سلام به استاد بزرگوار، کسیکه فریادرس خانوادههای رنج کشیده است، سلام به پدر مهربان و زحمتکش. من همسفر طاهره هستم کسیکه به آخر خط رسیده بود طوریکه برای فرزندم بدترینها را میخواستم. خیلی از راهها را رفته بودیم و جوابی نگرفته بودیم، به لطف خداوند و خواست مسافرم با کنگره آشنا شدیم و سفر بسیار خوبی داشتیم هیچوقت فکر نمیکردم روزی بخواهم درباره شخصی مثل مهندس دژاکام چیزی بنویسم. ولی اگر از دل یک مادر بشنوید، این آدم برای من و پسرم یک معجزه بود. پسرم سالها به دام اعتیاد گرفتار شده بود هر روز میدیدم که چطور جلوی چشمانم ذرهذره آب میشود و از آن بچهی پرشوری که روزی تمام دلخوشیام بود؛ فقط یک جسم خسته باقی مانده بود. هر شب با چشمهای پر از اشک دعا میکردم اما چیزی تغییر نمیکرد. انگار هیچ امیدی نبود، تا اینکه اسم مهندس دژاکام را شنیدم. نمیدانستم که کیست؟! ولی چیزی در درونم میگفت باید به ایشان اعتماد کنم. مثل اینکه خدا خودش این راه را در مسیر زندگی ما قرار داده بود. مهندس با دستان پر از مهر و عشقش، زندگی پسرم را دوباره به ما برگرداند.
مهندس فقط اعتیاد را از پسرم نگرفت؛ به او زندگی دوباره داد. با روشش، نگاهش، سخنانش کاری کرد که پسرم دوباره خودش را پیدا کند و باورهای پوچی که سالها مثل زنجیر به دست و پاهایش بسته بود، با روش مهندس پاره شد. حال بعد از سالها میبینم که پسرم دوباره لبخند میزند و روی پاهای خود ایستاده است و همه این اتفاقات زیبا را اول مدیون لطف پروردگار و در ادامه جناب آقای مهندس دژاکام هستم. ایشان برای من فقط یک اسم نیست یک تکیهگاه، یک فرشتهای از جانب خداوند است تا ما را از دل سیاهیها بیرون بکشد.
هر وقت به پسرم نگاه میکنم، در دلم اسم مهندس را صدا میزنم و میگویم: "خدایا، هزار بار شکر که این آدم را سر راه ما گذاشتی." در ادامه از راهنمای خوب خودم همسفر سولماز و راهنمای مسافرم کمال تشکر را دارم که در این مسیر ما را همراهی کردند و نقش بهسزایی در به آرامش رسیدن ما داشتن. امیدوارم به حاجات دلشان برسند.
نویسنده: همسفر طاهره رهجوی لژیون بیستوهشتم
رابط خبری: همسفر لیلا رهجوی لژیون بیستوهشتم
ویراستاری و ثبت: همسفر فاطمه رهجوی لژیون چهاردهم نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
121