یازدهمین جلسه از دوره شصتم از سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی خلیجفارس بوشهر با استادی مسافر عادل، نگهبانی مسافر میثم و دبیری مسافر هادی، با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» روز یکشنبه 27 آبانماه 1403 ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عادل هستم یک مسافر.
دستور جلسه امروز رابطه یادگیری و معرکهگیری است و فوقالعاده مهم است. ما واژه معرکه را در جملههای خوب به کار میبریم، برای مثال وقتی یک ماشین خوب میخریم میگوییم چه ماشین معرکهای است! یا وقتی بخواهیم از فردی تعریف کنیم میگوییم انسان معرکهای است! اما وقتی پسوند گیری به آن میچسبد، بد میشود.
معرکهگیری و یادگیری دو چیز متضاد هستند اما به نوعی در یک راستا در حرکتند و موازی هم هستند و تشخیص آنها از یکدیگر سخت و دشوار است. برای مثال دو خیابان هست که از کنار هم عبور میکنند و به یک سمت میروند اما جدا از هم هستند. خیابانها تا ابد نمیتوانند کنار هم بروند و بالاخره یکجا همدیگر را قطع میکنند؛ حال یا یادگیری غلبه میکند و یا معرکهگیری غلبه میکند به یادگیری، در هر صورت یکی از آنها حذف میشود.
معرکهگیری این نیست که حالا مثلاً یکی بنشیند وسط و دیگران دورش جمع شوند، نه! بعضی وقتها شیطان قدرتش زیاد است! مثلاً یکی به شما میگوید: فلان کس را دیدهای که فلان کار اشتباه را مرتکب شد؟! دقیقا همان لحظه شما مجوز این را برای طرف مقابلتان صادر میکنید که وارد معرکهگیری و حاشیه بشوید.
ما در کنگره یاد میگیریم که در حاشیه نباشیم و حاشیه بدترین چیزی است که میتواند ما را از مسیر دور کند. حتی شاید یکی از هملژیونیهای شما پشت سر راهنما حرفی بزند و درست هم بگوید! اما آموزشها به شما یاد میدهد که جلوی این معرکهگیری را بگیرید و این شما هستید که نباید با او همبال و همسو شوید و فقط باید حواستان به خودتان و سفرتان باشد.
معرکهگیر کسی هست که افکار و اندیشهاش پر از آشغال است و وقتی شما پای صحبت او مینشینید با حرفهایش دقیقا آشغالها را به شما منتقل میکند و یک ذهن آلوده نمیتواند یادگیری داشته باشد. مثلاً اگر در یک لیوان آب تمیز چند قطره جوهر بریزید با اضافه کردن یک لیتر آب هم هنوز مقداری کدر است.
معرکهگیر صحبت خود را اینگونه شروع میکند: چرا فلانی با تو اینطوری حرف زد؟! شما باید هوشیار باشید و در جواب به او بگویید که به شما ربطی ندارد! حق بوده! حتما درست میگوید! اگر شما همین جوابهای کوتاه را به او بدهید، مجوز معرکهگیری را باطل کردهاید.
عامل اصلی اینکه شما به دنبال معرکهگیری بروید حاشیه درست کردن است، حرف بردن و حرف آوردن است. اگر میخواهید وارد یادگیری بشوید و آموزش ببینید باید چشم و گوش و تمام حواستان به راهنمایتان باشد، همه چیز را در اختیار راهنما قرار دهید و به هیچ چیز دیگری فکر نکنید.
من وقتی سفر اول را شروع کردم، در شش ماه اول سفر هیچ چیزی از سفر خودم نمیفهمیدم، نه جهانبینی میفهمیدم و نه از آموزشها دریافتی داشتم. با مصرف بالای مواد وارد شده بودم و از جلسات و لژیون چیزی یاد نمیگرفتم. اما وارد هیچ معرکه و حاشیهای نشدم و فقط نشستم و به حرفهای راهنمایم گوش میدادم؛ راهنما میگفت: مگر نمیگویی نمیفهمم؟ مگر نمیگویی سیدی نمینویسم؟ آنقدر بشین تا بفهمی! نشستم و ذره ذره فهمیدم که چقدر در گذشته به خودم خیانت کردهام! هر چه بود وارد معرکهگیری نشدم و به رهایی رسیدم.
معرکهگیری حرفهای پشت منقلی است؛ هزار تا معامله میکردیم و یکی از آنها به ثمر نمینشست، یکی از حرفهایی را که میزدیم نمیتوانستیم عملی کنیم، نشئه میکردیم و فکر میکردیم خدا هستیم؛ وادی پنجم دقیقاً ما را میبرد به همین دستور جلسه، وادی به ما میگوید در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست بلکه توام با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید.
از همه شما سپاسگزارم.
نگارش: مسافر هادی (لژیون ششم)
ثبت: مسافر اسماعیل
- تعداد بازدید از این مطلب :
125