مقدمه:
روز الست همه ما بهصورت نفس در پیشگاه الله بودیم و قدرت مطلق خلقت جدید خود که انسان بود را رونمایی کرد؛ ولی ساکنین گفتند: خلق کردی انسان را که جنایت کند و فساد کند؟ او فرمود؛ من میدانم آنچه را که شما نمیدانید! بهراستی او چه میدانست؟ که توانست به این موجود اعتماد کند و انسان را جانشین خود در زمین اعلام کند. چون میدانست انسان موجودی جاری است و میتواند از رذلترین انسان، به بافضیلتترین انسان تبدیل شود و بالعکس.
اصل مطلب:
چه قانون زیبایی در هستی و ماورای آن هست که هیچچیزی نمیتوانیم بیابیم که ثابت باشد و تغییر نکند.
مسیر انسان از حلقهای در آفرینش به حلقه دیگر از آفرینش، از آسمان به زمین و از زمین به آسمان میرود و میآید. این رفت و برگشتها تا ابدیت ادامه دارد. بهراستی برای چه؟ برای بودن، وجود داشتن، حیات، زمان. زیرا بزرگترین معجزه حیات، خود حیات است.
در دل صفحهای سیاه و تاریک، نقطه سفید قرار دارد و در دل صفحهای سفید، نقطه سیاه قرار دارد. انسان این قدرت را دارد که به شعاع این نقطه کوچک سفید در صفحه سیاه یا این نقطه سیاه در صفحه سفید اضافه کند و رنگ آن را به طور کامل تغییر دهد.
ترس، نفرت، عشق، محبت، شجاعت، اینها مفاهیمی است که ما در زمین آنها را میآموزیم.
نکته ظریف اینجا است؛ تا زمانی که نفرت را ندانی مفهوم عشق را لمس نخواهی کرد. خاصیت زندگی در زمین این است. پس باید موجسواری را یاد بگیریم.
برای ارتباط با جهان مادی و برای دریافتها و انتقالات نیاز به نور و صوت و حس داریم.
نور؛ مانند خداوند است (الله نور السماوات و الارض). با نزدیکشدن به نور از موهبت آن بیشتر بهرهمند خواهیم شد.
صوت؛ مانند مخابرات در هستی، در چرخش است و اگر صوت نبود، ارتباط نبود.
حس؛ زیباترین خلقت خداوند است. همه ذرات در جهان، همنام و همحس یکدیگر را میربایند و سپس با نیروی عشق تشکیل ساختار میدهند.
با تقویت هر کدام از این سه مؤلفه، در جهت روشنایی و یا در جهت تاریکی، باعث تقویت هرکدام از این دو، در آن جهت خواهیم بود. با چرخش از سمت تاریکی بهطرف نور، دوباره میتوان مسیر را یافت.
ولی اگر چشم دل را بگشاییم خواهیم دانست بدون دستوپا، سر بر سجده الله بسیار آسان است. فقط تمنای دل میخواهد. اگر دل روشن شود، دیگر مانند نابینایان در روز به دنبال شب نخواهیم گشت.
تمام ذرات با معجزه عشق به هم وصل شدهاند تا زندگیکردن را خلق کنند وگرنه هر ذرهای به دنبال کار خودش باشد و بخواهد جداگانه فعالیت کند، جنگل، آب، کوه و... خلق نمیشد.
عشق سالم، عشقی است که همه چیز را با همان صفات و ویژگیهایشان دوست خواهی داشت.
نتیجهگیری:
اگر در بدترین شرایط با بدترین صفتها هم باشیم، بدانیم که راه نجات همیشه هست. چقدر خوب است که وادی دهم به من امید میدهد که هر چیزی چهره عوض میکند و ماندگار نیست؛ ولی مراقب خوبیهای دلمان باشیم که خداینکرده غافل بشویم و زمام از دست برود.
دلم به بندبند این وادیها بند هست و هر بار که وادیها را میخوانم، اشک از چشمانم سرازیر است.
و در آخر میگویم؛ خدایا دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصندههای آسمانی است و روح ناآرام من خواستار رهاییست، نه از خلاصی بلکه دیدار معشوق است.
منابع: کتاب عشق وادی دهم، سیدی وادی دهم و سیدی نبود روشنایی
نویسنده: راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
94