جلسه یازدهم از دوره سی و ششم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی راهنما مسافر محمدرضا، نگهبانی مسافر میلاد و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه «سیستم ایکس» پنجشنبه ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر،
از خداوند سپاسگذارم که اجازه داد در این جایگاه قرار بگیرم و از مهندس و خانواده محترمشان بسیار سپاسگذارم که این بستر را آماده کردند برای اینکه ما بتوانیم در اینجا درمان شویم و به حال خوش برسیم، از گروه مرزبانی و ایجنت محترم خیلی سپاسگذارم بابت اینکه اجازه دادند امروز من در این جایگاه باشم.
طبق معمول پنجشنبهها دو دستور جلسه داریم، دستور جلسه اول سیستم ایکس و دستور جلسه دوم اولین سال رهایی مسافر حسین که در جای خودش به آن میرسیم.
در مورد سیستم ایکس این هفته کامل صحبت شده و من هم یک توضیح مختصری میدهم و میرویم برای دستور جلسه دوم، در دنیای بیرون از کنگره شصت اعتیاد را یک بیماری میدانند ولی راهی برای درمان آن ندارند فقط میگویند اعتیاد یک بیماری است و هیچکس نمیگوید که این بیماری در کجای جسم انسان قرار دارد؟ کجا را خراب کرده است؟ راه درمانش چیست؟ وقتی علت بیماری را دقیق ندانند نمیتوانند دارویی را تجویز کنند، در کنگره شصت آقای مهندس آمدند و صورت مسئله اعتیاد را مطرح کردند که جایگزینی مزمن است و در اصل جایگزینی مزمن همان سیستم ایکس است که مواد مخدر بیرونی جایگزین مواد مخدر درونی میشود، یعنی تخریب و از تعادل خارج شدن همان سیستم ایکس ما و مواد شبه افیونی درون بدن وقتی که مشخص شد چه قسمتی را تخریب میکند آقای مهندس برای آن یک دارو تجویز کردند که در ابتدا همان اوپیوم بود و در ادامه برای کاملتر شدن آن خداوند داروی OT را با کمک آقای مهندس در اختیار ما قرار داد که بتوانیم راحتتر سفر کنیم.
داروی OT یا همان اپیوم تینچر، همان شربت تریاک است که به گفته آقای مهندس یکی از کاملترین دارو برای درمان اعتیاد است که میتواند سیستم ایکس را راه اندازی کند و ما مقدار و اندازه آن دارو را طبق پروتکلی که در کنگره تعریف شده است را به شخص میدهیم و آن مقدار دارو داخل بدن میرود و مابقی کارها را خود جسم انجام میدهد، وقتی دارو وارد بدن شد خود جسم تشخیص میدهد که چه قسمتی و به چه اندازهای باید مصرف کند و چگونه این سیستم راه اندازی شود با روش D.S.T که آقای مهندس ابداع کردند مقدار مشخص در دوزهای مشخص و در ساعتهای مشخص دارد، یکی از چیزهایی که بیرون اصلاً به آن توجه نمیکنند همان پارامتر زمان است همان ۱۰ الی ۱۱ ماهی که ما در کنگره داریم و یک نفر به محض اینکه وارد کنگره میشود از راهنمای تازه واردین که میپرسد چقدر طول درمان من زمان میبرد همان ابتدا به او میگویند حدود ۱۱ ماه زمان میبرد، در بیرون از کنگره این را قبول ندارند و میگویند یک نفر فقط باید اراده داشته باشد و برود ترک کند و مواد مصرف نکند و بعد برود دنبال مسائل معنوی، یعنی برای جسم ارزشی قائل نیستند و جسم را نشناختند و فیزیولوژی بدن را نمیدانند، سیستم ایکس را کامل نمیدانند و میگویند یک نفر به محض اینکه ترک میکند یک هفته ۱۰ روز و فوق آن ۲۱ روز میتواند دیگر مواد مصرف نکند.
ولی ما این کار را بارها انجام دادهایم و خود من شخصاً بارها اینکار را انجام دادهام ولی دوباره بازگشت به مواد داشتهام و مدت کوتاهی مواد مصرف نکردم و با حال خراب در ترک بودم و بعد دوباره در ادامه بعد از یک مدتی مواد مصرف کردم همه این بر میگردد به همان عدم تعادل سیستم ایکس ما، چون با ترک و سقوط آزاد داروهایی که در کلینیک به ما میدهند اینا هیچکدام سیستم ایکس را راهاندازی نمیکند.
یا داروهای شیمیایی که در کلینیکها برای درمان میدهند، هیچ کدام سیستم ایکس را راه اندازی نمیکنند، بلکه بر روی سیستم ایکسما تخریب نیز ایجاد میکنند. ما همه آنتی ایکس را میشناسیم سیگار نیز یک نوع آنتی ایکس محسوب میشود. خیلیها شاید برای درمان نیکوتین ضعیف ظاهر شدهاند. برای مسافران سفر اول این را تاکید مینمایم که اگر کسی نیکوتین را درمان نکند و فقط به ایکس اهمیت دهد سیستم ایکس به تعادل کامل نخواهد رسید. بیشتر از این در مورد دستور جلسه اول صحبت نمیکنم.
دستور جلسه دوم:
اولین سال رهایی حسین عزیز میباشد. زمانی که من لژیون را تحویل گرفتم برج چهار پارسال بود که یک سال و نیم کمتر میشود، حسین نزد راهنمای قبلیش آقا حسین نائبی در پلههای آخر بود. امیدوارم آقای نائبی هرجا هستند سلامت و سرحال باشند و خداوند همیشه یاریشان کنند. حسین عزیز بعد از رهایی در قسمت اوتی شعبه خدمت گرفتند و بدون حاشیه و عالی انجام خدمت نمودند. به حسین عزیز از صمیم قلب تبریک عرض مینمایم. در امتحانات داخلی حسین منظم شرکت میکند و اکثر مواقع جز نمرات برتر شعبه میباشد. در امتحانات راهنمایی نیز شرکت نمودند ایشان تلاش و خواست خودشان را نشان دادند انشاالله که خواست خداوند نیز باشد و شال مقدس کمک راهنمایی را از دستان پرمهر آقای مهندس حسین عزیز دریافت کنند. برای حسین عزیز و خانواده و همسفرانش آرزوی بهترینها را دارم. از اینکه با سکوت قشنگتان به صحبتهای من توجه نمودید از همه شما عزیزان متشکرم.
آرزو:
خواسته دارم که همه شهر های ایران گسترش پیدا کند و من هم بتونم در دور ترین تقاط خدمت کنم
سلام دوستان حسین هستم مسافر
خدا را بسیار سپاسگزار هستم که در این بُعد از عمر من اجازه داد تا به کنگره بیایم و از آموزشها بهرهمند شوم و مجبور نباشم بار دیگر باز گردم و در بُعد دیگری آموزش بگیرم.
ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سپاسگزار هستم که این بستر را فراهم کردند تا ما به درمان برسیم و آموزش بگیریم؛ همچنین از راهنمایان عزیزم آقای محمدرضا شمس، آقای حسین نائبی و آقای سینا ابدالی بسیار سپاسگزار هستم. از ایجنت محترم و گروه مرزبانی ممنون هستم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند که به واسطه این تولد بتوانم پیامی را به دوستان تازه وارد و سفر اول برسانم.
یک فرد مصرف کنندۂ هروئین و شیشه هنگامی که به کنگره وارد میشود مشکلات عدیدهای دارد و من همه این مشکلات را در قالب شعر بیان میکنم:
انگار سالها بود که به خواب رفته بودم؛
انگار سالها بود که در انتظار قایقی بودم که بادبان نداشت؛
انگار سالها بود در انتظار فرشتهای بودم که کفشهایش را گم کرده بود؛
انگار سالها در انتظار خورشیدی بودم که به مهمانی ابرها رفته بود؛
آسیمه از خواب بر خواستم با صدای فردوسی که انگار سالها بود به خواب رفته بود؛
اصولاً تمام اتفاقات خوب زندگی من با یک کتاب شروع می شود حتی شروع زندگی مشترک من با همسفرم به واسطه حضور ایشان در کلاس درس من بود؛ حضور من در کنگره هم به واسطه یک کتاب، که بهترین کتاب سال ۱۴۰۰ بود آغازشد. از آقای باباخانی راهنمای محترم بسیار سپاسگزار هستم که فرصت حضور در کنگره را به من داد. من به کنگره آمدم تا اعتیاد خود را درمان کنم اما در کنار درمان اعتیاد با توجه به دستور جلسه (سیستم ایکس) بر شکر افتادم؛ قبل از اعتیاد سه نوع بیماری داشتم یکی از آن ها سندروم بی قراری پا بود و همچنین مشکل تاخیر در بهبود زخمها و مشکل عدم انعقاد خون در بدن من بود. هنگامی که از آقای مهندس با توجه به رشته تحصیلیام در دانشگاه میشنیدم اعتیاد یک بیماری اپی ژنتیک است نمیپذیرفتم، در حال حاضر هم در مجامع علمی خارج از کنگره نمیپذیرند که یک موضوع در طول ده ماه بتواند بیان ژن را عوض کند. از آقای مهندس به خاطر تحقیقات علمی ایشان سپاسگزارم که موضوع اپی ژنتیک بودن درمان بیماری اعتیاد، مخصوصا با شربت "OT" و روش "D.S.T" به خوبی در حال انجام است و انشاالله روزی دردی از تمامی دردمندان درمان شود.
بسیار سپاسگزارم از راهنمای خوبم آقای محمدرضا شمس به خاطر اینکه وقتی سر لژیون رفتم با فن بیان قوی خودشان، من را نگاه داشتند؛ همینطور سپاسگزارم از آقای سینا ابدالی که اگر برخورد خوب ایشان و نگاههای پرنفوذ ایشان نبود هیچ چیز نمیتوانست من را در کنگره نگاه دارد. امیدوارم تمام سفر اولیها وارد سفر دوم شوند و معجزه سیستم ایکس را که میشود گفت یکی از بزرگترین معجزههای قرن هست را درک کنند و لذت سفر دوم را البته با خدمت کردن بچشند.
از آقای مهندس تشکر میکنم به خاطر تمام زحماتی که میکشند برای اینکه این جایگاه را داشته باشیم و درباره اعتیاد صحبت کنیم و همینطور متشکرم از راهنمای همسفرم به خاطر اینکه راهنماییهای ایشان همیشه در زندگی من جاری و ساری است؛ من از دسته افرادی هستم که همیشه زور همسفرم بر سرم هست زور نه به معنای اجبار بلکه به معنای شور و شوق خدمت کردن و باقی ماندن در کنگره است، از دخترم و همسفرم آیدا خانوم تشکر میکنم و امیدوارم از خدمتگزاران آینده کنگره باشند. برای ختم صحبتهایم در حکم وصف همسفرم و تمام همسفرانی که مسافر خودشان را همراهی میکنند میگویم: تکرارها کابوسی برای من ساخته بود، بس مهیب؛ بیابان سالها چشم انتظار باران بود، چه سودای تلخی؛ مگر در بیابان هم باران میبارد.
آرزو:
خواسته دارم کنگره در همه شهر های ایران گسترش پیدا کند و جهانی شود
سلام دوستان ملیحه هستم یک همسفر
خداراشکر میکنم که من و خانوادهام توفیق پیدا کردیم که بتوانیم این جایگاه را لمس کنیم و قطعا همهی ما با یک درد مشترک وارد این مکان شدهایم و همهی ما هم آمدهایم که مسافرانمان درمان شوند و برویم، شاید هیچ موقع فکر نمیکردم که بتوانم این وضعیت را تحمل کنم، منکه کمپ را هیچ موقع به خاطره اینکه قرار بود بیست یک روز مسافرم نباشد قبول نکردم ولی نمیدانم چهطوری یک سال تحمل کردم و این قطعا معجزهی کنگره است، واقعا هم با یک گارد بسته به کنگره آمدم و هیچوقت آن پنج شنبهای را که به کنگره آمدم را فراموش نمیکنم و خدا را شکر میکنم که موقعی آمدیم، یک نکته ای را میگویم و تنها چیزی که فکر میکنم خیلی مهم بود خواست مسافرم بود، چون آقای مهندس همیشه در سیدیهایش میگوید آن چیزی که مهم است، خواست خود مسافر است و هیچکس نمیتواند به زور کسی دیگری را به کنگره بیاورد و مسافر من شکر خدا خودش خواست، درست است که من و خانوادهشان پیگیر بودیم ولی تا زمانی که خودشان نخواستند هیچ راهی باز نشد و خدا را شکر وقتی که خواستند محکم و استوار خواستند و به درمان رسیدند، درست است که سفر، سفرِ سختی است ولی خیلی هم شیرین است، برای منکه اینگونه بود و سفری بسیار شیرین و بسیار دوست داشتنی بود، سختیهای آن این بود که مسافرم یک سال اصلا سر کار نرفت ولی یکی از شیرین ترین سالهای زندگی من بود چون مهم نیست که ما به چی نگاه میکنیم مهم این است که چهطور نگاه میکنیم.
میتوانستم این یک سال را دائما غر بزنم یا دائم با هم بگو مگو داشته باشیم ولی خیلی شیرین بود، مسافرم سیدیهایش را مینوشت به خاطر فن بیان خوبی هم که دارد نکاتی را که یاد میگرفت خیلی دوست دارد آموزش بدهد و میتوانم بگویم من خیلی از آموزشهایی که یاد گرفتم در آن یک سال بود و یک نکته مهم دیگر این بود آن روزی که ما به کنگره آمدیم پنجشنبه بعدازظهر بود ولی چون دیر رسیدیم جلسه تمام شده بود و در راه روی شعبه که میآمدیم مسافران داشتند به بیرون میرفتند و چیزی که من را در کنکره نگه داشت این بود که من با یک ذهنیتی آمده بودم که الان میرویم یک جایی و یک سریع آدم حال خراب و یک محیط تیرهای در ذهنم بود ولی وقتی که آمدم دیدم همه لباس سفید پوشیدهاند و همه خندان و شاداب هستند و اصلا باورم نمیشد و خیلی این مورد من را امیدوار کرد.
نکته مهم دیگر وجود همسفرها بود، خیلی مهم است منی که میآیم بدانم از جنس خودم هم در این مکان هستند و این خیلی باعث دل گرمی من میشود و حالا خداراشکر هیچ موقع ما کمپ یا جاهای دیگر نرفتیم که بدانم آنجا چگونه بوده ولی من اینجا را خیلی دوست داشتم و از روز اول که آمدم راهنمای محترمم خانم مهناز عزیز خیلی خوب راهنماییام کردند هیچموقع حرفهای آن روز ایشان را یادم نمیرود و واقعا آن مِهر کنگره را در دل من انداختند و خیلی من دوست داشتم که اینجا باشم و آخرین مطلب اینکه مسافرهای عزیز سعی کنید حتما همسفرانتان را با خودتان بیاروید، همسفر واقعا بال سفر یک مسافر است، یک پرنده با یک بال نمیتواند حرکت کند و اگر هم بتواند جست و گریخته راه را کج میرود یا خیلی باید انرژی مصرف کند و خیلی باید زور بزند تا آن مسیر را برود، ولی وجود همسفر خیلی محیط خانه را امن میکند و باعث میشود که همزبان باشیم و اگر من مسافرم میآمد یا من نمیآمد یا بلعکس نمیتوانستیم حرف هم دیگر را بفهمیم ما هفتهی گذشته جشن گلریزان را داشتیم و اگر که یکی از ما نمیآمدیم چطور می توانستیم پرداخت پول به کنگره را برای همدیگر توجیح کنیم و خیلی سخت میشد، و میگفتم این قدر خودمان مشکل در زندگی داریم که دیگر الان آنها را حل کنیم بعد میرسیم به آن قسمت، ولی وقتی دوتایی با هم هستیم اصلا لازم نیست برای یکدیگر توضیح بدهیم، انرژی زیاد بگذاریم و خیلی هم مهم است که همسفر و مسافر با هم وارد سفر بشوند و امروز چهار تا تازه وارد داشتیم که امیدوارم و از خدا میخواهم که با همسفرانشان تشریف بیاورند، به خاطر اینکه این دوتا بار وقتی با هم، همسان و اندازه هم باشند خیلی خوب میتوانند آموزش بگیرند و میتوانند پیشرفت کنند.
تشکر میکنم از آقای مهندس بابت اینکه این بستر را به وجود آوردند، از ایجنتهای محترم قسمت همسفر و مسافران و خانم پریسای عزیزم که به من خیلی کمک کردند و از راهنماهای خوب مسافرم آقا سینا ابدالی که نقش مهمی در ماندگار شدن مسافرم در کنگره داشتند، از آقای شمس و آقای نایبی هم تشکر میکنم و امیدوارم که برکت خدمت برگردد به زندگیهایشان و فردا بیست و پنجم آبانماه تولد آقای مهندس است لطفا هر چه که دوستشان دارید تشویقشان کنید.
سلام دوستان پریسا هستم همسفر
جهان جز عشق نکتهای ارزندهای دیگر ندارد.
این تولد را در راس به آقای مهندس ژاکام عزیز تبریک عرض میکنم.
از زمانی که ایشان ارتباط بین سیستم ایکس و اعتیاد را کشف نمودند ما هر روز شاهد اتفاقات قشنگی در کنگره ۶۰ هستیم از جمله تولدهای ناب و با حس خوب. در مورد دستور جلسه این هفته ر سی دی بهشت و جهنم آقای امین اینگونه بیان میکنند که اگر انسانی خمر درونیش درست کار کند، گویا در بهشت است و اگر کسی خمر درونیش درست کار نکند، گویا در جهنم و رنج و عذاب.
زمانی که خمر انسان به درستی فعالیت میکند، به واسطه سطح انرژی بالای خمر،میتواند حسهای خوبی را تجربه کند و در ادامه تبدیل به چشمه جوشان شود. انسانی که تبدیل به چشمه جوشان میشود، میتواند به خود و به دیگران خیر و برکت برساند.
موردی که در رابطه با این دستور جلسه و تولد به ذهنم میرسد، این است که بعضی از مسافرها و همسفرها به محض رهایی با توجیه اینکه میخواهم جبران خسارت و یا پیشرفت در کار و کاسبیم کنم کنگره را ترک میکنند. گاهی همسفران بیان میکنند که مسافرم از صبح تا شب سر کار است. این تولدها این پیام را به ما میرساند که اگر درمان اضافه وزن و سیگار را عقب بیندازیم قطعاً هیچگاه به آن حال خوش و حتی پیشرفتی که مد نظرمان است نخواهیم رسید. خانم ملیحه عزیز با حس بد و حال خراب و گارد بسته وارد لژیون ما شدند اما نکته خوبی که ایشان داشتند این بود که نمونه رهجوی خوب بودند، رهجوی خوب در کنگره رهجویی است که مدام نشانهها را دنبال میکند و نیازی ندارد کسی به آن تذکر دهد و دوباره راه را به آن نشان دهد. همیشه در پارک حاضر هستند، بیحاشیه و خدمتگزار و پایبند قوانین میباشند، من تبریک میگویم این رهایی و این جایگاه را به ایشان این حس خوب گوارای وجودشان. به دخترشان آیدای عزیز تبریک میگویم پا به پای مادر و پدر به کنگره و پارک آمدند. خدمت مسافر عزیزشان تبریک میگویم که اگر اینجا هستند بهای فرمانبرداری از راهنمایشان است.
همچنین خدمت راهنمای ایشان تبریک عرض مینمایم و امیدوارم تولد بعدی همراه با شالهای رنگی باشد.
از اینکه با سکوت قشنگتان به حرفهای من توجه نمودید از همه شما عزیزان از صمیم قلب سپاسگزارم.
نگارش: مسافر حسین (لژیون۲۳)، مسافر امیر (لژیون۲۳)، مسافر محمد (لژیون۲۰)، مسافر اسماعیل (لژیون۲۱)، مسافر رامین (لژیون۱۴)
ویراستار: مسافر عباس (لژیون۲۵)، مسافر مهدی (لژیون۱۶)، مسافر حمزه (لژیون۱)
تنظیم ارسال مطلب: مسافر رسول
- تعداد بازدید از این مطلب :
632