جلسه نهم از دوره اول کارگاههای آموزشی مجازی همسفران نمایندگی خلیجفارس به استادی راهنما همسفر طاهره با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» روز شنبه 26 آبان ماه ۱۴۰۳ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
در مرحله آموزش و یادگیری ۵ (ت) را باید مدنظر داشته باشیم که من آن را ملکه ذهن خود کردهام؛ تحصیل، تحقیق، تدریس، تبلیغ پس از طی این چهار مورد ما به پنجمین (ت) که تکثیر است میرسیم یعنی اگر شخصی بتواند پس از گذراندن تحصیلات در علمی راجع به آن تحقیقات انجام دهد و سپس شروع به تدریس و تبلیغ کند؛ وارد مرحلهای میشود که از جنس خودش تکثیر میکند. جناب مهندس این روند را به بهترین شکل ممکن به انجام رسانید و پس از تحقیق درباره اعتیاد و تدریس دانش اعتیاد به درمان شدگان با تبلیغ و دادن مقالات به دانشگاههای بزرگ دنیا در حال تکثیر است تا پیام درمان اعتیاد و اکثر بیماریهای روحی و روانی را به تمام دنیا برساند. حال نقش من بهعنوان یک فرد از اعضای کنگره ۶۰ چیست؟ من باید حافظ حرمتها و قوانینی باشم که هر جلسه در کنگره خوانده میشود و همه انرژی خود را صرف آموزش گرفتن و سپس آموزش دادن به دیگران کنم و اگر در هر زمان از مسیر آموزش خارج شوم قطعاً وارد حاشیه میشوم و ورود به حاشیه یعنی حرکت مجدد به سمت تاریکی.
انسان باید بداند که شیطان دشمن قسمخورده اوست و اهریمن تمام نیروی خود را در لامکان جمع نموده و به آنها فرمان داده که انسان با قوانینی بسیار مستحکم پا به هستی گذاشته و نابودی این قوانین امکانپذیر نیست اما مخدوش کردن آن تأثیرگذار است. تعادل قانون است، افراطوتفریط کار ماست و ما باید با الهام و القا انسان را از مسیر تکاملش دور کنیم و ازاینرو نیروهای منفی به زیباترین شکل ممکن قادر هستند وارد افکار و اندیشه انسان شوند و گوهر وجودی انسان را بربایند و انسان آگاه و دانا از نیروهای منفی بهعنوان نیروی مکمل استفاده میکند و اجازه نمیدهد آنها وارد مرحله تخریب و بازدارندگی شوند.
زمانی که من وارد کنگره شدم تمام زندگیام حاشیه بود و آنقدر در تاریکی و ظلمت قرار داشتم که قادر به دیدن هیچچیز نبودم؛ تمام وجودم سرشار از بغض و کینه، آه و حسرت بود و از عالم و آدم متنفر بودم، با دنیایی از درد و رنج به کنگره آمدم تا به مسافرم کمک کنم که از دنیای تاریک اعتیاد خارج شود اما در مسیر راه متوجه شدم تاریکی درون خودم بیشتر از تاریکی اعتیاد مسافرم است. در مسیر حرکتم یک کورسوی نوری از آن دور میدیدم و امید در دلم روشن شد پس آهستهآهسته به سمت نور حرکت کردم و حرکتی که انجام میدادم این بود که همیشه به کنگره میآمدم و سیدیها را گوش میگرفتم، مینوشتم و اگر یک جمله از آن را که درک میکردم تا آنجا که برایم امکان داشت در زندگیام اجرا مینمودم با گذر زمان ذرهذره زندگیام تغییر کرد و حسهایم عوض شدند و توانستم اول خودم را و بعد عزیزانم و بقیه انسانها را ببینم.
در مسیر آموزشهای کنگره چیزی که مرا از حاشیه دور میکرد خدمت کردن بود؛ من از هر خدمتی در کنگره انرژی میگرفتم و خدمت کردن به من اعتمادبهنفس میداد و با شناخت و آگاهی توانسته بودم خود را پیدا کنم و از زندگی و بودن در کنار عزیزانم لذت ببرم و همه اینها در پرتو آموزشهایی بود که از کنگره دریافت کرده بودم. کنگره مرا با خودم آشنا کرد و من نفس را با خواستههای معقول و نامعقولش شناختم و دانستم نفس برای رسیدن به خواستههای نامعقولش از هر حقهای استفاده میکند پس من هم باید با افزایش دانایی به آن مرحله از شناخت برسم که بتوانم سره را از ناسره تشخیص بدهم.
انسان وقتی به او قدرت اختیار و حق انتخاب داده شد؛ سر دوراهی قرار گرفت و با آموزش و فراگیری فرامین الهی و قوانین است که میتواند مسیر ارزشها را انتخاب کند در غیر این صورت وارد مسیر ضد ارزشها میشود.
من باید آگاه باشم و بدانم که همیشه باید به دنبال علم و فراگیری علم و آموزش باشم زیرا انسان تا زمانی که زنده هست و حیات دارد چه در این جهان و چه در جهانهای دیگر باید در پی آموزش و یادگیری باشد و هر زمان از آموزش غافل شد به دنبال معرکهگیری میرود و خود را سرگرم میکند که تخریبهای واردشده را متوجه نشود. نقطه مقابل معرکهگیری آموزش است و این یک کلید بسیار مهم است اگر در پی آموزش نیستید قطعاً درگیر معرکهگیری شدهاید و اگر معرکهگیری نمیکنید در پی آموزشید.
نویسنده: راهنما همسفر طاهره (لژیون نهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر رها خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
104