پنجمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارگ کرمان با استادی راهنما همسفر مهری، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «رابطه یادگیری با معرکهگیری» روز دوشنبه ۲۸ آبانماه ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که امروز توفیق شد در نمایندگی ارگ در کنار شما همسفران باشم. ممنونم از آقای مهندس و خانواده محترمشان، از راهنمای بزرگوارم و انشاءالله که بتوانم امروز در این جایگاهی که قرار گرفتهام از شما همسفران آموزش بگیرم. همانطور که میدانید دستور جلسه این هفته «رابطه یادگیری و معرکهگیری» است. قطعاً پشت این دستور جلسه تفکری است که آقای مهندس آن را برای ما قرار دادند. خب! میدانیم که معرکهگیری یک نوع نمایش است که فرد در آن یکسری کارهای سرگرم کننده را انجام میدهد افرادی دور او جمع میشوند و در آخر هم هرکس تمایل داشت مبلغ پولی به او میدهد و او را تشویق میکنند. دومین مورد دستور جلسه یادگیری است. میدانید که «یادگیری یعنی همان کسب آموزش و دانایی». دانایی خود شامل آموزش، تفکر و تجربه است تا ما بتوانیم دانایی را کسب کنیم. نقطه مقابل یادگیری، معرکهگیری است. طبق فرمایش استاد امین انسان یا میتواند یادگیری داشته باشد یا معرکهگیری کند. در یکی از این مراحل میتواند وجود داشته باشد.
انسانها یکسری نقاط قوت دارند و یکسری نقاط ضعف؛ اگر من روی نقاط ضعف خود کار کنم و آنها را درست کنم قطعاً حالم خوب میشود؛ اما اگر فقط به دنبال نقاط قوت باشم و آنها را بزرگ کنم مثل این میماند که من تواناییام را بزرگ و ناتوانی خود را کوچک میکنم. شاید با بزرگ کردن نقاط قوت در ابتدا حالم خوب شود؛ ولی این مشکلات من را حل نمیکند و باعث میشود که من وارد حاشیه و معرکهگیری شوم و حالم روزبهروز بدتر میشود و من وارد این مراحل میشوم. معرکهگیری در اثر چهچیزی به وجود میآید؟ آقای مهندس به زیبایی در سیدیهایشان گفتند که در اثر جهل و نادانی، منیت، قیاس، خودخواهی، شکست در کار یا هدفی انسانها دچار معرکه میشوند. وقتی فردی در کاری شکست میخورد و بهنتیجه نمیرسد یا خودش را با دیگران مقایسه میکند مرحلهبهمرحله وارد معرکهگیری میشود.
این معرکهگیری ابتدا در ذهن او شکل میگیرد. در مورد موضوع فکر میکند و نیروهای منفی هم به کمک آن میآیند، خوراک ذهنی آن را فراهم میکنند، در کنار آن هستند، آن را بزرگ و بزرگتر میکنند و بعد زمانیکه چرخش افکار منفی در ذهن بهوجود میآید در بیرون خود را نشان میدهد؛ یعنی فرد با مظلومنمایی، تخریب دیگران و چهره حقبهجانبی که به خود میگیرد دیگران را دور خود جمع میکند و میخواهد آنها را با خود همراه کند که بههرحال یاورانی داشته باشد و فکر میکند که با تخریب دیگران میتواند خودش را قدرتمند و بزرگ کند؛ درصورتیکه این تخریب اول برای خود او اتفاق میافتد. انسانهای دانا از افراد معرکهگیر فاصله میگیرند و همراه آنها نمیشوند؛ چون میدانند که همراهی با این افراد مانند یک سیاهچاله است که قربانی بعدی خود آن فرد میتواند باشد؛ برای همین از افراد منفی و حاشیه فاصله میگیرند؛ اما افراد نادان با آنها همراه و همگام میشوند. افراد معرکهگیری میآیند و با کسب انرژی کاذبی که از دیگران میگیرند میخواهند خودشان را قدرتمند کنند مثل همان نمایشی که افراد میآیند پولی میدهند و تشویق میکنند. در این معرکهگیریها این اتفاق میافتد آنها با انرژی کاذبی که از افراد میگیرند میخواهند خودشان را بزرگ جلوه دهند و بعد ویژگیهای آنها این است که همیشه در حاشیه هستند، غُر میزنند، مخالفت میکنند و به اصطلاح کنگره قبله خود را گم میکنند.
دیدهبان مسافر علی خیلی قشنگ گفتند که ما اینجا هستیم برای اینکه آموزش بگیریم. از یک تازهوارد گرفته تا راهنما، ایجنت و حتی دیدهبان برای آموزش و یادگیری هستیم. به فرموده استاد سردار در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر آموزش و خدمت باید در کنار هم باشد؛ یعنی وقتی فردی به کنگره میآید و آموزش نمیگیرد، خدمت هم نمیکند، قطعاً وارد حاشیه و معرکهگیری میشود. این افراد از گردباد سبز کنگره خارج میشوند. آقای حکیمی قشنگ گفتند که هرچقدر فرد بیشتر آموزش میگیرد کمتر وارد معرکهگیری میشود؛ مثل دو کفه ترازو که هرچقدر یکی سنگینتر شود دیگری سبکتر میشود. رهجو به حرف ایجنت، مرزبان و راهنما گوش میدهد؛ وقتی راهنما میگوید باید سیدی و پوشش مناسب داشته باشی، باید مسافرت را رها کنی، قوانین را رعایت کنی، در کار و سفر یکدیگر دخالت نکنید و نکاتی که گفته میشود یا یکسری نکات که مرزبان درمورد برقراری نظم و قوانین عنوان میکند آن رهجویی که دانا باشد و آموزشها را گرفته باشد چشم میگوید، انجام میدهد و میداند که هر نکتهای که گفته میشود به صلاح او است؛ بنابراین هیچوقت در مقابل این نکات چرا نمیگوید و با جانودل آنها را میپذیرد و انجام میدهد؛ اما رهجویی که مخالفت میکند و انجام نمیدهد این شخص در حاشیه قرار میگیرد و قطعاً وارد معرکه میشود.
معرکهگیری یک آفت برای انسان است که میتواند او را نابود کند. ما در کنگره یاد گرفتهایم که دوربینمان روی خودمان باشد؛ یعنی من وقتی به کنگره میآیم مدتی که از سفرم میگذرد میفهمم که باید به خودم فکر کنم، به نقاط ضعف خود پی ببرم و آنها را اصلاح کنم، دوربینم را از روی مسافرم بردارم و کاری ندارم که فلانی چرا رها شد؟ چرا قبول شد؟ چرا اینطور شد یا شما چرا برای رهایی میروید؟ یا نسبت به مسافرم و یا نسبت به راهنمای خود و بقیه این تجسس را بهکار نمیبرم؛ آنموقع است که تمام نیروها و انرژیام را صرف این میکنم که بتوانم یک سفر خوب داشته باشم و به رهایی برسم، خدمتگزار شوم و این باعت میشود که از حاشیهها فاصله بگیرم و از بودن در کنگره و از کنار هم بودنها لذت ببرم و استفاده کنم.
این دوریکردن از معرکه هم در شعبه باید اتفاق بیفتد و هم در کار؛ یعنی وقتی یکسری دور هم جمع میشوند و از هم زیاد سوال میپرسند و وارد مسائل هم میشوند از مسافرشان و یا از راهنمای هم میپرسند وقتی این اتفاقات میافتد اینها حاشیه و همان نیروهای منفی هستند که باعث میشوند افرادِ دیگر جذب آنها بشوند و آنجا هست که دانایی و آگاهی خیلی کمک میکند و نتیجهای که این حاشیهها و دور هم جمع شدنها برای انسان دارد این است که ما به بیراهه میرویم و از راه اصلی فاصله میگیریم و آن حسهای منفی برای ما میماند و قطعاً نتیجه خوبی ندارد. اگر من سوالی دارم فقط باید از راهنمای خود بپرسم. یک صندلی به من داده شده است و من باید از این صندلی نهایت استفاده را ببرم و مشغول کار خودم باشم و این را یادبگیرم که بیرون از کنگره هم آموزشها را اجرا کنم؛ یعنی وقتی در زندگی یا در محل کار هستم اگر بحثِ رانندگی و اجرای قوانین است این را به بهترین شکل انجام بدهم که دریافت آن حس و حال خوب، اول برای خودم است. اگر زمانی یک رهجو بیاید و درخواستی از ما بکند تلفن ما را میخواهد، دفتر سیدی ما را میخواهد یا میخواهد رفت و آمد کند و هرچیزی که غیراز قوانین کنگره است بهتر است او را به راهنما ارجاع دهیم و به او بگوییم اگر راهنما و مرزبان اجازه دادند چشم. او خود میداند که این غیرازقوانین است و دنبال آن را نمیگیرد و نکته مهم این است که مسائل لژیون و کنگره را جایی نبرم، حریمها را حفظ کنم، اگر مشارکت و گفتوگویی در اینجا میشود آن را واقعاً حفظ کنم و جایی بازگو نکنم که خدایی نکرده آن موقعیت خدشهدار نشود.
یک نکته خیلی مهم دیگر این است که گاهی ما در ذهنمان با مسافر خود معرکهگیری داریم؛ یعنی شاید من ابتدا که میآیم درگیریهایی با مسافر خود در گفتار و کردار دارم و بههرحال چه در کلام من و چه در ذهن من اینها همه وجود دارند. شاید یاد بگیرم مسافرم را رها کنم و شاید در گفتار و رفتار خود آن را درست کنم؛ ولی در ذهن من آن معرکهگیری باشد؛ یعنی مسافرم کجا میرود؟ کی میآید؟ دارویش را خورده است و خیلی از این مسائل، یا خدایی نکرده به دنبال این باشم که با راهنمای مسافرم صحبت کنم که آیا کنگره میآید يا خير؟ که این کار خلاف قوانین کنگره است. درکل این درگیری که من در ذهن خود از مسافرم دارم تخریبش خیلی بیشتر است و باعث میشود که سفر مسافرم سفر خوبی نباشد و برای خودم هم این اتفاق بیفتد. انشاءالله با عمل سالمی که انجام میدهیم بتوانیم حرکت خوبی را انجام دهیم. آقای مهندس در صحبتهایشان همیشه خیلی قشنگ میگویند که از تمام لحظات زندگیمان و از حال امروزمان نهایت استفاده را بکنیم، لذت ببریم و در لحظه زندگی کنیم تا حسرت گذشته را نخوریم. قرار است حال امروز ما در آینده یک تجربه خوب باشد؛ مگر همه ما انسانها به دنبال آرامش و بهشت نیستیم؛ قطعاً آرامش و بهشت همینجایی است که ما هستیم تا بتوانیم آموزش بگیریم و انشاءالله در زندگی خودمان کاربردی کنیم و بتوانیم از این دستور جلسه نهایت استفاده را داشته باشیم. در زمان لژیون، حمایت از سبد قانون یازدهم، در مشارکتها و دست زدنهایمان اینها همه مشخص میکند که من چقدر آموزش گرفتم و زمان این است که من بتوانم آموزشها را کاربردی کنم.
ورود به سفر دوم و نوشتنچهل سیدی و سی سیدی همسفر افسانه و چهل سیدی همسفر زهرا رهجویان راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
مرزبانان کشیک: همسفر فرحناز و مسافر حسین
تایپ: همسفر ساناز رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا(لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
361