آنچه باور است محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
سلام دوستان مصطفی هستم یک مسافر.
خداوند بزرگ را شاکرم که در کنگره ۶۰ قرار دارم، از آقای مهندس دژاکام و راهنمای بزرگوارم کمال تشکر و قدردانی را دارم.
آقای مهندس در سیدی؛ (نبود روشنایی) در مورد جهانبینی که یکی از اضلاع مثلث درمان اعتیاد است، صحبت میکنند که اثر به سزایی روی تفکرات ما دارد و یکی دیگر از آن اضلاع، روان است. ایشان میفرمایند: روان یعنی خلق و خوی انسان، چه در صور آشکار و چه در صور پنهان، که تعریفی بسیار ساده، روشن و دقیق میباشد.
پایهی روان، فیزیولوژی و جهانبینی است.
حال چرا تاثیر آن در صور آشکار و پنهان وجود دارد؟
زیرا ممکن است فردی در صور آشکار بسیار آدم آراسته، خوب و خوشبرخوردی بوده، اما در صور پنهان یک قاتل زنجیرهای باشد.
در ادامه آقای مهندس میفرماید: کلیه پیامبران گسیل شدند تا با ارائه کتب آسمانی مانند تورات، زبور، انجیل و قرآن، همین جهانبینی را به ما بیاموزند. جهانبینی یعنی دیدن جهان، ما جهان را چهطور میبینیم؟ کسی که جهانبینی درستی ندارد، حرمت استاد خود را نگه نمیدارد، به پدر و مادر خود احترام نمیگذارد و ...
ایشان فرمودند: محبت تمام جهان را پوشش میدهد و در تمام هستی دمیده شده، در تمام اجزا و ملکولها، در تمام حیوانات و انسانها دیده میشود، حتی درختان وقتی به يکديگر نزیک میشوند، جنگل تشکیل میدهند و این نشانگر عشق و محبت آنها است. ما نباید روی روشناییها پرده بکشیم، گاهی انسانها دچار افکار منفی میشوند همه چیز را در ظلمت میبینند، این افراد هر روز به طرف ناامیدی سوق داده میشوند و مشکلات متعددی را برای خود به وجود میآورند.
آقای مهندس مثلثی را ترسیم میکنند که یک ضلع آن روشنایی، یک ضلع تاریکی و ضلع دیگر مسیر راه است. ممکن است ما از قاعده مثلث به سمت نور یا به سمت تاریکی حرکت کنیم و این انتخاب ماست. تاریکی از خود ماهیّت وجودی ندارد، جایی که نور نباشد تاریکی است. یک نور کبریت میتواند تمامِ تاریکی را از بین ببرد.
اگر نور نباشد، تاریکی ، اگر دانایی نباشد، نادانی و اگر امید نباشد، نا امیدی پیدا میشود. کسی که امید دارد، هیچموقع دست به خودکشی نمیزند یا به بیماریهای مختلف از جمله سرطان مبتلا نمیشود.
آقای مهندس میگویند، ۲۰۰ نوع مریضی سایکوسماتیک وجود دارد که همان بیماریهای روانتنی هستند و از نداشتن امید و افکار منفی به وجود میآیند. در کنگره ۶۰ چیزی به جز عشق و محبت ما را دور هم جمع نکرده زیرا جایی که محبت باشد، امید هم به وجود میآید و امیدوار بودن در تمام مسائلِ سهل و دشواری که در زندگی برایمان بهوجود میآید خیلی مهم است.
مثلا؛ فردی که از تشنگی در حال مرگ میباشد، اگر خبری مبنی بر رسیدن آب تا دوساعت آینده به او برسد، همین امید به رسیدن آب او را زنده نگه میدارد.
۳۸ هزار میلیارد سلول در جسم هست که هرکدام از آنها یک نیروگاه به نام میتوکندری دارد، بنابراین ما از وجود خودمان اطلاعات زیادی نداریم بهطوری که فقط ۵٪ آن برای ما معلوم و مابقی آن هنوز مجهول است.
وقتی میخواهیم چیزی را از فکر به مرحلهی عمل برسانیم باید تلاش و کوشش کنیم زیرا هیچچیز به آسانی بهدست نمیآید. در وجود ما همه چیز به صورت بالقوه وجود دارد و ما برای به فعل در آوردن آنها باید آموزش بگیریم. در مورد درمان اعتیاد از قوه به فعل در آمدن آن در کنگره بسیار آسان است، چرا که کلید آن را یافتهایم و آموزش هم برقرار است.
اگر ما به فرامین الهی عمل کنیم، در بهشت برین هستیم، همان فرامینی که توسط پیامبران به انسانها گفته شد و کلیّت همه آنها یکی است و با خرد جهانی سازگار است، دروغ نگوییم، قتل یا دزدی نکنیم، در میان مردم صلح برقرار کنیم، شکرگزار باشیم و هزاران مسئله دیگر که همه اینها نشان از داشتن جهانبینی است.
نیروهای الهی و نیروهای منفی در برابر یکدیگر صفآرایی کردهاند و برای این که از ظلمت به نور حرکت کنیم باید کلید را بیابیم، در غیر اینصورت قادر به انجام چنین کاری نیستیم. با حرکت به سمت ارزشها و تفکر صحیح به سمت نور و با پیروی از اهریمن به نقطه سیاه میرسیم. مشکل درمان اعتیاد هم دارای کلیدی بود که تا قبل از کنگره ۶۰ حل نشده بود و هنوز هم برای اکثر جهانِ امروز مجهول است اما ما اکنون کلید آن را یافتهایم و به نقاط خوبی هم رسیدهایم. هر مشکلی دارای راه حلی است، که باید در جستوجوی آن باشیم اما گاهی تمایل به یافتن راه نداریم.
ضربالمثلی قدیمی میگوید: گز نکرده پاره نکن، یعنی تا از اندازه پارچه مطمئن نشدهای آن را نبر، به عبارتی در هر موضوعی قبل از دست به عمل زدن، فکر کن. مثلا؛ فردی که برای درمان چاقی خود غذا نمیخورد و برای خودش مشکلات عدیدهای را درست میکند.
ما میتوانیم در یک صفحه سفید نقطهای سیاه پیدا کنیم و آنگاه از آن نقطه کل صفحه را سیاه کنیم و یا برعکس. در جهان هستی همه چیز در حال تغییر است و میشود از نقاط سیاه به نقاط سفید و یا از نقاط سفید به نقاط سیاه رسید.
آقای مهندس میفرمایند: من میخواستم بعضی از مسائل را به بچههای کنگره آموزش بدهم اما استادانم مانع شدند، چراکه برای آنها پرش فکری به وجود میآمد و ضرر آن بیشتر از منفعت آن بود.
گاهی اوقات، سختیهای فراوانی میبینیم و گویی در سونامی گرفتار میشویم، اما من توانستم از این سختی عبور کنم و راه دیگری را بیابم و با دید دیگری نگاه کنم و از آن تاریکی خارج شوم. گاهی مشکلات برای ما راه را باز میکند و ما خیلی چیزها را میفهمیم و با رفتن به زیر امواج موجسواری را یاد میگیریم.
در آخر آقای مهندس فرمودند: گاهی اوقات اطراف انسان را مسائلی پوشش میدهد که همهچیز را میبیند به جز خودش اما با نگاهی به درونِخود جهان دیگری را میبیند. سختیها لعنت خداوند نیستند بلکه رحمت خداوند هستند و ما از سختیها عبور میکنیم تا به رحمت الهی دست پیدا کنیم.
تهیه و تایپ: مسافر مرتضی لژیون یکم
تنظیم و ارسال: مسافر حسن لژیون دوم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
358