دهمین جلسه از دوره سی و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی نیمایوشیج بهشهر، به استادی دیده بان محترم لژیون سردار آقای علیرضا زرکش، نگهبانی مسافر مسلم و دبیری مسافر سینا با دستور جلسه، "سیستم ایکس" روز پنجشنبه ۲۴آبان 1403 راس ساعت 17 آغاز کار کرد
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم که بعد از مدتها در این جایگاه قرار گرفتم، امیدوارم در نمایندگی بهشهر جلسه خوبی داشته باشیم و بتوانیم از نقطه نظرات یکدیگر استفاده کنیم، در کنگره همهچیز به هم مربوط است و اگر من چیزی را نمیتوانم بیابم که به هم ربط ندارد، از عدم توانایی درک موضوع از جانب بنده است و از جانب من است و نه از کنگره، شما وقتی وارد کنگره میشوید نگهبان نظم شما را راهنمایی میکند همه معنی دارد و همهچیزهایی که ما میبینیم احساس کرده و درک میکنیم همه میخواهند ما را به یک نقطه هدایت کنند. اینکه منه علیرضا به یک تعادلی برسم، برای اینکه بتوانم در ساختار هستی به زندگی خود ادامه دهم، همه به زندگی خود ادامه میدهند ولی بعضیها با زحمت و بعضیها با شادی، خیلی تفاوت دارد. یکی پلهها رو میآید پایین یکی از آن بالا کله ملق میزند بادستوپای شکسته میآید پایین میرسد به پایین مهم اینِ است که ما قوانین را بلد باشیم و درست حرکت کنیم. آقای مهندس راجع به سیستم ایکس از روز اول صحبت کرد اسمش سیستم ایکس نبود اسمش سیستم شبه افیونی بود جایگزینی مواد خیلی طول کشید 10 تا 12 سال گذشت تا سیستم ایکس را معرفی کردند؛ و ازنظر کسانی که بیرون از کنگره بودند و تجربه عینی نداشتند و چون مصرفکننده نبودند درک نمیکردند، درصورتیکه مصرفکننده را باید یک عالم رشته پزشکی مورد تجزیهوتحلیل قرار دهد. چون چیزی نبود اینها اندازه بگیرند مجهول بود، ما میگوییم جسم روان جهانبینی، بیرون ما را قضاوت میکردند میگفتند آقای مهندس چون شخصیت کاریزماتیک دارد و میتواند این بچهها را دورهم جمع کند به همین جهت است که رهجویان کنگره مصرف نمیکنند زمان خیلی زیادی طول کشید که علم به سیستم ایکس رسید و توانست دستگاهی بسازد که اندازهگیری کند یک شخص که با روش درمان DST درمان شده و کسی که مواد مصرف میکند، مثل متادون یا سقوط آزاد را هماندازه گیری کند، وقتی این اندازهها کنار هم گذاشته شد همه متوجه شدند که یک سیستمی وجود دارد که آقای مهندس در موردش بارها قبل صحبت کرده است که کلی از خصوصیات انسان را دربرمی گیرد اینجا نقطه عطف است که هر حرفی یا مطلبی در کنگره گفته میشود کاملاً علمی است، اینکه علم درمان اعتیاد از کنگره شروع شد، کسی که بخواهد در دنیا در مورد درمان اعتیاد صحبت کند لازمه آن داشتن رفرنس حقیقی است تا بتواند حرف خودش را ثابت کند، ما در کنگره میگوییم جسم روان جهانبینی، آرام شدن جسم یک فرد مصرفکننده مثل یک خودرو است که وقتی فرمان را به راست میگیرید به سمت چپ میرود و همهچیزش گیج میزند این مرکب خراب است این آرام و قرار نداردِ و نیاز دارد در جایگاهی قرار بگیرد که آرام باشد و در عرضی حرکت کند که به ذاتش برسد او باید آرام باشد تا بشود به او فهماند، تنها جایی که به او میگویند بفهم آنجاست که سنگ را بر بالای سرش قرار میدهند؛ و به او میگویند: افهم، با نفس و با خواستههای معقول و غیرمعقولی که در جسم داریم میفهمیم و اینجاست که میتوانیم سفر را آغاز کنیم سفر اول سفر سیستم ایکس است حتی سفر دوم و سفر همسفران هم سیستم ایکس است و سیستم خمر باید درستکار کند نهفقط برای سفر اول و دوم بلکه برای همسفر هم باید این سیستم خمر درستکار کند به همین علت است که ما به کنگره میآییم، اگر محصولی گیر ما نیاید ما که اینجا نمیآییم یکقسمتی هم من علیرضا هستم و اینکه با داروی OT و روش DST با یکپنجم، این روش انسان را میفهمد OT روش DST را میفهمد و بعد از مدت یازده ماه جسم من را به تعادل میرساند اما بعد این مدت میفهمیم که همهچیز شروعشده است، آرام شدن جسم یک بهانه است برای اینکه به خویشتن خویش برسیم این قضیه خیلی مهم است مثل یک سفینه میماند که هنوز به مقصد واقعی نرسیده آن را رها کنیم جسم به تعادل می رسد روان و جهان بینی را در پی خودش دارد سفر دوم سفر عشق است از کفر به ایمان است از قهر به مهراست، در سفر دوم است که این سفر تکمیلی اتفاق می افتد، سفر اول با بخشش خود شروع می شود و سفر دوم با بخشش دیگران اتفاق می افتد، همین هفته گلریزان که همه ما در آن شرکت کردیم با بخشش، همان کلمه ای که همه ما ازاجرا شدن آن برای خودمان خوشمان می آید ولی زمانی که ما باید برای کسی اجرا کنیم توانش را نداریم، این را باید داخل کنگره یاد بگیریم، سیگار نکشیدن را هم باید یاد بگیریم، تعادل جسم هم باید یاد بگیریم و این مسیر به ما کمک می کند به یک جای امنی برسیم آنجایی که می گوید برگشتی وجود ندارد، آنجا که می گوید هم سخت است هم سهل، سعی کنیم به مطالب و آموزش های کنگره خوب دقت و آنرا اجرا نماییم ما یک کل داریم که هستی است و یک جزء داریم که من علی رضا هستم، من همیشه فکر می کردم که کل یا هستی باید در خدمت من باشد، ولی در کنگره آموختم گه من یا جزء باید در خدمت کل باشم تا آن کل هم وقتی من به او خدمت می کنم وظیفه دارد از من یا جزء حمایت کند، انسانی که دائما در غل و زنجیر است به این علت گرفتار است که، به هستی خدمت نمی کند، و بر همین مبنا کائنات هم به او خدمتی ارائه نخواهد داد.
عکس: مسافر شهریار
تایپ: مسافر مقداد
ویرایش: مسافر علی
بارگذاری: مسافر محمد باقر
- تعداد بازدید از این مطلب :
329