English Version
This Site Is Available In English

قدم نهادن در مسیر عاشقی

قدم نهادن در مسیر عاشقی

در حقیقت اگر بخواهم در رابطه با بهناز قبل از کنگره صحبت کنم اصلاً قابل قیاس با بهناز الان نیست و این تغییر به‌قدری مشهود است که هر شخصی که قبلاً من را می‌شناخت و در‌حال‌حاضر من را می‌بیند کاملاً متوجه می‌شود، زمانی‌که به بهناز قبل از کنگره فکر می‌کنم بغض عجیبی دارم و به جرأت می‌گویم اگر وارد کنگره نشده بودم، دیگر بهناز در این جسم وجود نداشت، چرا‌که بارها و بارها به خودکشی فکر می‌کردم و چند دفعه‌ای سعی کردم که با یک سری قرص‌ها تصمیم خود را عملی کنم؛ ولی به شکر خداوند این اتفاق رخ نداد و راه کنگره برای من باز شد، بابت این موضوع، مسیر و تغییرات از خداوند بسیار سپاسگزارم، من تخریب‌های بسیاری داشتم، بارها گفته‌ام که اگر مسیر کنگره برای من نمایان نشده بود، وجود فیزیکی نداشتم و یا در آینده‌ای بسیار نزدیک باید در بخش مسافران قرار می‌گرفتم. در ابتدا که با کنگره آشنا شدم با ورود به لژیون ذره‌ذره متوجه تغییراتی در درون خود شدم اتفاقاتی که نمی‌دانستم چیست؛ ولی برای من بسیار زیبا و خوشایند بود، من در برقرار کردن ارتباط ساده با انسان‌ها و قرار گرفتن در جمع بسیار مشکل داشتم و به دلیل افسردگی شدید اصلاً قادر به برقراری ارتباط با دیگران را نداشتم، اولین گره‌ای که از وجود من باز شد همین ارتباط گرفتن بود یادم هست روز اولی که وارد لژیون شدم و راهنمای عزیزم به من مشارکت دادند من گفتم نمی‌توانم صحبت کنم، ایشان اصرار کردند و گفتند باید صحبت کنی همانجا زدم زیر گریه و گفتم اصلاً قادر به صحبت کردن نیستم، راهنما به من زمان‌ داد تا صحبت کنم درغیراین‌صورت باید لژیون را تعییر بدهی و این جاذبه پدری ایشان باعث شروع و نقطه عطفی شد که با گریه و به سختی شروع به حرف زدن کردم و بعد از مدتی حالم بهتر شد، بعد از آن وارد لژیون سردار شدم، من متوجه شدم هر چیز در کنگره ذره‌ذره و پله‌پله اتفاق می‌افتد؛ ولی با قرار گرفتن در لژیون سردار اصلاً این‌طور نیست، بلکه مانند آسانسور یک مرتبه و به‌صورت جهشی اتفاق‌های خوب برای مسافران و همسفران رقم می‌خورد.

بعد از ورود به لژیون سردار به‌قدری حال من خوب شد که هر لحظه به دنبال یک راه جدید و یک اتفاق خوب برای بهتر شدن حال خود بودم، به لطف خدا حال خوب در کنگره تمامی ندارد و همیشه یک راه جدید و یک راه نرفته برای ما وجود دارد، من با آموزش‌هایی که طی این مدت دریافت کردم متوجه شدم که مصرف سیگار و قلیان خیلی بیشتر از موادمخدر برای من همسفر تخریب دارد در نتیجه وارد لژیون ویلیام شدم، و این لژیون بود که من را به خودم برگرداند و بهنازی را به من داد که هیچ‌وقت نبودم، حتی قبل از شروع مصرف به درمان رسیدم، رها شدم و معنی واقعی زندگی، عشق، امید، هدف و حال‌خوش را دریافت کردم. به شکر خدا و استاد سردار امسال لطف و رحمت بیکران خداوند شامل حالم شد و خواسته دنور شدن در من شکل گرفت امیدوارم که لیاقت و ظرفیت این جایگاه را داشته باشم و به نحو احسن اقساط را پرداخت کنم و در این جایگاه قرار بگیرم، در ادامه بهترین‌ها را برای خود و همه‌ عزیزان در کنگره از خداوند خواستارم.

نویسنده؛ همسفر بهناز رهجوی راهنما همسر مریم (لژیون یازدهم)

زمانی‌که به گذشته فکر می‌کنم می‌بینم زندگی من بر دو قسمت قبل و بعد از کنگره تقسیم شده است، در بدو ورود به کنگره وجودم سر‌شار از یأس و ناامیدی بود تصور می‌کردم هیچ راهی نیست؛ اما اینجا تفاوت بسیاری با سایر مکان‌هایی بود که دیده و شناخته بودم اینجا همان مکان امن و سرشار از آرامشی بود که به دنبالش بودم جنسش از مهر بود، من که از همه عالم و آدم بریده و در جستجوی یاری و همدلی بودم در همان جلسه اول با قلبی آکنده از اندوه و چشمانی مملو از اشک به این مکان مقدس امیدوار شدم و قدم در مسیری پر از عشق نهادم، هرچه جلوتر رفتم به لطف آموزش‌های ناب کنگره بیشتر به زندگی امیدوار شدم و متوجه شدم من و مسافر هر دو قبله را گم کرده بودیم فکر می‌کرديم با هم هستیم؛ اما جدا از هم بودیم در مسیر کنگره هدف و مسیر ما یکی شد تازه معنای واقعی زندگی را متوجه شدم و طعم شیرین عشق و یکی شدن را چشیدیم، برای رسیدن به این حال‌خوش انسانهایی که خالصانه و عاشقانه به هم‌نوعان خود خدمت می‌کنند آن‌ها طعم شیرین رهایی و آرامش را چشیده‌اند و برای این‌که هم‌نوعان دیگری نیز از این حال‌خوش بهره‌مند شوند تلاش می‌کنند تا به یاری آن‌‌ها بشتابند چه خدمتی شیرین‌تر از یاری رساندن به انسان‌های دردمند آن هم بدون هیچ چشم‌داشتی از راهنمای عزیزم چه بسیار آموختم راه و رسم درست زندگی کردن، آموزش‌هایی که در هیچ مکتبی وجود نداشت، تمام آن ترس، اندوه و ناامیدی از بین رفت و جای آن را عشق، محبت و امیدواری گرفت زیرا اساس کار کنگره بر مبنای عشق و محبت است، خداوند را به خاطر وجود آقای مهندس و نمایان شدن راه کنگره شاکر و سپاسگزارم و از درگاه حق برای آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سلامتی و طول عمر خواستارم.

نویسنده؛ همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون یازدهم)

ویرایش؛ همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سپیده (لژیون چهاردهم)
عکس؛ همسفر فاطمه (ف) رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
ارسال؛ همسفر فاطمه (ک) رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
نمایندگی همسفران سلمان فارسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .