English Version
This Site Is Available In English

به‌خاطر ناآگاهی و جهالت همیشه دنبال انرژی‌های کاذب بودم

به‌خاطر ناآگاهی و جهالت همیشه دنبال انرژی‌های کاذب بودم

سلام دوستان مسعود هستم یک مسافر.
خدا را به‌خاطر این حال خوش بسیار سپاسگزارم. از آقای مهندس، اساتید و خانواده سراسر محبت‌شان تشکر و قدرانی می‌کنم، همچنین از راهنمای بزرگوارم کمال تشکر را دارم که در این کار عظیم من را یاری و راهنمایی می‌کند. از زمانی که به خدمت سربازی رفتم شروع به سیگار کشیدن کردم و گاهی هم حشیش مصرف می‌کردم. به‌خاطر ناآگاهی و جهالتِ خودم همیشه دنبال انرژی‌های کاذب مخصوصاً در مسائل جنسی بودم. بعد از ازدواج این کار شدت زیادی گرفت ولی این بار دو بهانه داشتم، یکی همان غریضه جنسی و دیگری مشغله کاری بود. در دفتر کارم همکاری داشتم که هفته‌ای سه شب در داروخانه‌ای به صورت شیفتی کار می‌کرد، فکر کردم چون با دارو سرکار دارد می‌تواند مشکل من را حل کند و موضوع را با او مطرح کردم. فردای آن روز ۱۰ عدد قرص سفید رنگ برای من آورد و گفت این قرص‌ها هر دو مشکل تو را حل می‌کند. بدون این‌که اسم قرص‌ها را بپرسم شروع به مصرف کردم. دو سال طول کشید تا متوجه شدم که بدون قرص‌ها قادر به ادامه  زندگی نیستم. با دوست دیگری که  او هم در داروخانه کار می‌کرد مسئله را مطرح کردم. او با گرفتن یک سری اطلاعات از‌‌ من متوجه مشکل شد و گفت شما ترامادول مصرف می‌کنید، من تا آن روز حتی اسمش را هم نشنیده بودم. او عوارض مصرف آن را برایم توضیح داد و گفت ترامادول مسکن درد و از خانواده  مخدرهاست و شما اعتیاد به‌ مخدر پیدا کرده‌اید. به‌خاطر این‌که از ترامادول نجات پیدا‌ کنم ناچارا ًبه تریاک روی آوردم. اولین باری که شروع به تریاک کشیدن کردم دو روز از مصرف آخرین قرص ترامادول گذشته بود و احساس خماری شدیدی می‌کردم. هر چه می‌کشیدم بدنم جمع و جور نمی‌شد، در مکانی که مصرف می‌کردم، چند نفر دیگر هم بودند و با دیدن حال من گفتند؛ مگر مصرف تو چه‌قدر است، تو که مصرف کننده نبودی. چیزی نگفتم چون فقط خودم می‌دانستم با خودم چه کرده‌ام. بعد از گذشت مدتی همراه تریاک شیره هم مصرف کردم گرایشم به مواد جدید همانا و ۱۵ سال در عمق تاریکی فرو رفتن همانا. مخدرهایی همچون ترامادول، تریاک، شیره، هروئین، متادون و اپیوم را در این چند سال مصرف کردم. دیگر در خانواده و جامعه جایگاهی نداشتم و به‌خاطر زیاده خواهی مواد، همیشه درحال چرت زدن بودم. از نیش و کنایه خسته شده بودم . ترک‌های متعددی در منزل انجام می‌دادم ولی با هر ترک بیشتر در ظلمت فرو می‌رفتم و حالم خرابتر از قبل می‌شد. تجربه ترک در هیچ  N.G.O را ندارم چون اسم آن‌ها برایم بسیار سنگین و وحشت‌آور بود. تا این‌که متوجه ورود برادر کوچکترم به کنگره 60 شدم، چون شاهد ترک‌های متعدد او در N.G.O های متعددی بودم با خود گفتم چند وقتی می‌رود و دوباره مصرف را ادامه می‌دهد. همیشه با خود می‌گفتم مگر اعتیاد درمان دارد. زمانی گذشت و او سفر خود را تمام کرد و به درمان و رهایی رسید، با تخریبی که داشت سخت بود باور کنم که این آدم، همان آدم قبلی است. او در گذشته اصلاً تعادل نداشت و کلاً یک شخصیت دیگر شده بود. همان موقع بدون معطلی تصمیم گرفتم وارد کنگره بشوم. اکنون شکر خدا 9 ماه از زمان ورودم به کنگره می‌گذرد و بدون مواد و سیگار با حال خوش به زندگی ادامه می‌دهم. جایی بهتر از کنگره ۶۰ نیافتم و نخواهم یافت. سپاسگزارِ خداوند هستم که به‌واسطه اختیاری که به من داد تاریکی‌ها را تجربه کردم و امروز در پروسه درمان و آموزش‌های ناب کنگره 60 قرار دارم و بیشتر قدر این روشنایی و حال خوش را می‌دانم. امیدوارم تمام انسان‌هایی که در بند اعتیاد هستند ورود به کنگره برای‌شان میسر شود و به رهایی و حال خوش برسند. از خدا می‌خواهم در ادامه به‌ عنوان عضو کوچکی از کنگره بتوانم خدمتگزاری صادق باشم.

تنظیم و ارسال: مسافر محمد لژیون پانزدهم

نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .