جلسه اول از کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی چرمهین ویژه مسافران با استادی ایجنت مسافر ولیالله، نگهبانی مسافر حمزه علی و دبیری مسافر ابراهیم با دستور جلسه "جشن گلریزان" یکشنبه 13 آبان 1403 ساعت 17 آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان ولی الله هستم یک مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یک بار دیگر لطفش شامل حالم شد بتوانم در کنگره حضور پیدا کنم و در کنار شما آموزش بگیرم و در جهت خدمت که وظیفه اصلی در هستی است قدم بردارم و به خودم اول و بعد به دیگران کمک کنم کمک کردن را هر کسی به یک شکلی و به یک روشی تعبیر میکند اما کمک کردن و انفاق در کنگره رنگ و آبش و روشش با جاهای دیگر خیلی فرق میکند ما جشن گلریزان را داریم، یعنی فرصت زیاد داریم در کنگره، فرصت زیادی آقای مهندس در اختیارمان گذاشتند که بتوانیم ارتقا و رشد پیدا کنیم که یکی از این فرصتها جشن گلریزان هست که در اختیارمان است البته من قبل از اینکه در مورد گلریزان صحبت کنم این را بگویم که این هفته هیچ ارتباطی به تازه واردی و سفر اولیها ندارد و اونها فقط میان و در جلسات شرکت میکند و آموزش میگیرند و نه پولی قراره بدهند نه کسی چنین پیشنهادی به آنها میدهد، جشن گلریزان از قدیم بوده و حالا هم هست در گودهای زورخانهها که ورزشکاران میرفتند اگر کسی از نظر مالی دچار مشکل میشد پهلوانان و آنهایی که حرف برای گفتن داشتند جمع میشدند و هر کدام به اندازه توان مالی و مادیش کمک میکرد که اون شخص سر و سامان بگیرد؛ این جشن را ما در کنگره سالی یکبار انجام میدهیم ولی خوب متفاوت است در بیرون از اینجا وقتی میخواهند کمک کنند به یکی یا یک موضوعی وقتش را میگذارند در ماه مبارک رمضان تو ایام قدر شبهای گناه و با تبلیغات گسترده در سطح شهر و صدا و سیما تعدادی از خیرین را جمع میکنند و مثلاً برای آزادی زندانیان کمک میگیرند. در کنگره ۶۰ آقای مهندس میفرمایند ما قراره به خودمان کمک کنیم با آگاهی یعنی اگر قراره من فکر کنم این کمکی که من میکنم به کسی دیگر است یا این کمک من قرار است به کسی دیگر برسد به نظرم آگاهی در این کمک کردن نیست این کمک اول برای رشد و آگاهی و ارتقای خودمان است در کنگره ۶۰ یک جشن گلریزان گذاشته میشود مثلاً در شعبه چرمهین یک میلیارد تومان یا ۲ میلیارد تومان جمع میشود یا مثلاً در شعبه سلمان فارسی جشن گلریزان ۱۰تا ۱۵ میلیارد جمع میشود نه تبلیغ بوده در سطح شهر و نه تبلیغ به واسطه صدا و سیما، این یعنی بازی در آگاهی این یعنی میدانی چه کاری داری انجام میدهی و در هستی هر کس فهمید دارد چه کار میکند آن کار به ثمر میرسد در جهت مثبت و نتیجه میگیرد ما در کنگره ۶۰ معتقدیم افراد زیادی بودند و کمک کردند که این سقف بالا سرمان زده شده ما خودمان را مدیون میدانیم و این دین به دوشمان هست که کمک کنیم به افرادی که قرار است در آینده بیایند اینجا آن افراد ممکن است یکی از عزیزان یا نزدیکترین افراد خودمان باشد ما نمیدانیم قراره چه کسی بیاید اینجا و قشنگی و زیباییش هم به همین است که نمیدانیم چه کسی قراره بیاد ولی میدانیم به ثمر میرسد، میدانیم تنها جایی در دنیا است که پولی که میدهیم یک ریالش هدر نمیرود و به ثمر میرسد ما نمیدانیم در کدام شهر یا کدام خانواده یا کدام شخص قرار است بیاید از این پول ما استفاده کند که لذتش در همین است، در کنگره هیچ پولی هدر نمیرود وقتی یک مرزبان قرار است برای کنگره یک وسیلهای بخره اول چند تا مغازه قیمت میگیرد که ببیند کدام ارزانتر میدهند و آنجا خرید میکند در صورتی که ممکن است برای منزل خودش از اولین مغازه خرید کند، چه نگهبانی بهتر از این افراد، آدم از مال خودش هم اینگونه محافظت نمیکند چون به این آگاهی و به این میزان از دانایی رسیده که مال کنگره مال دردمندترین افرادی است که قرار است بیایند و توسط این پول و توسط این نیروی انسانی و علم اینجا به درمان برسند و نفسهایی که در رنج و عذاب هستند آزاد شوند در هر NGO یا سازمان، یا در کنگره شصت، سه عامل هست که قراره اون NGO را سرپا نگه دارد، یکی نیروی انسانی است کمکهایی که مرزبانان و خدمتگزاران میکنند؛ دوم نیروی مادی و مالی است؛ سومی نیروی علم است علم است که اون سازمان یا نهاد را سرپا نگه میدارد این سه تا مکمل یکدیگر هستند اگر یکی نباشد اون دوتا راه به جایی نمیبرند این هفته، هفته ماست، اینگونه نیست که بگویم آن یکی وضع مالیش خوبه و کمک میکند این هفته باید تکتک سهیم باشیم در این جشن، شب قدر و روز قدر مادرکنگره که سرنوشت ما را رقم میزند این هفته است، که بدانیم چقدر بیدار شدهایم چقدر هوشیار شدهایم چقدر توجه کردیم به اطرافمان چه چیزی به دست آوردیم یکم برگردیم عقب و باز هم عقبتر شرایطی که داشتیم چطوری بود و الان دو ماه اگر هست میآییم کنگره اینجا شرایطمان چقدر تغییر کرده چقدر ارزش دارد این تغییر چند میلیارد، چند بیلیارد میارزد من وقتی برمیگردم به گذشته خودم و الان خودم را میبینم متوجه میشوم که با پول نمیتوانم مقایسه کنم اصلاً نمیتوانم رقم تعیین کنم.
عکس و ضبط صدا : مسافر محمدجواد
تایپ : مسافر ابراهیم، مسافر پوریا از لژیون یکم
ارسال : مسافر ابراهیم
- تعداد بازدید از این مطلب :
320