قبل از هر صحبتی، از جناب آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترمشان تشکر میکنم که محبت و خدمت واقعی به انسانها را به بهترین شکل نشان دادهاند.
من قبل از اینکه با کنگره۶۰ آشنا شوم چندین سال بود که در دنیای تاریک اعتیاد در حال جنگ بودم، دنیایی که به دلیل ازدواج با یک مصرف کننده نصیب من شده بود.
من هر کاری از دستم بر میآمد انجام دادم که بتوانم نجات پیدا کنم البته بیشتر میخواستم از این مشکل فرار کنم و این خیلی برای من سخت بود چرا که من خود را مقصر این مسئله نمیدانستم، فقط خودم را سرزنش میکردم که چرا من انتخاب اشتباهی داشتم و همچنین همیشه از خدا گلایه میکردم، چرا به من کمک نکرده تا متوجه شوم که نباید با همچین آدمی ازدواج کنم چون من همیشه هر کاری میخواستم انجام بدهم با خدا صحبت میکردم و میگفتم خدایا اگر این کار درست نیست، یک اتفاقی پیش بیاید که من آن را انجام ندهم که در اصل به جای استفاده از عقل خود، مسئولیت کارهای خود را به خداوند میدادم، به قول آقای مهندس حسین دژاکام انگار خدا بیکار نشسته که ما به او بگوییم این کار را بکن این کار را نکن و هر آنچه ما میخواهیم را انجام دهد.
هیچ کدام از اینها کمکی به من نکرد ولی همیشه به این فکر میکردم که چرا ما به این دنیا آمدهایم؟ به این اعتقاد داشتم که خداوند بدون علت ما را به دنیا نیاورده که چند سالی فقط بخوریم و بخوابیم بعد هم از دنیا برویم و همه چیز تمام شود.
این افکار که آدمهای معروف چه فرقی با آدمهای معمولی دارند همیشه در ذهن من بود که چرا ما یکی از مخترعهای جهان نیستیم؟ اما هیچ وقت به نتیجهای نمیرسیدم تا اینکه با کنگره۶۰ آشنا شدم و هر چقدر بیشتر آموزش دیدم، بیشتر هم به جواب آنها رسیدم زیرا خداوند من را با یک دانشمند، پژوهشگر و محقق بزرگ به نام جناب آقای مهندس حسین دژاکام آشنا کرد و جواب این سوال خود را فهمیدم، چرا من باید با یک مصرف کننده ازدواج میکردم که خدا را شکر باعث شد نگاه من عوض شود و وارد دنیای جدیدی شدم هر آنچه دنبالش میگشتم در کنگره توانستم پیدا کنم، چرا که فهمیدم کنگره۶۰ فقط مربوط به اعتیاد و مواد مخدر نیست بلکه دنیایی پر از علم و آگاهی است.
در کنگره برای هر مسئلهای که مواجه شویم راه حل وجود دارد و فهمیدم که حتی همین مواد مخدر که هیچ وقت دوست نداشتم در مورد آن صحبت کنم و حتی حاضر نبودم اسم آن را به زبان بیاورم اما الان با شناخت این مواد بهتر میتوانم به یک مصرف کننده کمک کنم. همین باعث شد که من روز به روز حالم بهتر شود و آرامش پیدا کنم و امروز، طاهرهای که همیشه برای خواب مشکل داشت و در مقابل مسائل و مشکلات، به هم میریخت و خشمگین میشد، تا جایی که بعضی اوقات کنترل خود را از دست میداد نیستم. حالا دیگر خواب راحتی دارم، به مشکلات نگاه دیگری دارم و به آسانی از آنها گذر میکنم.
من همیشه فکر میکردم محبت باید دو طرفه باشد و اگر به یک نفر محبت و یا خدمتی انجام دهم باید حتماً از طرف اون شخص جواب دریافت کنم که همین باعث میشد که نمیتوانستم به هر کسی محبت کنم اما در کنگره۶۰ آموختم که محبت یعنی بدون چشم داشت شما به دیگران خدمت کنید که این محبت واقعی است و این باعث میشود بیشتر، انسانها را دوست داشته باشیم و در آخر خداوند را شکر میکنم که راه کنگره۶۰ را برای من نمایان کرد.
تهیه گزارش، تایپ: همسفر طاهره (لژیون پنجم)
ویراستاری، تنظیم و ارسال: همسفر محدثه دبیر سایت
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
384