مهمترین مسئلهای که در کنگره۶۰ یاد گرفتهایم، شناخت است که باید در هر موضوعی رعایت شود؛ حتی در مورد ارتباط با دوستان. وقتی بهصورت اتفاقی رابطهای از بین میرود و قطع میشود، این به دلیل عدم شناخت است، یا بهطور مثال وقتی چیزی به کسی قرض میدهیم و آن را برنمیگرداند، اینها همه به شناخت برمیگردد. زمانیکه در مورد روح و نفس صحبت میکنیم، این موضوع مربوط به شناخت انسان است. برای اینکه به آگاهی برسیم، باید اجزای انسان را بشناسیم. انسان به دو بخش تقسیم میشود، ۱. صور پنهان ۲. صور آشکار. ما در تمام مسائل، صور پنهان و صور آشکار داریم. باید به صور پنهان انسان پی ببریم؛ اگر آگاهی نداشته باشیم، نمیتوانیم مسائل روحی و روانی را برطرف کنیم؛ حتی مسائل جسمی را نیز نمیتوانیم حل کنیم. ما فقط ۵ درصد از جهان هستی را میشناسیم و ۹۵ درصد آن را نمیدانیم که چیست. در انسان نیز ۵ درصد پوست و گوشت و استخوان است، که میشناسیم و ۹۵ درصد آن پنهان است.
برای انجام هر کاری، باید به عمق آن نگاه کنیم. چه کسانی درباره بقای هستی و انسان صحبت میکنند؟ آیا بعد از مرگ زندگی ما ادامه دارد یا نه؟ اینها همه به جهان بعد از مرگ مربوط میشود. در تمام نمایشنامههای شکسپیر، این موضوع مطرح شده است، که اگر ذرهای خوبی کردی، آن را میبینی و اگر ذرهای بدی نیز کردی به تو بازمیگردد. اینها نشان میدهد، که حساب و کتابی در پیش داریم. اعتیاد و الکل بلاهای بسیاری بر سر جوامع آورده و خانوادههای زیادی را از بین برده است. در روسیه، به دلیل استفاده زیاد از سیگار و مشروبات الکلی، مردم بیشتر از ۵۰ سال عمر نمیکنند.
صور انسان دارای نفس است. نفس آن چیزی است، که تعیین موجودیت میکند. آنچه ما در خواب میبینیم، مربوط به نفس است. زمانی که ما میمیریم، جسم از بین میرود؛ اما نفس از بین نمیرود و فرشتگان مرگ، نفس را تحویل میگیرند. پس قبض روح اصلاً معنا ندارد. مغز انسان یک پیشفرض دارد؛ وقتی ما کاری انجام نمیدهیم، یک قسمت عمده از مغز شروع به کار میکند. زمانی که ما فکر میکنیم، آن قسمت پیشفرض غیرفعال است و وقتی کاری نمیکنیم، شروع به کار کردن میکند. مراتب نفس فقط در انسان کامل میشود و این به علت وجود روح است. روح مانند مربی است و فقط در انسان وجود دارد، حیوانات روح ندارند. انسان میتواند از پستترین، درندهترین، جنایتکارترین و خیانتکارترین موجود باشد به بالاترین، صالحترین، دانشمندترین و فاضلترین انسان تبدیل شود. اینها همه را روح آموزش میدهد. تمام حیوانات، جانوران و گیاهان زندگی یکنواختی دارند. درخت انگور همیشه انگور میدهد و یک ببر همیشه ببر است. مراتب نفس در انسان کامل میشود و در موجودات دیگر کامل نمیشود و این به علت وجود روح است، که باعث تغییر انسان شده است. یک ویژگی خاص به انسان داده شده است و آن روح الهی است. ما ارواح خبیثه نداریم؛ ارواح همه طیبه هستند و مانند مربی هستند . روح پلید و شیطانی نداریم؛ نفس است که پلید و شیطانی است. همه ما در وجودمان یک روح داریم، که میگوید چه کاری بکنیم و چه کاری نکنیم. نفس در سایر موجودات نیاز به تکامل ندارد و بنابراین روح هم ندارند. وقتی ما به صحبت روح گوش میدهیم، به سمت تکامل و پاکی حرکت میکنیم. یک قهرمان بوکس به یک مربی نیاز دارد، تا بتواند مراحل کمال را طی کند؛ پس روح در انسان منحصربهفرد است و مانند پادشاه جسم است. اگر نفس به درجه کمال نرسد، روح در آن معنا ندارد. هر انسانی در هر درجه و مقامی باشد، اگر به دنبال سیر و سلوک باشد، بدون روح نمیتواند به مقام انسان واقعی برسد. روح و نفس جداگانه هستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند. ارزش روح را نمیتوانیم با هیچ چیزی قیاس کنیم. علاوه بر روح، نیروی دیگری در انسان وجود دارد که سد راه میشود و مانع آن میشود، که در کتاب ادموند و هلیا بهخوبی این موضوع بیان میشود.
برای چاقی نیز با شناخت مسئله بود، که توانستیم آن را حل کنیم. راههای زیادی برای لاغری وجود دارد؛ اما راهی که کنگره۶۰ میگوید، این است که بدن برای چه چربیها را ذخیره میکند؟ برای انرژی، از ترس اینکه یک روز چیزی نصیب او نشود. به همین دلیل، هرچه میخورد، ذخیره میکند. اگر ما زبان بدن را یاد بگیریم، خود بدن چربیها را بیرون میریزد.
نویسنده: همسفر فرزانه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیوناول)
ویرایش: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیوناول)
ارسال و ویراستاری: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بیرجند
- تعداد بازدید از این مطلب :
39