همسفر لیدا از لژیون پنجم
یادگیری و معرکهگیری دو نقطه مقابل هم هستند؛ چون فرد معرکهگیر هیچوقت نمیتواند آموزش بگیرد. اگر بهدنبال معرکهگیری باشیم، فرصت یادگیری و آموزش را از دست داده و وارد حاشیههای زندگی میشویم و مدام بهانه میگیریم؛ ولی اگر بهدنبال یادگیری باشیم دیگر مجال فکر کردن به حاشیهها و مطالب غیرضروری را نداریم. اگر در مسیر زندگی هر کدام از ما بهنوعی وارد معرکهگیری میشدیم، ایراد میگرفتیم و مدام دنبال مقصر میگشتیم، وارد قیاس و قضاوت میشدیم و حس کینه و تنفر بهسراغ ما میآمد. خدا را شکر با آموزشهایی که از کنگره گرفتم از رفتن بهسمت حاشیه رها شدم و به رفع ایرادات خودم مشغول شدم.
همسفر فهیمه از لژیون پنجم
معرکهگیری به این معناست که من با جهل خود اشتباهات خود را پروبال میدادم و فکر میکردم کاریکه میکنم درست است و از دیگران میخواستم در این باور غلط مرا یاری کنند. افرادیکه مانند من در جهل و ناآگاهی بودند یار من میشدند و من فکر میکردم برای خود کسی هستم؛ اما اینجا در کنگره۶۰ آموختم معرکهگیری و ناآگاهی من، دقیقاً نقطهای است که مرا از پیشرفت بازمیدارد و بهسمت تاریکیها سوق میدهد. کنگره با آموزش صحیح به من یاد داد که اگر میخواهم تغییر کنم باید از معرکهگیری دور باشم؛ زیرا معرکهگیری دقیقاً مقابل یادگیری است.
همسفر مژگان از لژیون پنجم
یادگیری بهمفهوم آموزش است؛ یعنی مسائل را یاد گرفتن و در مسائل تفکر کردن. معرکهگیری دقیقاً نقطه مقابل یادگیری است و میتوان این دو را مثل دو کفه ترازو درنظر گرفت. هرچه سطح یادگیری، دانش و معرفت بالا بیاید کفه دیگر ترازو که همان معرکهگیری است پایین میرود. اگر فردی خود را با یادگیری عجین کند و همیشه در پی آموزش گرفتن باشد صفت دانایی که مهمترین مقوله در یادگیری است بالا میرود و میتواند از معرکهگیری بهدور باشد، کمتر نق بزند، گلایه کند و هرچه از یادگیری فاصله بگیرد بهسمت معرکهگیری میرود و در دنیای پر از حاشیه، کینه، ترس و خشم فرو میرود.
بهنظر من منیت با معرکهگیری در هم آمیخته است کسیکه مهربان باشد خالی از منیت، غرور و تکبر است و به جای معرکهگیری بهدنبال آموزش میرود و آنها را در زندگی خود کاربردی میکند. اگر من یاد گرفته باشم هر مشکلی که به وجود میآید، ابتدا آن را بپذیرم و بهدنبال مقصر نباشم و به جای غرغر کردن بهدنبال راهحل درستی برای حل مشکل خود باشم، دیگر معرکهگیری نمیکنم. انسان معرکهگیر یک فرد ضعیف و ناتوان است که به جای اینکه مسئله یا مشکل به وجود آمده را قبول کند، مدام دنبال بهانه میگردد و غر میزند.
همسفر لیلا از لژیون دوم
اساسوپایه خلقت و آفرینش محبت است و انسان برای دو هدف پا به هستی نهاده است: یکی آموزش دیدن و دیگری خدمت کردن. در جهانبینی ما بهدنبال فراگیری قوانین زندگی هستیم. در کنگره مثلث دانایی سه ضلع دارد که تفکر، تجربه و آموزش هستند. در کنگره تکلیف افراد مشخص است یک نفر یا درحال آموزش و یادگیری یا درحال معرکهگیری است. علل معرکهگیری اکثراً بهدلیل جهل انسان یا حسادت، منیت و یا شکست در انجام امور محوله ایجاد میشود؛ پس کسی که معرکهگیر است بهدلیل اینکه نمیخواهد آموزش ببیند و بیشتر از اینکه مشغول کار خود باشد، حواس او و بهعبارتی دوربین او روی دیگران زوم است. چنین فردی انرژی خود را از دست میدهد و برای به دست آوردن انرژی؛ باید از انرژی دیگران استفاده کند. در حالت کلی مفهوم معرکهگیری دقیقاً نقطه مقابل مفهوم یادگیری است.
همسفر ثریا از لژیون سوم
یادگیری مقولهای است که مخصوص ضلع درمان اعتیاد میباشد که همان جهانبینی است. در کنگره 60 علاوهبر اینکه فرد از دام اعتیاد رها میشود دانایی، آگاهی و جهانبینی او هم تغییر میکند.
یادگیری یک فرآیندی است که براساس تجربه، تفکر و آموزش در کنگره انجام میگیرد و همه اعضا دانایی خود را برمبنای این سه اصل پایهگذاری میکنند و قطعاً هم نتیجه میگیرند. اگر بخواهیم مفهوم معرکهگیری را بیان کنیم، نقطه مقابل آن یادگیری است که به جهل، نادانی و ناآگاهی انسان برمیگردد. معرکهگیری در کنگره جایی ندارد؛ چون اینجا همه اعضا برای یادگیری به اینجا میآیند. درواقع فردی که دنبال یادگیری باشد دچار معرکهگیری نمیشود. فردی که دچار معرکهگیری میشود تخریبهای زیادی به خود وارد میکند و وارد حاشیه میشود؛ ولی اگر شخصی آموزش را بهدرستی فرابگیرد، حتی اگر در موقعیت معرکهگیری قرار بگیرد ادب و نزاکت را رعایت کرده است و از معرکهگیری دوری میکند.
آقای مهندس میفرماید: کنگره 60 مانند گردآبی است که بهسمت بالا حرکت میکند. کسیکه معرکهگیری کند از این حلقه به بیرون پرتاب میشود و ضرر و زیان آن هم به خود شخص برمیگردد. پس ما از زمانیکه به دنیا آمدهایم تا زمان مرگ به آموزش نیاز داریم.
همسفر فائزه از لژیون سوم
یادگیری و معرکهگیری با هم رابطه معکوس دارند و متضاد هم هستند معرکهگیر هیچوقت نمیتواند آموزش بگیرد، اگر بخواهیم مفهوم معرکهگیری را بیان کنیم؛ دقیقاً میتوان گفت که نقطه مقابل یادگیری است و ریشه آن به جهل و ناآگاهی انسان برمیگردد معرکهگیری یعنی وجود سه صفت ترس، منیت و ناامیدی.
در انسان فردی که معرکهگیر است؛ بهدلیل وجود منیت نمیتواند اشتباهات خود را بپذیرد و میترسد که دیگران او را مقصر بدانند و از خواستههای خود دور میشود و همیشه در حاشیه قرار میگیرد و گاهی ناامید است و نق میزند. یادگیری که یکی از مؤلفههای مثلث دانایی است، هرچه انسان خود را با یادگرفتن عجین کند و همیشه بهدنبال آموزش باشد یادگیری خود را بالا میبرد و میتواند از معرکهگرفتن دور باشد، کمتر در حاشیه قرار گیرد، کمتر نق بزند و گلایه کند و هرچه از یادگیری فاصله بگیرد بهسمت معرکهگیری میرود و در دنیای پر از حاشیه، کینه، ترس و خشم فرومیرود. انسان معرکهگیر یک فرد ناتوان است و برای اینکه این را قبول نکند بهدنبال بهانه میرود و همیشه در حاشیه قرار میگیرد و هیچوقت بهدنبال حل مسئله نیست؛ بلکه بهدنبال معرکهگرفتن است.
همسفر آزاده از لژیون اول
واژه یادگیری در کنگره۶۰، به مسئله آموزش و به دنبال آن به دانایی برمیگردد. یادگیری، یعنی فرد در هر لحظه و مکانی به دنبال بالا بردن دانایی خودش باشد. که سه مولفه، مثلث دانایی که شامل: تفکر، تجربه و آموزش است را به تعادل برساند. معرکه گیری نقطه مقابل مفهوم یادگیری است و ریشه آن به جهل و ناآگاهی انسان برمیگردد؛ یعنی وجود سه صفت ترس، منیت و ناامیدی در انسان است؛ مثلاً فردیکه در وجودش منیت است، نمیتواند اشتباهات خودش را بپذیرد و انسان معرکهگیر یک فرد ناتوان است. من قبل از ورود به کنگره معرکهگیر بودم، بهدنبال بهانه از مسافرم بودم و مدام میگفتم مسافرم معتاد است فلان کار را نمیکنم، غافلاز اینکه ضربههای سنگینی به خودم میزدم؛ اما با آموزشهای کنگره و راهنماهای گرامی که ما را آموزش میدهند یاد میگیرم که به دانایی برسم. بیدلیل نیست که آقای مهندس ایندو مقوله را کنار هم قرار داد. این دو مسئله همانند دو کفه ترازو است. هرچه سطح یادگیری و دانش من بالاتر برود، کفه دیگر ترازو که همان معرکهگیری است، پایینتر میرود. با تشکر فراوان از بنیان کنگره۶۰ و تمام اعضا کنگره برایشان آرزوی سعادت و موفقیت دارم.
همسفر زهره از لژیون اول
انسان معرکهگیر یک فرد ناتوان است و برای اینکه اینرا قبول نکند بهدنبال بهانه میرود. دقیقاً همین رفتار را من تا قبل از ورودم به کنگره داشتم، همیشه بهخاطر اینکه اشتباهات خودم را قبول نکنم، دنبال بهانهگیری بودم و ترسها، بیدستوپایی خودم و ضعیف بودن خودم را تقصیر مسافرم میانداختم. همیشه بهانه میآوردم که چون مسافر من معتاد است پس من فلان کار را نمیکنم؛ ولی فقط ضربههای سنگینی را به خودم میزدم. همیشه مدعی بودم منکه مشکلی ندارم؛ بنابراین کارهایم عقب میافتاد. حال اگر من همسفر بهدنبال یادگیری باشم و به دانایی خودم را عمل کنم و بهفرمان شو شود نزدیک شوم هم بهدنبال معرکهگیری نمیروم و هم میدانم با فردی که معرکهگیری میکند چگونه رفتار کنم.
همسفر فریده از لژیون اول
انسان باید همواره در حال یادگیری باشد؛ چون سکون و آموزش نگرفتن انسان را بهسمت تاریکیها و جهالت میکشاند. وقتی من برنامهریزی نکنم و آموزش نگیرم وقت زیادی دارم برای حاشیه رفتن و معرکهگیری. زمانیکه یک کار نادرست را انجام بدهم و بخواهم دیگران رو دور بزنم و گیج کنم تا نفهمند آن کار را من انجام دادهام، شروعبه معرکهگیری میکنم؛ یعنی موضوع را آنطوری که خودم دوست دارم و بهنفع خودم هست، وارونه جلوه میدهم و معرکه میگیرم، مثل زمانیکه من در امتحان نمره خوبی نگرفته باشم و بگویم چه سوالهای سختی طرح شده است. من آمدم کنگره، تا آموزش بگیرم و تغییر کنم، نهاینکه در سکون باشم و هیچ تغییری نکنم.
همسفر کوثر از لژیون اول
در سیدی یادگیری و معرکه گیری آقای مهندس میفرماید: یادگیری فقط مال مشق و امتحان نیست؛ اصولاً زندگی خودش یادگیری است. یادگیری در تمام زمینهها است و عوض کردن موضوعی به موضوع دیگر معرکهگیری میشود. هرگاه بین خودمان و شخص دیگر بحثی پیش میآید و ما مقصر بودیم بهجایی اینکه با یک معذرتخواهی آن بحث را تمام میکردیم حاضر جوابی و هی بحث را کش میدادیم، برای مثال غذا درست میکنیم یک نفر از خانواده میگوید غذا شور یا بینمک است، ما فوری شروع میکنیم به معرکهگیری، اگه بلدی بیا خودت درست کن یا اصلاً نخور مجبورت که نکردم، بهجای اینکه با یک کلمه میشود درستش کنیم، ببخشید فکر کنم حواسم نبوده نمک زیاد ریختم یا یادم رفته نمک بریزم؛ این میشود معرکهگیری و اینکه بیدلیل نیست آقای مهندس این دو مقوله را کنار هم قرار داده چون این دو مسئله مانند دو کفه ترازو است هرچه سطح یادگیری و دانش من بالاتر برود کفه ترازو دیگر که همان معرکهگیری است پایینتر میرود. معرکهگیری یعنی وجود سه صفت ترس، منیت، و ناامیدی در انسان. فردیکه معرکهگیر است بهدلیل وجود منیتش نمیتواند اشتباهات خودش را بپذیرد و میترسید که دیگران او را مقصر بدانند و از خواستههایش دور شود و همیشه در حاشیه است و گاهی ناامید است. مهمترین مقولهای یادگیری است که آن را بتوانیم بالا ببریم و از معرکهگرفتن دور بشویم.
با سپاس فراوان از آقای مهندس دژاکام.
ویراستاری: واحد سایت
ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
101