English Version
This Site Is Available In English

زندگی روزمره، خود سرشار از یادگیری و آموزش است

زندگی روزمره، خود سرشار از یادگیری و آموزش است

دومین جلسه از دور دوازدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی قائم‌شهر، روزهای یکشنبه، با استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکه گیری» در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، محسن هستم یک مسافر.
از نگهبان و دبیر تشکر می کنم که به من اجازه دادند تا این جایگاه را تجربه کنم و از این خدمت آموزش بگیرم. همچنین از آقا محمود تشکر می کنم که به من اجازه نشستن در این جایگاه را دادند.
دستور جلسه، رابطه یادگیری با معرکه گیری است. یادگیری، تمام آموزش هایی است که ما در طول زندگی بصورت روزانه آن ها را فرا می گیریم. بقول آقای مهندس یادگیری فقط مشق نوشتن نیست. زندگی روزمره، خود سرشار از یادگیری و آموزش است؛ چه در مسیر مثبت و چه در مسیر منفی.
معرکه گیری نیز در گذشته به این صورت بود که پهلوانی به میدان می آمد و مردم را به دور خود جمع می کرد و با انجام حرکاتی از جمله پاره کردن زنجیر پول جمع می کرد؛ ولی در زندگی ما معرکه گیری اینطور بود که وقتی می خواستیم کاری را پنهان کنیم یا از سر خود باز کنیم یا اصلاً موضوع را به قسمت دیگری ببریم به معرکه گیری روی می آوردیم. مانند پارازیتی که روی آنتن می افتد و باعث می شود بخش هایی از برنامه دیده نشود.
کسانی که با من سفر کردند و گذشته من را به یاد دارند می دانند که من نمونه بارز معرکه گیری بودم. به یاد دارم مجلسی را که تمام فامیل جمع بودند و ما صاحب مجلس بودیم. من طبق معمول، خیلی دیر و سلانه سلانه و با یک حال خراب به مهمانی رسیدم. در راه برنامه ریزی می کردم که از همان اول با ژستی وارد شوم که انگار بخاطر مسائل کاری اعصابم خرد است. حال اصلاً کاری وجود نداشت. آنقدر در مهمانی از اینور و آنور و از اینکه کارفرما پولم را نداد و دعوا شد گفتم که یک موقع همسرم از من نپرسد چرا الان آمدی. درواقع با معرکه گیری کاری می کردم قضیه اصلاً به آنجایی نرسد که بخواهند از من بپرسند چرا دیر آمدی.
در لژیون، وقتی آقا محمود می پرسید سی دی گوش کرده ام یا نه، اینترنت و گوشی را بهانه می کردم و معرکه می گرفتم. من آن آموزش را نداشتم که بخواهم یک‌ کلمه بگویم سی دی گوش نکردم. شروع می کردم به پیچاندن موضوع و از زمین و هوا گفتن.


من دیر فهمیدم به چه جایی آمدم و اینجا چه آموزش هایی وجود دارد. برای مثال امروز من آموزش گرفته ام که کارهایم را سر موقع انجام دهم تا مجبور به معرکه گیری نشوم. آموزش گرفته ام اگر هم به هر دلیلی به یک کاری نرسیدم، مسئولیت پذیر باشم و اشتباه خود را بپذیرم.
من حتی برای خدا هم معرکه گیری می کردم. روزی به خدا گفتم من ۳۲بار کمپ رفتم ولی تو نمی خواهی که من پاک بمانم. سه هفته به پشت بام رفتم تا بتوانم جرأت پریدن را پیدا کنم. آخر هم برای خودکشی از چهار طبقه خودم را به پایین پرت کردم. آنموقع این آموزش را نداشتم که مشکل مسئله، خود من هستم.
ولی امروز سعی می کنم بتوانم آموزش ها را بگیرم تا دیگر آن محسن معرکه گیر قبل نباشم و با زمانبندی هم به آموزش ها برسم و هم عملکردشان را به زندگی ام بیاورم.
از آقا محمود تشکر می کنم که من را در لژیون تحمل کردند. فکر کنم سه سال و خرده در لژیون ایشان بودم و می رفتم و می آمدم. از ایشان ممنونم و از تک‌تک شما که حال بد من را تحمل کردید. امروز آرزوی من این است که تمام سفر اولی ها با حال خوب به رهایی برسند و مطمئنم این موضوع دور از اندیشه نیست.
ممنونم که به صحبت هایم توجه کردید.

عکاس و تایپ : مسافر کاوه لژیون چهارم
تنظیم و ارسال : مرزبان خبری مسافر امیر حسین
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .