچوقت اجازه ندهیم که این مرحله برای ما متوقف بشود.
من در زندگی شخصی خودم تمام سعیام بر این بوده که از آموزشهای کنگره و آنچه از آقای مهندس و از این سیستم یاد گرفتهام فاصله نگیرم و همیشه این آموزشها را به همراه داشته باشم و قطعاً قدر آن را میدانم.
همیشه این را به خودم میگویم که سعی کن همیشه قدمهای خودت را قوی برداری! تلاش کن که در این عالم هستی و در این عالم حیات به بهترین شکل ممکن عمل کنی! چون این میتواند بهترین تصمیم برای ادامه سفر باشد.
تولدی که در کنگره 60 اتفاق میافتد به نظر من خیلی متفاوت هست، چون در این تولدها تغییراتی اتفاق میافتد و این سفر از تاریکی به روشنایی هست و تولدی است همراه با آرامش و انشا الله که این تولد برای این خانواده مبارک باشد.
خانم الهام هیچوقت شکوه و شکایتی از زندگی شخصی خودش نداشت و این عزیز واقعاً خوب سفر کرد و همیشه آن صبوری خودش را در کل جریان سفرش داشت و من هیچوقت بههمریختگی از ایشان ندیدم و واقعاً درست سفر میکرد.
انشا الله که همیشه در مسیر خدمت باشند و همیشه سالم و تندرست باشند و الهام عزیز از روزی که وارد لژیون من شدند من چیزی بهغیراز چشم از ایشان نشنیدم و در هر شرایطی که بودند همیشه چشم خودشان را انجام میدادند.
دو مقوله در کنگره و در طول سفر مهم هست، یکی صبر و دیگری گذر زمان است. انشا الله که همه ما در طول زندگی شخصیمان متوجه این دو موضوع باشیم که قطعاً تمام مسائلی که دنبال میکنیم با در نظر گرفتن این دو موضوع و تلاشی که خودمان انجام میدهیم به بار مینشیند.
امیدوارم که تمام سفر اولیهای عزیزی که امروز در این جلسه حضور دارند این تولد را تجربه کنند. از همه شما سپاسگزارم.
سخنان راهنما همسفر الهام:
سلام دوستان الهام هستم یک همسفر. این جشن باشکوه را خدمت آقای مهندس و به تمام اعضای شعبه خلیجفارس تبریک میگویم. تشکر میکنم از راهنمای مسافرم آقای حجت که واقعاً در طول این پنج سال بسیار زحمت کشیدند که مسافر من به این نقطه برسد. تشکر میکنم از آقای دیسی که ایشان هم در این مدت خیلی زحمت کشیدند و همچنین تشکر میکنم از راهنمای خوب خودم خانم بتول که مانند مادری دلسوز و مهربان در کنار من بودند و صبوری کردند.
خود من به جایگاه راهنمایی رسیدهام و درک میکنم واقعاً چقدر راهنما باید صبر و حوصله به خرج بدهد که یک رهجو را به رهایی برساند. یک راهنما باید سختیهای زیادی را متحمل بشود که بتواند نمونهای از خودش را تولید بنماید؛ هردوی این عزیزان برای من یک الگوی بینقص در زندگی بودند. آقای حجت را به این دلیل الگوی خودم قراردادم که در هر شرایطی که در زندگی قرار میگرفتند، هیچوقت کم نیاوردند و از گذرگاههای سخت زندگی عبور کردند و واقعاً این را از ایشان یاد گرفتم. از خداوند نعمت سلامتی را در زندگیشان خواستارم.
الگویی که از راهنمای خودم گرفتم این بود که برای رسیدن به هر چیزی انسان باید از چیزهای دیگرش بگذرد و برای اینکه بخواهد تغییر بکند و به آرامش برسد باید حتی از خواب و استراحت خودش بگذرد تا به آن خواسته قلبی برسد و همیشه شرایط خاص ایشان را که میدیدم روی من تأثیر بسزایی داشت.
خانم بتول از راه دور میآمدند و من همیشه در جریان مشکلات خانم بتول بودم و میگفتم اگر خانم بتول این مشکلات را دارد و بازهم این سفر را ادامه میدهد من هم میتوانم سختیهای سفر را تحملکنم.
کنگره این را به من یاد داد که روی پاهای خودم بایستم و خودم باید برای خودم زحمت بکشم و تلاش بکنم تا بتوانم به آن چیزی که مدنظرم هست برسم و من هم با تمام وجود خواستم و حرکت کردم و تمام سختیهای مسیر را برای خودم هموار کردم و تمام کسانی که تازه وارد کنگره شدند بدانند اگر بخواهند تغییر بکنند و به آرامش واقعی برسند باید از خیلی از چیزهای خودشان بگذرند و خواست قوی داشته باشند و بدانند که این شرایط همیشه باقی نخواهد ماند و مشکلات و سختیها گذرا هستند و کافی است حرکت بکنند و روی خودشان را به سمت روشنایی برگردانند.
برای اینکه قدردان اینهمه محبت و آموزشها باشم و درواقع ذرهای از این اقیانوس را جبران کنم شاید بتوانم با خدمت کردن این کار را انجام دهم و واقعاً کنگره برای من بهشت گمشدهای بود که سالها به دنبالش میگشتم. انشا الله این جایگاه را همه سفر اولیها و سفر دومیها تجربه کنند.
از همه شما سپاسگزارم.
نگارش: مسافر امرالله (لژیون هشتم)
ویراستار: مسافر علیاکبر
ثبت: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
111