English Version
This Site Is Available In English

فرار از واقعیت!

فرار از واقعیت!

همیشه خود را سرزنش می‌کردم که چرا چنین اتفاقی برای من پیش آمده، از چیزی که همیشه می‌ترسیدم به سرم آمد؛ ولی حفظ آبرو برایم مقدم‌تر از هر چیزی بود، مانند خیلی از مردم فکر می‌کردم اعتیاد برای دیگران است و زندگی من هیچ عیب و ایرادی ندارد، در کنار همسرم همه تلاش خود را می‌کردم که همه چیز عالی باشد، به دلیل شاغل بودنم ساعات زیادی را بیرون از خانه به سر می‌بردم؛ چرا که می‌خواستم آینده فرزندانم از نظر مالی بی‌کم و کاست باشد و آینده بهتری داشته باشند، غافل از این که عدم حضور مادر می‌تواند ضربه عاطفی زیادی را به فرزندان وارد کند؛ زمانی هم که به خانه برمی‌گشتم خسته بودم و فرزندان من هیچ محبت و آغوشی را دریافت نمی‌کردند.

به مرور زمان بیرون ماندن پسرم بیشتر شد، گاهی بوی سیگار را از لباس‌هایش احساس می‌کرد، اتاقی که همیشه چیدمان با نظمی داشت پر شده بود از لباس‌های کثیف، بعضی از شب‌ها به خانه نمی‌آمد و زندگی نمونه و شاد ما پر از آشوب و مشاجره شده بود. پسرم درگیر مواد و گریه‌های شبانه هم کار من؛ حتی صبح‌ها توان بیدار شدن از خواب را نداشتم و فقط می‌گفتم باید از این شهر برویم که کسی متوجه این موضوع نشود، فرار از واقعیت!

دو سال قبل از گرفتار شدن پسرم به مواد مخدر، در یکی از برنامه‌های تلویزیونی که در ماه رمضان پخش می‌شد شنیدم که شخصی ۱۷ سال درگیر اعتیاد بوده و با متد جدیدی که خودش کشف کرده از بند اعتیاد رها شده و افراد زیادی را هم با همین روش به درمان رسانده است و من هم از طریق سایت کنگره‌۶۰ اطلاعات بیشتری را کسب کردم و در حال حاضر هم خداوند را شاکرم که آرامش خود را تا حد زیادی به دست آورده‌ام و این حال خوش را مدیون آقای مهندس دژاکام و کنگره‌۶۰ هستم.

نویسنده: همسفر عذرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون هفدهم)
ویراستاری و ارسال: نگهبان سایت همسفر مهلا
همسفران نمایندگی امام قلی خان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .