مشارکت همسفر سمیه:
معرکهگیری یک نوع حرکت نمایشی است که توسط شخصی صورت میگیرد که هدف آن یا القاء چیزی است یا میخواهد ما را از هدفمان دور کند. شخصی معرکهگیر است که خودش کارش را درست انجام نداده و عدهای را باید همراه خودش جمع کند که بگوید من تنها نیستم و توجیهی برای خودش داشته باشد. معرکهگیری ضربه نیروی منفی میباشد و هدف آن آلوده کردن حس میباشد. زمانی که شخصی قبله خود را گم کند و یک جایی کم بیاورد دچار حسادت و ناسپاسی میشود. حس منیت و ترس در او ایجاد میشود و شروع به معرکهگیری مینماید. تنها راه وارد نشدن در معرکهگیری و فرار از ضدارزشها فرا گرفتن در آموزش و بالا بردن فرآیند دانایی میباشد. معرکهگیری به این معنا است که من با جهل خود اشتباهات خود را پروبال میدادم و فکر میکردم کاری که میکنم درست است و از دیگران میخواستم در این باور غلط مرا یاری کنند افرادی که مانند من در جهل و ناآگاهی بودند یار من میشدند و من فکر میکردم برای خود کسی هستم؛ اما اینجا در کنگره۶۰ آموختم معرکهگیری و ناآگاهی من دقیقاً نقطهای است که من را از پیشرفت باز میدارد و به سمت تاریکیها سوق میدهند. کنگره۶۰ با آموزش صحیح به من یاد داد که اگر میخواهم تغییر کنم باید از معرکهگیری دور باشم زیرا معرکهگیری دقیقاً مقابل یادگیری است در سیدی یادگیری و معرکهگیری آقای مهندس میفرمایند: یادگیری فقط مال مشق و امتحان نیست، اصولاً زندگی خودش یادگیری است یادگیری در تمام زمینهها است. عوض کردن موضوع و موضوع را تبدیل کردن به چیز دیگری معرکهگیری میشود. هرگاه بین خودمان و شخص دیگری بحثی پیش آمد و ما مقصر بودیم. باید با یک معذرتخواهی آن بحث را تمام کنیم نه اینکه حاضر جوابی کنیم و آن بحث را کش بدهیم و داد و بیداد کنیم و معرکهگیری کنیم چون در معرکهگیری خیلی از نیروها ما تخریب میشود؛ اگر ما آموزش دیده باشیم و ادب و نزاکت را یاد گرفته باشیم هیچگاه معرکهگیری نمیکنیم. یادگیری و معرکهگیری با هم رابطه معکوس دارند. معرکهگیر هیچ وقت نمیتواند آموزش بگیرد، ما هرگز نباید فراموش کنیم که برای چه به کنگره آمدهایم، ما آمدهایم تا یاد بگیریم یکی از معرکهگیریهایی که همسفران دچار آن میشوند. معرکهگیری ذهنی است یعنی در ظاهر و کلام هیچ اتفاقی نمیافتد، فقط در ذهن این اتفاق میافتد که به مشکلات درونی من برمیگردد، ترس من، منیت من، گاهی این معرکهگیری در مورد مسافر اتفاق میافتد قضاوتهایی که در موردش میکنیم؛ حتی اگر به زبان نیاوریم در ذهنمان دچار معرکهگیری شدهایم در کنگره اگر کسی در حال خدمت و یادگیری نباشد وارد حاشیه و معرکه میشود افرادی که تماشاچی بازی دیگران هستند عموماً جمعیت این گروه را تشکیل میدهند این افراد یکدیگر را جذب کرده و نیرو و توجهشان را معطوف به دیگران کردهاند و از چرخه آموزش و خدمت باز ماندند و این یکی از بدترین حالاتی است که ممکن است یک انسان دچار آن شود. رابطهای که بین یادگیری و معرکهگیری میتوانیم برقرار کنیم این است که هرگاه از آموزش و خدمت فاصله گرفتیم با دستان خود، خود را نابود کرده جایگاه خود را متزلزل ساختهایم کسی که خواب باشد را میتوان بیدار کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده را نمیتوان بیدار کرد. نیروی منفی به زیباترین شکل ممکن وارد جسم و روان انسان میشود. جهل و نادانی درون همه انسانها وجود دارد؛ اما ما با پاک کن یادگیری میتوانیم آن را از بین ببریم ما باید ساخته شویم و برای ساخته شدن باید بیاموزیم تا به درجهای که ممکن است برسیم.
مشارکت همسفر فاطمه:
در قدم اول هر شخصی باید بداند هدف خداوند از آفرینش و خلق انسان چه بوده است. باید بدانم آمدهام تا یاد بگیرم و تجربه کنم برای چه؟ برای بهتر زندگی کردن، بزرگ شدن، تکامل یافتن و آرامش داشتن. این موضوعی است که اگر خوب در مورد آن تفکر کنم که وقتی چیزی را یاد میگیرم و مهارتی را آموزش میبینم خیلی از کارها را خودم میتوانم انجام دهم و این باعث استقلال و ایجاد اعتماد به نفس میشود. هر چه انسان تلاش کند که یاد بگیرد به همان اندازه یادگیریاش باعث میشود توان و قدرتش بیشتر شود، حل مشکلات راحت میشود. زندگی چیزی نیست جز سعی و تلاش و یادگیری موضوع دیگر معرکهگیری است. معرکهگیری مقابل یادگیری است یعنی بجای اینکه بپذیرم معرکه بگیرم و در مقابل دانستن و قبول کردن مطلبی بهانه بیاورم و این ریشه در جهل انسان دارد در گذشته افرادی بودند معرکهگیر که بند و بساطی پهن میکردند و مردم را دور خودشان جمع میکردند و برای ساعتی مردم را سرگرم میکردند و انواع و اقسام کارهایی میکردند که دیگران محو کارهایشان میشدند و این شغلشان بود؛ ولی در روزمره خودمان اگر نگاه کنیم شاید روزانه چندین بار دچار معرکهگیری میشویم و این بستگی به دانایی و یا نادانی هر شخصی دارد که چقدر وارد حاشیه و معرکه شود یا نشود هر چه بیشتر بدانیم و بفهمیم کمتر دچار معرکهگیری میشویم. معرکه یعنی به حاشیه رفتن یعنی بجای خواندن متن کتاب و آموختن از آن درگیر شکل، جنس و حاشیه کتاب شویم برای یادگیری دانایی به مثلث تجربه آموزش و تفکر نیاز داریم. نقطه مقابل آن معرکهگیری هم مثلث جهالت، ناامیدی ترس و منیت میباشد اگر این دو مثلث را خوب بدانیم و بفهمیم و در موردش تفکر عمیق داشته باشیم به دانستهها و چیزهای مهم دست پیدا میکنیم و یکی از آن بهرهوری از عمرمان در جهت مثبت و آرامش است. من سالها بهدنبال جایی میگشتم برای خلاصی از مصرف مواد مسافرم و بدنبال استادی که به من بیاموزد و حقیقت را آموزش دهد، بعد از اینکه مسیر کنگره به رویم باز شد و در کلاسها شرکت کردم نیروهای منفی به سراغم آمدند و داشتم دچار معرکهگیری میشدم و ذهنم پر از مسائلی میشد که داشت گمراهم میکرد ولی خدا را شکر با راهنمایی راهنمای خوبم خانم مهدیه عزیزم پا در راه مستقیم گذاشتم و با آموزشهای کنگره همسو شدم و الان که نزدیک به ۴ سال از ورود من به کنگره میگذرد کلی آموزش دیدهام که شاید در کل عمر ۴۷ سالهام ندیده بودم. واقعیتهایی از جهان درون و برون انسان و همچنین شناخت خودم و دانستن اینها برای من طی این سالها آرامش جسمی و روحی به ارمغان آورده است. همیشه الگوها میتوانند راهگشا باشند یعنی وقتی به چیزی شک دارم و باور نمیکنم به الگوها نگاه کنم که در کنگره اگر برای درمان اعتیاد به رها یافتگان و درمان شدگان نگاه کنم باید به درمان اعتیاد ایمان بیاورم و بدانم جای هیچ تردیدی نیست، واقعاً همانطور است که میگویند؛ در کنگره جسم بازسازی میشود، مصرف مواد تمام میشود. افراد مصرفکننده به خاکستر نشسته چون ققنوسی سر از خاک برمیدارند و جان دوباره میگیرند، شخصیت مدفون شده افراد به صاحبانشان برمیگردد؛ حتی خیلی بهتر از روز اول افراد به دانایی و توانایی خاصی میرسند استوارتر از روز اول باور و ایمان شکل زیبایی به خود میگیرد و خانوادهها روی آرامش میبینند و دوباره هلهله و شادی در هر خانهای موج میزند؛ ولی انسان اگر معرکهگیر شود باید بداند بخاطر ترس و فرار خودش از پذیرفتن حقیقت است و همچنین منیت و غروری است که نمیگذارد این پرداخته انداخته شود و حقایق را با چشم خود ببیند و بپذیرد و راه را بر خود میبندد و درجا زدن سکون و تخریب را مداوم برای خودش و اطرافیانش رقم میزند در آموزش و یادگیری باید تسلیم استاد و مربی بود وقتی که تسلیم میشوی دستانت باز میشود و یعنی که دستم خالی است. پس آن را پر میکنند کسانی که میدانند راهنمایان کنگره۶۰ از عصاره جانشان با عشق به رهجویان کنگره تزریق میکنند و جان میبخشند و میآموزند.
مشارکت همسفر مهدیه:
رابطه یادگیری و معرکهگیری در ابتدا به بررسی جدا هر کدام از واژهها میپردازیم. مفهوم واژه یادگیری در کنگره به مسئله آموزش و بهدنبال آن دانایی برمیگردد؛ یعنی فرد در هر لحظه و در هر مکانی بهدنبال بالا بردن دانایی خودش باشد و سه مؤلفه مثلث دانایی که تفکر، تجربه و آموزش است را به تعادل برساند. معرکهگیری نقطه مقابل یادگیری است ریشه آن به جهل و ناآگاهی انسان برمیگردد. معرکه؛ یعنی وجود سه صفت ترس، منیت و ناامیدی در انسان فردی که معرکهگیر است به دلیل وجود منیت نمیتواند اشتباهات خودش را بپذیرد، میترسد که دیگران آن را مقصر بدانند و از خواستههایش دور شود و همیشه در حاشیه است و گاهی ناامید است نق میزند. معرکهگیری یک نوع حرکت نمایشی است که توسط شخص صورت میگیرد که هدفش یا القاء چیزی است یا میخواهد ما را از هدفمان دور کند. انسان معرکه یک فرد ناتوان است و برای اینکه این را قبول نکند بهدنبال بهانه میرود انسان باید همواره در حال یادگیری باشد چون سکون و آموزش نگرفتن انسان را به سمت تاریکیها و جهالت میکشاند، وقتی من برنامهریزی نکنم و آموزش نگیرم وقت زیادی دارم که بهطرف حاشیه معرکهگیری بروم زمانی که یک کار نادرستی را انجام میدهم میخواهم دیگران را دور بزنم و شروع به معرکهگیری میکنم؛ یعنی موضوع را آن طوری که خودم دوست دارم به نفع خودم است وارونه جلوه میدهم و معرکهگیری میکنم؛ وقتی که با یکی بحث کردم و مقصر بودم با یک معذرتخواهی آن بحث را تمام کنم و آن موضوع را کش ندهم و داد و بیداد نکنم؛ چون در معرکهگیری خیلی از نیروهای ما تخریب میشود تنها راه وارد نشدن در معرکهگیری فرار از ضدارزشها، فرا گرفتن آموزش، بالا بردن دانایی میباشد. مسافرانی که در کنگره نمره عالی میگیرند کسانی هستند که بیشتر وقت خود را با آموزش کنگره درگیر هستند از حاشیه و معرکهگیری دور هستند مسافرانی که مدام نق میزنند و ایراد میگیرند نشان دهنده این است که وارد معرکهگیری شدهاند و کسی که هدفش درمان باشد وارد معرکهگیری نمیشود کسی که معرکهگیر است در کنگره به دلیل اینکه نمیخواهد آموزش ببیند و بیشتر از اینکه مشغول کار خود باشد حواسش و دوربینش روی دیگران است انرژی خود را از دست میدهد و برای به دست آوردن انرژی باید از انرژی دیگران استفاده کند. تجربه نشان داده است کسانی که آموزش میبینند و خدمت میکنند به ندرت دچار حاشیه میشوند و حاشیه انسان را از مطلب دور نگه میدارد آنهایی که بازیگر هستند آموزش میبینند خدمت میکنند و تغییرات را در تفکر، اندیشه و جهانبینی آنها به وضوح میتوان دید و اینگونه مسائل برایشان معنا و مفهومی ندارند آنها نیرو و توجهشان روی خودشان و عملکرد خودشان معطوف شده است و کاری به دیگران ندارند در کنگره۶۰ اصل مطلب همان حرمتها است که باید رعایت شود وقتی انسان وارد حاشیه میشود بهدنبال کسی میگردد که با آن هم حس شود نق زدن نشانه خارج شدن از اصول و قوانین و مدار آموزشی کنگره است در کنگره اگر کسی در حال یادگیری و خدمت نباشد قطعاً از مسیر خارج میشود و در مسائل منفی و حاشیهای وارد میشود.
مشارکت همسفر اعظم:
دستور جلسه رابطه یادگیری و معرکهگیری است در ابتدا هر یک را جدا بررسی میکنم. یادگیری یعنی آموزش و بالابردن دانایی، هر فرد میتواند هر لحظه در حال آموزش و یاد گرفتن باشد و برای دستیابی به دانایی باید سه مؤلفه تفکر، تجربه و آموزش را کاربردی کرد. معرکهگیری شاید از نظر من در یک کلمه؛ یعنی حاشیهسازی، ریشه معرکهگیری در جهل و نادانی است. معرکهگیری یعنی داشتن سه صفت ترس، منیت و ناامیدی. فرد معرکهگیر به دلیل داشتن منیت نمیتواند اشتباهاتش را بپذیرد و میترسد که دیگران آن را مقصر بدانند و از خواستههایش دور شود و همیشه در حاشیه است و گاهی ناامید میشود. معرکهگیری به نوعی فرار کردن از مسئولیتهایی است که به ما واگذار شده است. نق زدن خود یک معرکهگیری است، گاهی پرداختن به عیوب دیگران برای این است که از عیبهای خودمان دوریم و تجسس، یکی از ضدارزشهایی است که در کنگره خیلی تأکید شده که از آن دوری کنیم و بهدنبال تجسس در زندگی دیگران رفتن یعنی به دنبال معرکهگیری رفتن، یعنی دور شدن از راه و مسیر درست و این دور شدن یعنی حاشیه. یادگیری و معرکهگیری همیشه رابطه معکوس دارد اگر در یک کفه ترازو دانایی و در کفه دیگر معرکهگیری قرار گیرد هرچه کفه آموزش و دانایی پرتر باشد معرکهگیری کمتر میشود و هر چه کفه معرکهگیری بیشتر شود کفه آموزش و دانایی کمتر میشود پس مشخص شد که اگر بخواهیم از معرکهگیری دور شویم باید با آموزش گرفتن به دانایی خود بیافزاییم. هدف ما در کنگره رسیدن به یک زبان مشترک است زمانی که در آن دعوا و نق زدن جایی نداشته باشد اگر ما سعی کنیم که درست رفتار کنیم طرف مقابل هر چقدر هم سرسخت باشد بالاخره تأثیر خواهد گرفت. هرگز ناامید نشوید، هر بندی زمانی باز خواهد شد، هر تغییری در زمان خودش اتفاق خواهد افتاد. گاهی یک شخص یک ماه است مطلبی را میگیرد و شخص دیگری دو سال طول میکشد تا پیام کنگره را دریافت کند آزمایش انسانها متفاوت است، مهم این است که تسلیم باشیم و از فضای کنگره دور نشویم و به حاشیه نیفتیم، تأثیرگذار باشیم نه تأثیرپذیر، روی حال بد دیگران تاثیر خوب بگذاریم نه اینکه حال بد آنها بر حال خوب ما تأثیر بگذارد بهدنبال این باشید که در خانه نق زدن و معرکهگیری حاکم نباشد زیرا این اعمال و رفتار انرژی منفی دادن است که بازتاب آن به خود ما بر میگردد. یکی از راههای خروج از نق زدن و حاشیه شکرگزاری است. تشکر از اطرافیانمان؛ حتی بخاطر کارهای کوچکی که انجام میدهند . وقتی در مورد معرکهگیری و حاشیه در زندگی خودم فکر میکنم میبینم قبل از ورود به کنگره به دلیل عدم آموزش و دانایی در زندگی داشتم بهدنبال معرکهگیری بودم و همیشه در حاشیه قرار داشتم سر موضوعهای بیاهمیت درگیر بودیم و هیچ وقت بلد نبودیم که مسائلمان را بدون دعوا و معرکهگیری حل کنیم ولی الان خداوند را هزار مرتبه سپاسگزارم که با یادگیری و آموزش جهانبینی در کنگره و در مورد بعضی از مسائل به دانایی اندکی رسیدهایم تا حدودی از معرکهگیری دور شدهایم. واقعاً هرطور که فکر میکنم کنگره تحولی بود در زندگی من، من با کنگره زندگی کردن را یاد گرفتم من مادر و همسر بودن را یاد گرفتم.
مشارکت همسفر مریم؛
یک مسئله یادگیری داریم و یک مسئله فراگیری، وقتی میگوییم یادگیری فقط مال مشق و درس و وادیها نیست. خلقت انسان و موجودات همه بر پایه و اصول یادگیری فراهم شده یادگیری در همه زمینهها است. یادگیری برخورد با فرزند، درست صحبت کردن، رفتار اجتماعی، یادگیری مراقبت از بیمار؛ ولی معرکهگیری افرادی در قدیم بودند که بساط پهن میکردند و حقه بازی و تردستی و مارگیری و ... انجام میدادند پول جمع میکردند و معرکه میگرفتند و از این طریق کسب درآمد میکردند. آقای مهندس میفرمایند: دانایی رابطه مستقیم دارد با آسایش و آرامش و نادانی نقطه مقابل جهالت و رنج و عذاب است. دانایی با سواد تفاوت دارد سواد به معنای دانایی نیست و دلیل این نیست کسی که در رشته خوبی درس میخواند آدم دانایی باشد یا کسی که دکتر و مهندس است و سواد بالایی دارد از دانایی خوبی برخوردار باشد. دانایی همراه با تفکر علم و تجربه میباشد و بعضی افراد هستند که میدانند و دوست دارند بیشتر بدانند این افراد خود را به مراتب بالایی از سعادت میرسانند. گروهی دیگر افرادی هستند که میدانند؛ ولی خودشان نمیدانند که میدانند و در حقیقت نمیتوانند از دانستههایشان استفاده کنند و مشکل خیلیها همین است که علم را دارند؛ ولی از آن استفاده نمیکنند و مثل اینکه کوزه آبی همراهشان است؛ ولی همیشه تشنه هستند و گروه دیگری از افراد که نمیدانند و دوست هم ندارند که بدانند خودشان را لنگلنگان به مقصد میرسانند و هیچ تلاشی نمیکنند که چیزی یاد بگیرند. گروه دیگری که نمیدانند؛ ولی میخواهند که چیزی را یاد بگیرند مانند بچههای کنگره که در حال آموزش گرفتن هستند و این افراد جانوتن خود را از جهل و نادانی و از درد و عذاب میرهانند و به مرحله تکامل میرسند. هر چه دانایی فرد کاملتر باشد از جهالت فاصله میگیرد در دعای کنگره هم میخوانیم که خداوندا ما را از جهل خودمان نجات بده زیرا این جهل باعث بروز مشکلاتی میشود و اگر فرد دانا باشد میتواند مشکلات را حل کند باید همراه علم و دانستن تفکر و تجربه هم باشد این سه تا میشود دانایی و چیزی را که یاد داریم باید بهصورت کاربردی انجام دهیم اگر میدانیم دروغ بده دروغ نگوییم اگر میدانیم اعتیاد بده معتاد نشویم اگر میدانیم تهمت زدن بد است تهمت نزنیم و گروهی دیگر افرادی هستند که نمیدانند نمیخواهند که بدانند تا پایان روزگار در جهل سرگردان هستند و بعضی افراد روی اشتباه خود پافشاری میکنند و میگویند نه من درست میگویم و یک آزمایشی که انجام دادند یک فیلی را در اتاق تاریک بردند و سپس چند نفر را چشم بسته به درون اتاق بردند و هر کدام فیلم را لمس کردم و وقتی بیرون آمدند هر کدام چیزی گفتند، یکی گفت اسب بود، یکی گفت دیوار بود، یکی گفت خرس بود و از همه هم پرسیدند آیا مطمئنید و همه گفتن بله مطمئنم که درست میگویم و هیچ کدام حاضر نشدند که بگویند ما متوجه نشدیم چه بود، دقیقاً در زندگی روزمره هم همینطور است بعضی اوقات کارهایی را انجام میدهیم و یا صحبتهایی را میکنیم و اصرار داریم که حرف ما درست است و این نشان از عدم دانایی و آگاهی ما است در ادامه میگویند: دانایی یعنی تجربه، تفکر، آموزش، دانایی یعنی روشنایی، قدرت تشخیص ماهیت دانهها در هر لباسی و اینکه یک فرد معتاد باید بپذیرد که اعتیاد یک بیماری در صور ظاهر و پنهان نفوذ میکند و زمانی میتواند به درمان برسد که جهانبینی او درست شود و به درجهای از دانایی و علم برسد. وقتی فردی دانایی ندارد میتواند سر یک مسئله کوچک معرکهای بزرگ درست کند مثل فردی که یک لیوان آبی را در وسط اتاق گذاشته و فرد دیگری میزند به لیوان و میریزد و شروع میکند به داد و بیداد کردن که چه کسی این لیوان را در اینجا گذاشته و او را مقصر میداند و از یک چیز کوچک معرکه بزرگ درست میکند و یا یک خانم در خانه ناهار درست نکرده است وقتی همسر او میآید و میگوید چرا ناهار نداریم به هزار چیز مسئله را ربط میدهد که ناهار نداریم و پای مادر و خواهر او را وسط میکشد که معرکه بزرگ درست میشود در پایان تشکر میکنم از راهنمای خوبم خانم سمیه بزرگوار.
مشارکت همسفر فاطمه:
انسان در هر مرحله از تکامل به یادگیری نیاز دارد و از همان بدو تولد باید بیاموزد تا بهتر زندگی کند از یادگیری مسائل مبتدی زندگی گرفته تا مدرسه، دانشگاه و فقط در همین سطوح نیست بلکه در همه مراحل زندگی انسان باید یاد بگیرد و اجرایی کند. یادگیری به این معنا است که ما بتوانیم سه مؤلفه مثلث دانایی، تفکر، تجربه و آموزش را به تعادل برسانیم و نقطه مقابل یادگیری معرکهگیری است. معرکهگیری یعنی در مقابل چیزی ایستادن زمانی که انسان آگاهی نداشته باشد و مشکلی برایش پیش بیاید دیگران را مقصر میکند و معرکهگیری صورت میگیرد. کسی که معرکهگیری میکند منیت هم دارد و اشتباهاتش را قبول نمیکند و همیشه از اینکه دیگران او را مقصر بدانند میترسد. فرد معرکهگیر همیشه دنبال حاشیه است و آموزشپذیر نیست و در حال نق زدن و شکایت کردن است. فردی که انرژیاش منفی است در اهدافش موفق نمیشود. همیشه طلبکار است و از زمین و زمان شکایت دارد غافل از اینکه خودش نخواسته در مسیر اهدافش قدمی بردارد و منیت را کنار گذاشته و آموزش بگیرد و کاربردی کند تا بازیگر باشد و در حاشیه نباشد؛ زیرا کنگره مانند گردبادی است که اگر فرد به مرکز گردباد نزدیک نشود در حاشیه قرار میگیرد و در انتها از گردباد به بیرون پرت میشود هر چه انسان داناییاش بیشتر باشد سر به زیرتر است و خشم و کینه کمتری دارد. کنگره افرادی دانا و متخصص نیاز دارد که بتواند قدرتمند ادامه دهد و به افرادی که دائم در حال معرکهگیری و ایراد گرفتن و غر زدن هستند هیچ نیازی ندارد. چیزی که من خودم شاهد آن بودم افرادی که آموزش پذیرترند احساس بهتری دارند و انرژی بیشتری دریافت میکنند و همچنین قادرند این انرژی را به اطرافیانشان هم منتقل کنند و افراد معرکهگیر هم انرژی خودشان را صرف کارهای بیهوده میکنند و هم انرژی دیگران را میگیرند؛ پس نتیجه میگیریم عناصر معرکهگیری کمبود دانش، حسادت، خودخواهی، منیت، یا شکست در کار و عقب ماندن از دیگران است و بایستی دانست شکست و ناکامی برای همه است و میتوان از شکست چیزهای زیادی یاد گرفت و همچنین میتوان در جهل و نادانی فرو رفت و معرکهگیری از پافشاری در جهل شروع میشود. معرکهگیری چگونه آغاز میشود ابتدا پچپچ شروع میشود و یکییکی با دیگران صحبت میکنند یا درد دل میکنند و فرد صورت حق بجانب به خود میگیرد و جوری وانمود میکند که مظلوم است و دیگران محکوم به خیلی چیزهای دیگر میشوند و اولین کسی که آسیب میبیند خودش است در هر سیستم یا فرد باید یادگیری را پیشه کند یا معرکهگیری را اساس و پایه هستی و آفرینش محبت است و انسان برای دو هدف اصلی پا به هستی گذاشته است یکی آموزش دیدن و دیگری خدمت کردن در کنگره دانایی سه ضلع دارد تفکر، تجربه و آموزش که نمیخواهد آموزش ببیند نمیتواند تولید انرژی کند میخواهد انرژی دیگران را سرقت کنند. نیروهای الهی مثبت تولید انرژی میکنند و نیروهای منفی انرژی را سرقت میکنند کسی که معرکهگیر است دوربینش روی دیگران است عدهای را دور خود جمع میکند و شروع میکند پیرامون آن موضوع غیبت کردن ما در کنگره باید مواظب این افراد باشیم که انرژی ما را به سرقت نبرند و این افراد جزء نیروهای منفی هستند و نیروهای منفی کارشان خراب کردن و آلوده کردن حس است.
رابط خبری و ویراستاری: همسفر عارفه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی کریمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
104