قبل از ورود به کنگره خیلی از راههای مختلف را امتحان کردم و سعی کردم تا یک زندگی آرام داشته باشیم. همیشه همسرم را مقصر مشکلاتمان میدانستم و اصلا فکر نمیکردم که خودم هم ممکن است اشتباه کنم، اگر هم متوجه اشتباهم میشدم، همسرم را مقصر میدانستم و پیش خود میگفتم که باعث و بانی تمام این مشکلاتمان همسرم است.
من خیلی سعی کردم تا حال همسرم خوب باشد راهها و مشاورههای زیادی رفته بودم و امتحان کردم؛ ولی زمانهایی میدیدم که همسرم همکاری نمیکند. من پیش خود فکر میکردم که گاهیوقتها از قصد همکاری نمیکند و راهش را انتخاب کرده است و این زندگی برایش مهم نیست.
یک زمان کوتاهی بابت بیمهریها و بیمحبتیهایی که از همسرم دیده بودم، تصمیم گرفتم او را به حال خود رها کنم و فقط به فکر سلامتی، حال خوش خودم و فرزندانم باشم. با کلاسهایی که میرفتم، از جمله باشگاه، کلاس زبان، کتابخواندن و مکانهای تفریحی که با بچهها میرفتم تا حال خود را بهتر کنم.
همیشه سعی میکردم کارهایم را به نحوه احسنت انجام دهم؛ ولی بعد از مدتی که احساس تنهایی میکردم، مجددا احساس تنهایی شدیدی کردم و حالم خوب نبود؛ یعنی به ظاهر همه چیز خوب بود؛ ولی از درون احساس خوبی نداشتم و به دلیل اینکه آگاهی نداشتم، عمیقترین تاریکیها را تجربه کردم که همسرم حالش روزبهروز بدتر شد و شروع به معرکهگیری میکرد، ما و اطرافیانش را مقصر حال بدش میدانست.
نقطه تحمل من روزبهروز کمتر شد و با خود گفتم: من حق زندگیکردن دارم، چرا باید این مشکلات را تحمل کنم و در این زندگی بمانم؟ من از همه کارهایم برمیآیم و مستقل هستم تا در نهایت به این فکر افتادم که از همسرم جدا بشوم و خودم و بچههایم را از این زندگی نجات دهم و همسرم را به حال خودش رها کنم تا این که به لطف خداوند متعال با کنگره ۶۰ آشنا شدم.
مهمترین چیزی که نظر من را جلب کرد این بود که آقای مهندس گفتند هر چیزی که هستی و هر چه را که داری، بیرون درب بگذار. اول درک این موضوع برایم سخت بود؛ ولی کمکم متوجه شدم؛ باید با دست تهی وارد شوم که وقتی راهنما چیزی به دستم میدهد، بتوانم آن را از دستش بگیرم.
اگر با تفکر خودم وارد میشدم، نميتوانستم آموزشهای لازم را ببینم و این را متوجه شدم که اگر آموزش ببینم و عمل نکنم، نمیتوانم حال خوبی داشته باشم و باز هم شروع میکنم به معرکهگیریکردن. آموزشهای کنگره ۶۰ برای من خیلی مفید بود و سعی کردم که از تاریکی به سمت نور حرکت کنم.
با گوشکردن به سیدیها، نوشتن کامل آنها و رعایتکردن حرمت کنگره ۶۰ روزبهروز حالم بهتر شد و با دریافت انرژیهای مثبت از فضای کنگره ۶۰ و آموزشها توانستم تا حدی آنها را در زندگیام به اجرا درآورم و به آرامش نسبی برسم.
من در این مدتی که به کنگره آمدهام متوجه شدم، هیچ دانایی و آگاهی نداشتم؛ چون اگر داشتم جایگاهم این نبود، از این رو منیت، خودبینی و ادعاهایم را کنار گذاشتم؛ چون متوجه شدم؛ باید مطیع و فرمانبردار باشم. تمام هدفم از آمدن به کنگره ۶۰ درمانِ همسرم، رسیدن به حال خوش، آرامش خودم و فرزندانم است؛ پس باید دوربین را به سمت خودم بگیرم و همه حواسم را روی عملکرد خودم بگذارم و با صبر و تحمل به نتیجه خوبی برسم.
خدا را شکر میکنم که کنگره ۶۰ را در مسیرم قرار داد تا راه و روش درست زندگیکردن را بیاموزم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم. از راهنمای عزیزم تشکر ویژه دارم که با صبر و حوصله فراوان به من آموزش میدهند، من هم تمام سعیم را میکنم تا فرمانبردار خوبی باشم.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر منیر (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر شیما رهجوی راهنما همسفر منیر (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون دهم)
نمایندگی همسفران شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
50