من فردی بودم که بسیار به پدرم وابسته بودم و زمانی که پدرم را از دست دادم بسیار ناراحت و غمگین شدم و حالم خراب شد و سیستم ایکس بدن ذرهذره ضعیف و ناتوان شد. من از زندگی کردن خسته شده بودم و از جمع دوری میکردم و صحبتی با هیچ فردی نمیکردم و بعد از چند سال من ازدواج کردم.
با شخصی ازدواج کردم که یک مصرف کننده بود؛ اما ایشان واقعیت را به من گفت که یک مصرف کننده هست و اول زندگیمان با اوتی شروع شد و من بعد از ۵ ماه وارد کنگره شدم و با افراد کنگره آشنا شدم و با راهنمای تازه واردین صحبت کردم و بعد از سه جلسه لژیون انتخاب کردم و با راهنمای عزیزم صحبت کردم و به صحبتها و مشارکتهای هم لژیونیهای خود گوش دادم و با صحبتهای آنها آموزش میگرفتم و ذرهذره حال من خوب شد، من با گوش کردن صحبتها و با نوشتن سیدی و خدمت کردن در کنگره حالم بسیار خوب شد و کمکم سیستم ایکس بدن من شروع به ترمیم و راه اندازی شد. مخصوصاً زمانی که جایگاه استادی را لمس کردم حس خوبی داشتم و با تشویقهای راهنمای خوبم و مرزبانها و ایجنت و راهنماهای دیگر حال من بهترشد.
به گونهای سیستم جسم من به هم ریخته و آشفته شده بود که دچار خواب زیاد و استرس بودم و مدام از سایه خود ترس داشتم و همچنان دچار ضربان قلب شدید بودم که به طور معمول در طول شبانه روز یک ساعت خواب میرفتم و در سفر اول که بودم با فردی صحبت نمیکردم، همیشه استرس داشتم. تا اینکه راهنمای خوبم مرا راهنمایی کرد و به من گفت: سیدی ترس را بنوسیم، هنگامی که قدم در سفر دوم گذاشتم و وارد جهان بینی شدم کمکم از سیدی نوشتن خوشم آمد و نکتههای سیدی را بهتر درک میکردم و بسیار خوش حال هستم و از مسافرم تشکر میکنم که اگر ایشان مرا تشویق نمیکرد و کنار من نبود نمیتوانستم ترس و اضطراب را از خود دور کنم؛ حتی من نزد روانپزشک رفتم اما هیچ کجا بهتر از کنگره نیست و همه این آموزشها را مدیون آقای مهندس هستیم که این راه را برای ما باز کرد تا بتوانیم به آرامش برسیم.
تشکر میکنم از افرادی که در مسیر کنگره ما را راهنمایی و هدایت میکنند تا ما به حال خوش برسیم و انشاءالله در کنگره بمانم و خدمتگزار خوبی باشم و به خودم و دیگران خدمت کنم.
به قلم:همسفر عصمت رهجوی راهنما همسفر هاجر( لژیونسوم )
ویراستار و رابط خبری: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر هاجر( لژیونسوم )
ارسال: مرزبان خبری همسفر شهناز
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
53