«به نام قدرت مطلق الله»
بعد از سالها میخواهم دوباره از خودم بنویسم. آری من از خودم مینوشتم؛ ولی از دردهایم، تنهاییهایم، غصههایم؛ احساس میکردم آرام میشوم،ولی نمیشدم! آنقدر گریه میکردم موقع نوشتن که کل صفحه خیس میشد.امروز بعد از سالها متوجه شدم که آرام نمیشدم،بلکه زخمهای قلب و جسم و روحم بیشتر میشد.
یک سال است با کنگره آشنا شدم و تازه متوجه شدم کجا هستم و کی هستم.روزی که وارد کنگره شدم، همه برایم غریبه بودند.شهر غریب، آدمها ناآشنا، آنقدر برایم سخت بود که گفتم دیگر نمیآیم. ولی روز پنجشنبه شد، ناخودآگاه به سمت کنگره حرکت کردم. دیگر هیچ چیز در اختیار من نبود.
روزها گذشت. دیگر آرام شده بودم؛دیگر خبری از عصبانیت،بیقراری و سروصدا نبود.آیا این من هستم که این همه آرام هستم؟همه اینها را کنگره به من داد به این باور رسیدم که کنگره دانشگاهی است با استادانی که خودشان رنج کشیدهاند،درد کشیدهاند، استادانی که با پوست و استخوان درد دردمندها را حس کردهاند.آرامش امروزم را مدیون کنگره هستم.دوباره مینویسم و خواهم نوشت ولی این نوشتن با قبل فرق میکند.
نویسنده:همسفر ناهید،رهجوی همسفر نسرین(لژیونیکم)
ویرایش و ثبت:همسفریلدا،نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
136