سومین جلسه از دور پنجاهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی راهنمای محترم مسافر هاشم، نگهبانی مسافر مهرداد، دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه "رابطه یادگیری با معرکهگیری" روز پنجشنبه مورخ 1 آذر ماه ۱۴۰۳ راس ساعت 16:30 آغاز به کار نمود.
سلام دوستان هاشم هستم یک مسافر
خدا را شاکر هستم که فرصتی دوباره به من داد تا در این جلسه کنار شما عزیزان بهترین لحظات زندگی خود را ثبت کنم. تشکر و سپاس از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و نگهبان جلسه که اجازه خدمت را به من دادهاند. دستور جلسه امروز دو بخش است، بخش اول در مورد رابطه یاد گیری و معرکه گیری است که در جلسات قبلی در مورد آن صحبت کردهاند و امروز این دستور جلسه را جمع بندی میکنیم و بخش دوم آن جشن آزاد مردی مسافر رضا است. امروز دستور جلسه بسیار زیبا و کاربردی را داریم که قفلهای بسیاری را باز کند. انسان فیالنفسه از مثلث جهالت دور است، مثلثی که منیت، نا امیدی و ترس همیشه باعث آزارش است واینکه دوست ندارد ترسو و افسرده باشد و همچنین منیت داشته باشد و به دنبال این است که مثلث دانایی را به جای مثلث جهالت جایگزین نماید و به دنبال این است که چیزی را که آموزش گرفته را کاربردی نماید. ما خیلی چیزها را آموزش دیدهایم ولی یاد نگرفتهایم (مرتبا آموزش میگیریم و مثلث دانایی را تشکیل میدهیم، در مجموع میدانیم آنچه را که باید بدانیم) من در طول زندگی خیلی چیزها را میدانم، ولی این یادگیری نیست چون خیلی شبیه هم هستند باید برای یادگیری یک مثلث در نظر بگیریم که دو ضلع یادگیری و دانایی کاملا با هم تطابق دارند که در هر دو آنها هم آموزش دارد، هم تفکر، ما خیلی جاها این دو را یکی میدانیم در صورتی که اینگونه نیست و چیزی که این دو تا را از هم جدا میکند تجربه است.
ما در دانایی ممکن است یک بار دست به تجربه بزنیم. اما در مثلث یادگیری ضلع تجربه باید مکرراً تکرار شود، یعنی برسد به دانایی پایدار یا آموزش پایدار، به طور مثال برای آمدن به جلسه میدانیم رأس چه ساعتی باید حضور پیدا کنیم و به ما کاملاً آموزش داده شده و یکی دو بار هم تجربهاش کردهایم، بعد در خصوص آن فکر کردهایم و به نتیجه خوبی رسیدهایم. آنهایی که به موقع میآیند و نام خود را در لیست مینویسند، حالشان خوب میشود. کاملاً این دانایی را پیدا میکنیم اما چرا پا رو دانایی میگذاریم؟ چون آن مثلث یادگیری شکل نگرفته است، وقتی یاد بگیری یعنی ضلع تجربه را بارها و بارها تکرار شده است، آموزش و تفکر حتما در هر دو آنها یکسان است، کافی است یکبار به ما بگویند، ممکنه است تکرار دوباره آن به ما بر بخورد و بگوییم یک بار کافی است، متوجه شدهام. من وقتی به یادگیری میرسم که یک جایی بیرون از کنگره هم ساعت پنج قرار میگذارند، طبق آموزشی که گرفتهام نیم ساعت زودتر آنجا حضور پیدا کنم، در غیر این صورت مثلث یادگیری من کاربردی نشده است و فقط دانایی دارم. دانایی هایی در زمینههای مختلف یکی از اصولی است که ما باید یاد بگیریم، اینکه وقتی وارد سالن میشویم باید صندلی هارا از جلو پر کنیم پس دوضلع مثلث یادگیری و دانایی بسیار شبیه به هم هستند اما با یک فرق اساسی که ما دوست داریم از جهالت فاصله بگیریم، بایستی استفاده از این دو مثلث دانایی و یادگیری را در ابعاد زندگی خود کاربردی کنیم.
آموزش مقوله ای است که از لحظه نخست تولد تا لحظه ی بدرود حیات در زندگی ما جاری است و ما همواره در حال آموزش و یادگیری هستیم. حتی یک لحظه بدون تفکر نمیتوانیم بگذرانیم. اگر حتی یک لحظه بخواهید بدون تفکر بگذرانید بدانید که در همان لحظه مشغول تفکر به عدم تفکر هستید، ما حتی لحظه ای نمیتوانیم بدون تفکر بگذرانیم، نتیجه اینکه دو ضلع آموزش و تفکر را داریم. چه چیزی مسبب آن است که دست به تجربهای پایدار بزنیم تا برسیم به مثلث یادگیری؟ چرا؟ چون یک مثلث دیگر کاملا شبیه دومثلث یاد شده داریم که اتفاقا ضلع یادگیری و تفکر را دارد و آن مثلث معرکه گیری است. چرا این مثلث در این مابین نقش بازی می کند؟ چون دست زدن به تجربه های پی در پی احتیاج به ممارست، استقامت، تلاش و هزینه دارد. اینجاست که بهانه گیریها شروع میشود، دلیلهای بی اساس آغاز می شود و مثلث معرکه گیری شکل می گیرد. در ضلع تجربه با مثلث دانایی خیلی کار داریم آموزش و تفکر همچون دو بال در کنار ما است و با قرارگرفتن این دو بال کنارهم ایمان پدیدار می شود، اگر ایمان ما قوی باشد دست به تجربه میزنیم و با کاهش ایمان دست به تجربه نخواهیم زد. دوستانی که آگاهی دارند و انجام نمیدهند، مثلا میدانند باید سیدی بنویسند اما نمی نویسند، ایمانشان ضعیف است. خانمها ایمانشان قوی تر است، به همین دلیل آموزش خانواده را به دست این عزیزان سپردهاند. فرزند تحت حمایت مادر آموزش می گیرد چون ایمان مادران قویتر است، چون ضلع آموزش و تفکر قوی دارند و در سایهی این قوت صاحب ایمانی قوی می شوند و کسانیکه دارای تجربه نمیباشند وارد مبحث معرکه گیری میشوند. بهتراست اشاره ای کنم به فرمایشات آقای مهندس دژآکام که میفرمایند اگر کسی بخواهد در مسیر قرار بگیرد قاعدتا باید جهش داشته باشد. آنان که بتوانند اوج می گیرند و تبدیل به بهترین ورزشکار یا راهنما یا نگهبان می شود و بهترینِ خودشان میشوند، اما اگر نتواند این جهش را درست انجام بدهند بهترین بهانه گیر، معرکه گیر و شاکی خواهند شد، هزار و یک دلیل بی مورد را بهانه می کنند تا از زیربار مسئولیت شانه خالی کنند. به خودم و شما یادآوری می کنم که اگر آموزشی است به برکت کنگره ۶۰ است که به دست ما میرسد. اگر صاحب ایمان و تفکر هستیم باید دست به تجربه بزنیم، آن هم نه یک بار بلکه به تعدد، بهانه نیاوریم که خدای ناکرده مثلث دانایی و یادگیری را به مثلث معرکه گیری تبدیل کنیم.
در ادامه کارگاه آموزشی با جشن آزاد مردی مسافر رضا ادامه یافت که به ایشان و همسر محترمشان تبریک عرض مینماییم.
سلام دوستان رضا هستم مسافر، با ۱۵ سال تخریب وارد کنگره شدم ، آلوده به انواع آنتی ایکس ها تریاک، شیره، متادون، مدت ده ماه و ۱۴ روز سفر کردم به روش دی اس تی، داروی درمان شربت او تی، راهنمای درمان مسافر هاشم، ورزش در کنگره شنا، مدت رهایی به لطف خدا ۵ سال و ۹ ماه.
سلام دوستان هاشم هستم مسافر
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که این لیاقت را پیدا کردم که برای برادر لژیونی خودم در این جایگاه قرار بگیرم. برنامه درمان مسافر رضا بر عهده راهنمای عزیز جناب آقای داریوش بود، ایشان فردی دانشمند، عالیمقام، متدین، عالی و درجه یک بودند که اثرات ایشان همچنان در کنگره60 جاری است و خوشبختانه نفراتی را آموزش دادند که امروز در جایگاههای خدمتی مختلف قرار دارند. رضا در بدو امر بسیار پریشانحال بود و متأسفانه تمامی چشمههای حسی ایشان بسته بود. من و رضا بیرون از شعبه الهیه شاید بتوان گفت ساعتها باهم صحبت کردیم. رضا مصر بود که با این حجم مصرفی شربت و میزان تخریبش حتی یک روز نمیتواند طاقت بیاورد و به سمت درمان حرکت کند. شاید همین صحبتهای بیرون کنگره جرقهای شد تا امروز من در این جایگاه قرار بگیرم و بتوانیم جشن آزادمردی این عزیز را بگیریم. ما اکنون در جایگاه استادی جلسهِ معرکهگیری قرارگرفتهایم. ما هرقدر استاد یادگیری هستیم استاد معرکهگیری هم بودیم، معرکهگیری و یادگیری پیوسته باهم در ارتباط هستند، وقتی خوب یاد میگیریم خوب هم معرکه خواهیم گرفت. هر وقت یادگیری را زیر پا گذاشتیم معرکهگیری هم شروع شد. امروز مسجل شده است بر من مسافر که یادگیری بر معرکهگیری ارجحیت کامل دارد. معرکهگیر تنها و تنها جلب توجه میکند و فرد معرکهگیر کاملاً رایگان این کار را انجام میدهد. پولی که برای معرکهگیر جمع میشود پول ناشی از دلسوزی است و بس و پول زحمت کشی خود شخص نیست. امیدوارم تولد رضای عزیز تلنگری برای همهی ما باشد تا ببینیم با تبدیل معرکهگیری به یادگیری چه جشن عظیمی در زندگی ما برپا میشود و با این تبدیل چه جهش و چه فاصلهای از دنیای ظلمانی به سمت نور اتفاق خواهد افتاد.
سلام دوستان رضا هستم مسافر
ابتدا اجازه میخواهم مقابل همسفرم تعظیم کنم. خداوند را شکرگزارم که توانستم اعتیادم را درمان کنم و از جناب مهندس دژاکام تشکر میکنم که بعد درمان ایستادن و سینه به سینه این دانش را انتقال دادند و از استاد امین بابت آموزش جهانبینی سپاسگزارم. من در دوران اعتیاد جنازهای بیش نبودم و در اثر مصرف زیاد همیشه از خدا میخواستم که نباشم اما خدا به من زندگی بخشید. مصرف ۸گرم شیره کاملاً من را به جنازه تبدیل کرده و تمام حس و حال خوب را از من گرفته بود، مصرف شیشه هم که تعادلم را به هم ریخته بود و دائماً سر در گم بودم. من ندای کنگره 60 را شنیده بودم اما خیال میکردم که فقط در تهران وجود دارد و افراد عادی اجازه وارد شدن به آن ندارند و بعد از یک سال موفق شدم که وارد کنگره شوم. من مصرفکننده افیونی بودم و اکنون به همسفران و مسافران نوید میدهم که راه پیداشده است، من مرده بودم الان زنده شدهام و اصلاً هیچ موقع فکر نمیکردم به اینجا برسم، اما گوش به فرمان شدم و تمام فرامین راهنما را انجام دادم، در لژیون حضور مرتب داشتم و ادامه دادم تا به نتیجه رسیدم. امروز هیچ مشکلی از دوران مصرف با من نیست اما برای بهتر شدن حتماً باید خدمتگزار باشم، چون در کنگره یاد گرفتهام که درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان و برای نزدیک شدن به تعادل حتماً باید خدمت انجام دهم. تشکر و قدردانی میکنم از همسفرم که هیچ تردیدی به خود راه نداد و اگر من الان در این جایگاه هستم به خاطر حضور همسفرم است که من واقعاً به ایشان افتخار میکنم. از شما ممنونم که به من وقت مشارکت دادید.
سلام دوستان هما هستم همسفر جواد
خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم که در ماه آذر، ماهی که آخرین دوشنبهاش آخرین روز خدمتی من است، این تولد را به فال نیک میگیرم. به آقا هاشم، آقا رضا و آقای داریوش فتحی هم که اینجا نیستند تبریک میگویم. ایشان جز محدود کسانی بودند قبل از اینکه نوشتن ۴۰ سی دی اجباری شود رهجوهای ایشان ۴۰ سیدیشان را مینوشتند و امروز هم میبینید که آقا جلیل، آقا هاشم و رهجوهای بسیار خوبی دارند. من حرف آقا هاشم را قبول دارم در مورد معرکهگیری، چون جناب مهندس هیچ وقت نگفتند که این دستور جلسه برای سفر اولیها و دستور جلسه اوتی برای سفر دومیها است، این دستور جلسه هم برای سفر اولیها است هم برای سفر دومیها، چون زمانی که در نادانی هستیم معرکه گیر میشویم و زمانی هم که در دانایی هستیم باز هم معرکه گیر هستیم، یک وقت از جهالت معرکهگیری میکنیم و بعضی وقتها هم از دانایی. خیلی تبریک میگویم به آمنه عزیزم، فکر میکنم هر شخصیتی یک نمونه بارز دارد و آمنه هم یک دختر بسیار قوی و بسیار خوب است، چهار فرزند داشت و برای یک همسفر در نقش خواهر و برای یک همسفر در نقش همسر بود. در ادامه برای مرزبانی رای آورد و بعد از آن شال نارنجی را دریافت نمود. تمام تولدها برای این است که یک پیامی را برسانیم که اگر کسی مصرف شیشه داشته آخر راه نیست. امروز او اینجا کنار ما نشسته و ما حتی فکرش را هم نمیکنیم که یک روزی مصرف کننده بوده و این نویدی است برای دیگران. اگر به من بگویند که در این ۶ سال چه چیزی از کنگره متوجه شدی، میگویم که آموزشها برای همه یکسان است، ولی انسانهایی که در تاریکی بیشتری بودند زمانی که خوب میشوند بینظیرتر از انسانهای دیگر میشوند و من به این صد در صد ایمان دارم. به قول هاشم آقا اگر هرویها با هم مصرف کننده بودند امروز هم هرویها با هم به کنگره آمدهاند و چقدر قشنگ است که قوم و خویشهایی که این چنین مصرف کننده بودند چقدر خوب شد که با هم به سمت نور حرکت کردند. از همسر ایشان هم خیلی تشکر میکنم و مطمئناً انسانی که با یک نفر که شیشه و کریستال مصرف میکرده و پایدار مانده است نشانه خوبی است. امیدوارم که این جرقه و نور امیدی باشد برای کسانی که اینجا نشستهاند، اگر به آخر خط رسیدید و اتفاقات بدی هم افتاده ما اینجا نشسته ایم تا به شما بگوییم همه چیز خوب میشود و همه همیشه کنار هم هستند.
تشکر میکنم که به صحبتهای من گوش دادید.
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است
سلام دوستان آمنه هستم همسفر
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که این جایگاه را تجربه میکنم در رأس از جناب مهندس، سرکار خانم آنی و راهنمای محترم خانم همای عزیز که باراهنمایی و صبوری به من در این راه کمک کردند تا به مقصد برسم. از راهنمای محترم مسافرم تشکر میکنم برای زحمتهایی که کشیدن و صبوری که داشتند برای به حال خوش رساندن مسافرم. ازنظر من مصرفکنندگان مهربانترین انسانهای روی زمین هستند و اگر بخواهم از برادرم بگویم، در زمان مصرف همیشه خواب بودند و فرقی نداشت در چه مکانی باشد و دیدن اینها برای ما اذیت کننده بود. همیشه در دل میگفتم ایکاش از این حالت نجات پیدا کند. همیشه نگران این بودم که درآینده چگونه میخواهد تشکیل خانواده بدهد. برای ترک کردن مواد راههای زیادی را امتحان کرد اما هیچکدام آنها به نتیجه نرسید چون راه درست را پیدا نکرده بود، اما به لطف خدا توانست راه کنگره را پیدا کند و کلید آن قفلی که سالها بسته بود را بیابد. آموزشهای کنگره و راهی که جلوی پایمان قرارداد باعث شد بتوانیم آنچه ازدسترفته بود دوباره به دست آوریم و من این پیام را به تمام همسفران و مسافران کنگره 60 میدهم که اگر میخواهم به حال خوش برسم باید یاد بگیرم که معرکهگیری نکنم، پیرو قوانین کنگره 60 و کاملاً فرمانبردار باشم. زمانی که این کار را انجام دهیم یادگیری برایمان آسانتر خواهد شد و سفر بهتری را تجربه خواهیم کرد.
در انتها جلسه با دعای کنگره 60 به پایان رسید.
مرزبان خبری مسافر علیاصغر
تایپ مسافران: کورورش، امیر، مجید، امیر همایون، مهراد
صوت مسافران: رضا، محمد
عکس مسافر: احسان
تنظیم و ارسال خبر مسافر عطا الله
- تعداد بازدید از این مطلب :
238