English Version
This Site Is Available In English

انسان در هر نقطه‌ای که قرار دارد می‌تواند آن را عوض کند

انسان در هر نقطه‌ای که قرار دارد می‌تواند آن را عوض کند

نهمین جلسه از دوره چهارم کارگاه‌های مجازی کنگره۶۰ همسفران نمایندگی کریمان به استادی همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است) و تأثیر آن روی من» روز شنبه ۳ آذر ماه ۱۴٠۳ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد: 
وادی دهم یا راه دهم، تحت عنوان صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است، می‌باشد. اولین چیزی که باید بدانیم اینکه صفت چیست؟ صفت یعنی ویژگی یا خاصیت هر چیز؛ مثلاً می‌گوییم زغال سیاه، سیاه بودن ویژگی و خاصیت زغال است ما زغالی نداریم که سفید یا قرمز باشد زغال همیشه و در همه جا سیاه است پس صفت گذشته جامدات در بعضی چیزها صادق است. می‌گوییم شیر درنده؛ درنده بودن ویژگی شیر است یا گربه ملوس؛ ملوس بودن خاصیت و ویژگی گربه هست. در مورد بعضی از جانوران و بعضی از جامدات صادق است؛ اما اینکه صفت گذشته در انسان صادق نیست یعنی انسان می‌تواند ویژگی یا آن خاصیت خودش را در هر شرایطی که قرار دارد، تغییر دهد. آدم چاق می‌تواند لاغر شود و آدم لاغر می‌تواند خودش را تغییر دهد و چاق شود، پس صفت گذشته در انسان قابل تغییر است. نکته قابل و حائز اهمیت این است که انسان در هر شرایطی و هر نوع ویژگی که داراست می‌تواند تغییر کند. این وادی، پیامی دارد اینکه در راه دهم، شهر به یکباره دچار طغیان می‌شود؛ در اینجا شهر منظور شهر وجودی انسان است می‌توانیم شهر را به خشت و آجر یا به جهان آفرینش نسبت دهیم که در اینجا شهر، شهر وجودی است که می‌گوید شهر به یکباره دچار طغیان می‌شود. در همین روند آن‌هایی که واقعیت را می‌بینند و صراط مستقیم را مشاهده می‌کنند درستی، راستی و حقیقت را می‌بینند، به ارتقاء می‌رسند. مسئله الهی این نیست که هر فردی یک مراسم عبادی را همیشه به انجام برساند در روند الهی کسی قرار دارد که مهر و محبت دیگران را بخواهد، انسانی که پشت سر دیگران، دیگران را سرزنش نمی‌کند، غیبت نمی‌کند، در کار خصوصی دیگران دخالت نمی‌کند، پیمان‌شکن نیست، این‌ها را حساب می‌کنیم و در جهت مثبت یعنی در جهت الهی حرکت می‌کنیم؛ حالا در هر دینی وقتی به الله می‌رسیم دیگر تفاوتی بین هیچ یک نیست هر کس که الهی باشد مردم باید از او خوششان بیایند؛ مردم به او علاقمند باشند، از طرز برخوردش از طرز کلام و حرف زدنش. ایمان یعنی تجلی نور خدا در انسان. انسانی که خداپرست باشد چهره‌اش باید ایمان داشته باشد؛ اما افرادی هستند که می‌خواهند همانند چهارپایانی، سورچرانی کنند همانند چهارپایانی به دنبال پاهای اضافه می‌گردند تا خود را محکم در زمین نگه دارند و مشغول خوشگذرانی باشند، یقه دیگران را بگیرند و هزار کار بیهوده کنند. سر به سجده الله گذاشتن فقط این نیست که در یک مراسم ‌دست و پا و سر خود را روی خاک بگذاری و یک حالت خاص بگیری و به سجده بیفتی این هم خیلی خوب است؛ اما باید در راه الهی حرکت کرد. در کنگره، ۱۴ وادی داریم گویی ۱۴ قانون یا ۱۴ پله است که انسان را هدایت می‌کند. ما وقتی می‌گوییم که دروغ نگویید باید راهکار نشان دهیم؛ برای عبادت باید راهکار نشان دهیم. وقتی می‌گوییم صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است یعنی اینکه الآن من یک آدم خوب و منظم و مرتبی هستم نباید خیال کنم که همیشه همین گونه می‌مانم، ممکن است فردا مصرف کننده شوم و یا بالعکس. افرادی در همین کشور خودمان ثروت‌های افسانه‌ای داشتند؛ اما اکنون بچه‌هایشان در غربت نان ندارند بخورند. ثروتمندان کلان الان کجا هستند. پس ما نتیجه می‌گیریم هیچ چیز ثابت نیست چیزهایی که انسان دارد ممکن است انسان را به بالا و نقطه صعود ببرد و یا ممکن است او را به مرحله سقوط و پرتگاه سوق دهد؛ گاهی اوقات ما یک مسیر کج و عوضی را می‌رویم و بعد همه مقصر هستند جز خودمان. اینجا می‌گوید مقصر تو هستی چون مسیر دست تو بود اختیار دست تو بود این تو هستی که باید تعیین کنی و بر سرنوشتت حاکم باشی دیگران تقصیری ندارند. همین وادی به ما می‌فهماند که پایان هر نقطه می‌تواند سرآغاز خط دیگری باشد هر انسان در هر نقطه‌ای که قرار دارد و هر نوع صفتی را با خود حمل می‌کند می‌تواند آن را عوض کند ما هیچ‌گاه از بین نمی‌رویم هیچ‌ وقت هیچ چیز نمی‌شویم شاید عمرمان از عمر خدا تنها یک ذره کمتر باشد اگر بخواهیم خودمان را از بین ببریم نمی‌توانیم چرا که در جای دیگر باز چشم می‌گشاییم جسم را از بین می‌بریم؛ اما روح است و از بین نمی‌رود ما همیشه در سفر هستیم از آنجا به اینجا از اینجا ما در هر ردیف سنی که باشیم خیلی از مسائل را بلد نیستیم. عقل انسان و اندیشه آن هم طول دارد و هم عرض ما از نظر ما از نظر سنی بالا رفته؛ اما از نظر پهنا و عرض بالا نرفته. خاصیت هر جوهری را دانستن مهم نیست باید ابتدا انسان خاصیت خودش را بداند. بنده خداوند بودن یعنی بنده تمام هستی باید باشی. هستی خودش نماد خداوند است؛ مثلاً وقتی آشغال که می‌ریزیم در طبیعت این یعنی ضد هستی عمل می‌کنیم؛ وقتی سیگار را از شیشه پنجره ماشین بیرون می‌اندازیم یعنی داریم ضد طبیعت عمل می‌کنیم و حیوانات را از بین می‌بریم و جنگل‌ها را نابود کنیم. بندگی خداوند فقط به انجام مراسم خاصی نیست.

رابط خبری و ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی کریمان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .