همسفر مریم لژیون شانزدهم از نمایندگی رودکی در باب دلنوشتهی رهایی چنین نوشت:
آنچه باور است محبت است وآنچه نیست، ظروف تهی است. من که میگویم کلام خود نیست؛ بلکه فردی است در جمع بیکران هستی.
اگر بخواهم از حس و حالم در روز رهایی بگویم: قابل توصیف نیست، فقط برای همه آرزومندان آرزو میکنم.
حس یک پرنده زخمی که بعد از مدتها التیام یافته و از بندها رها و آزاد شده و دلش میخواهد با تمام موجودات روی زمین خوشحالیش را جشن بگیرد و این نوید را به همه بدهد که ما رها شدیم، به کمک رها شدگان.
از روز اولی که به کنگره آمدم آرامش غریبی بر جسم و روح خسته من نشست، هر درد دلی که میکردم التیام یافته آن را با مرحمهای کنگره۶۰ میدیدم و این شد امیدواری من.
هر روز شاهد رهایی کسانی بودم که رهاییشان را جشن میگرفتند، ۲سال رهایی، ۵سال رهایی، ۱۰ سال رهایی، درخشش چشمهای خود و خانوادهشان را میدیدم و امیدوارتر میشدم و غیر قابل باور بود.
خدا مرا به یک جزیره در بهشت هدایت کرده بود، همه چیز رایگان بود، عشق، محبت، همدلی، هرچیز که نیاز این سفر بود. یک راهنما همچون یک فرشته چراغ به دست مسیر تاریک من را روشن میکرد و گام به گام پر از عشق الهی، راهنما خانم عفت عزیزم و هملژیونیهای مهربانم کنارم بودند.
خدا صدای مرا شنیده بود و فرصت دوباره داده بود که زندگی را نزیسته تحویل ندهم. خدا را شاکرم که کنگره را روزیم کرد تا بیاموزم، انسان بودن را، بعنی سپاس از هستی، از قدرت مطلق، فقط با قدرت عشق میتوان به جایگاه انسانی رسید. کائنات جولانگاه عشق است و مخلوقی الهی منزلگاه آن و محبت اسباب و نشانهی آن. کنگره ۶۰ فقط اعتیاد را درمان نمیکند؛ بلکه به معتاد و خانوادهاش تولد دوباره را هدیه میدهد.
باتشکر از جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و تمام پرسنل کنگره۶۰، علیالخصوص شعبه رودکی و راهنمای عزیزم خانم عفت که چنین بستری را فراهم کردند که ما به این حال خوب برسیم.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون شانزدهم)
ویرایش و تنظیم: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر افسانه (لژیون دهم)
ارسال مطلب: مرزبان خبری همسفر فاطمه
همسفران نمایندگی رودکی
- تعداد بازدید از این مطلب :
17