English Version
This Site Is Available In English

راه نجات همیشه وجود دارد

راه نجات همیشه وجود دارد

وادی دهم می‌گوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است.» همان‌گونه که در کتاب عشق آمده است؛ این وادی بسان شمشیری بُرَّنده است، هم هشدار و هم امید به بازگشت می‌دهد، هم صعود و هم سقوط است، هم مرگ و هم زندگی است، هم زنده را از درون مرده و هم مرده را از درون زنده خارج می‌کند. به‌طورکلی؛ هم رحمت، لطف و بخشندگی خداوند را در مسیر زندگی انسان به نمایش می‌گذارد و هم خطوط اختیار را به شکل بسیار زیبایی به دست انسان می‌سپارد تا خودش هرگونه که مایل است ترسیم نماید و به انسان می‌فهماند که پایان هر نقطه می‌تواند سرآغاز خط دیگری باشد.

در این وادی  گفته شده است، هیچ انسانی مجبور نیست یک صفت و یا صفت‌های ضدارزشی را تا آخر عمر در کوله‌بار خود داشته باشد و آن‌ها را حفظ کند و هیچ‌کس مجبور نیست تا ابد در جهنم و در جهل و نادانی خود بماند. اگر کسی در عمیق‌ترین نقطه جهل قرار دارد؛ اگر خودش بخواهد، اختیار کامل دارد که از ضدارزش‌ها دوری کند و صفات زشت را از خود دور نماید. در هر سنی که وجود داشته باشیم برای دوری از ضد‌ارزش‌ها هیچ‌وقت دیر نیست و هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که از من گذشته است؛ زیرا راه نجات همیشه وجود دارد و صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.

همه‌چیز در این جهان‌هستی در حال حرکت است و هیچ‌چیز ثابت نیست. مسیر تکامل و زندگی انسان در سه مرحله‌: تغییر، تبدیل و ترخیص ختم می‌شود. نیستی وجود ندارد و انسان‌ها تا ابدیت وجود دارند، تا جایی که از آن‌ انشعاب یافته‌اند و دوباره حرکتی دیگر شروع می‌شود؛ چون همیشه با هستی هستند. تا زمانی‌که نفرت را ندانیم، مفهوم عشق را لمس نخواهیم کرد. در جهان زمینی، ساعت شامل سه بُعدِ فضا، مکان و زمان مشخص است؛ هرچیزی که ساعتش برسد، هر سه بُعدِ فضا، مکان و زمان‌زمینی را از دست خواهد داد.

در قدیم معتقد بودند که چهار عنصر مخالف: آب، باد،‌ خاک و آتش هستی را به وجود آورده‌اند؛ اما در صورتی‌که سه مؤلفه اصلی دیگر وجود دارند که نه‌تنها جهان‌زمینی بدون آن‌ها هیچ مفهومی ندارد، بلکه در ساختار سایر جهان‌ها هم نقش بسیار کلیدی را بر عهده دارند و بدون آن‌ها هستی و نیستی هیچ معنایی پیدا نمی‌کند. این سه مؤلفه عبارتند از: نور، صوت و حس. مؤلفه نور در هستی، فرمان می‌دهد و لطیف‌ترین چیزی است که ما در جهان خود تنها قادر هستیم فقط طیفی از آن را مشاهده کنیم. در جهان ما چیز قابل لمسی پیدا نمی‌شود که بتواند با سرعت نور حرکت کند. اگر در زمین نور به ما نتابد، ما و کلیه موجودات زمین اعم از گیاهان، حیوانات و انسان‌ها قادر به ادامه حیات نخواهیم بود. انسان می‌تواند با دوری از ضد‌ارزش‌ها و تزکیه، نارِ وجودی خویش را تبدیل به نور کند. ما فقط می‌توانیم قسمت کمی از اصوات را در جهان خودمان بشنویم. اصوات ارتباط بین سایر جهان‌های آفرینش و ارتباط بین اجزا هستی و نیستی را فراهم می‌نمایند.

اگر صوت نبود، اتصال نبود، حیات نبود، زندگی نبود، نوشتن نبود، کلام نبود و سکوت محض بود! در نهایت، این کلام یا صوت است که می‌گوید: ای انسان، تو چیزی نیستی، مگر آن‌چه خودت تلاش کنی. حس، مانند خداوند است و در تمامی هستی و نیستی موجود و رؤیت ناپذیر، اما هم‌نام خودش قابل حس است و یا حس، اولین نیرویی است که قوه‌ عقل را به کار می‌اندازد. اگر بتوانیم با تزکیه، حس‌های خارج از جسم خود را تقویت نماییم و از  دروازه‌های پنج حس درون جسم عبور کنیم؛ آن‌گاه می‌توانیم حتی حس الهام تقوا ، روح القدس ،  نغمه‌های آسمانی ، شو شود را و حتی حس شنیدن صدای خداوند را دریافت کنیم.

در انسان دیدن، جایگاه نور و شنیدن، جایگاه صوت است و قلب یا دل، جایگاه حس مرکزی است. نور و صوت همان‌گونه که مفید و سازنده هستند، می‌توانند در شرایطی مخرب و یا زیان‌بار باشند. ما هرگز قادر نیستیم صفت گذشته خود را عوض کنیم، مگر این‌که حس ما تغییر کند. لازم به ذکر است که هر گیرنده‌ای، قطعاً فرستنده هم می‌شود. اگر حس ما زشتی‌ها را جذب کند، قطعاً زشتی‌ها را منتشر خواهیم کرد و اگر زیبایی‌ها و یا خوبی‌ها و یا ارزش‌ها را جذب کند، قطعاً همان را منتشر می‌کند و این می‌شود صفت گیرنده و فرستنده. برای تغییر صفت گذشته بایستی حس یا موج گیرنده و فرستنده را عوض کرد و این کاری است هم سخت و هم سهل و برای تغییر حس در جهت ارزش‌ها، فقط یک راه وجود دارد، آن هم تصفیه و تسویه و یا پالایش است که در مورد انسان آن را تزکیه گفته‌اند.

اولین قدم برای تزکیه، تفکر است و تفکر سالم، ایمان سالم را به ارمغان می‌آورد. ایمان، یعنی تجلی نور خدا در انسان. از ایمان سالم، عمل سالم پدیدار می‌گردد و از عمل سالم، حس سالم آشکار می‌شود و از حس سالم، عقل سالم و از عقل سالم، عشق سالم خود را به نمایش خواهد گذاشت و آن‌گاه صفت گذشته تغییر خواهد کرد. عشق سالم، ذره‌ذره پدیدار می‌شود و یک‌باره به‌وجود نمی‌آید. اگر بدانیم این عشق به یک‌باره به وجود آمده است بایستی بدانیم که آن شور و هیجان است. اگر این شور به شعور تبدیل گردد عشق سالم خواهد بود و گرنه فروکش خواهد نمود. ناگفته نماند که عشق سالم هم، خود تماماً شور است، اما از نوع دیگر!

نویسنده: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ارگ کرمان

 


 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .