شرط لازم برای رسیدن بهفرمان دهی، رسیدن بهفرمان عقل است. وقتی فردی وارد کنگره میشود، درمان را میپذیرد و کسی که انجام نمیدهد نمیپذیرد؛ اما وقتی انجام میدهد الگوها را میبیند، روش را میپذیرد و نیاز به آموزش دارد تا بهفرمان دهی برسد و فرمانبردار شخصی است که فرمانها را اجرا میکند. فرمانده فرمان میدهد.
اگر مثلثی را در نظر بگیریم یک ضلع آن فرمانده، ضلع دیگر فرمانبرداری و ضلع سوم مثلث، فرمان است؛ بنابراین اگر فرمانبردار، خوب و لایق نباشد نمیتواند بهفرمان راهنما باشد. در این صورت باید تسلیم بود برای رسیدن به رهایی و حال خوش. جایگاه فرمانبرداری و فرمان داری مانند جایگاه استاد و دانشجو، شاگرد و معلم و ... است. فردی که آموزش میگیرد به جلو حرکت مینماید تا تجربه کسب کند و وقتی حرکت را درست انجام میدهد فرمان را دوست دارد و به ضلع سوم مثلث که موضوع فرمان است میرسد.
فرمانها از طرف قدرت مطلق برای ما انسانها توسط پیامبران فرستادهشده است. فرمان چه میگوید؟ اگر من میخواهم به صلح و آرامش برسم باید فرمانها را اجرا کنم. برای رسیدن به ارزشها و در مسیر صراط مستقیم قوانین را باید اجرا نمود. فرمان میگوید دروغ نگو، رشوه نخور، رشوه نگیر، دزدی نکن، غیبت نکن، در امور دیگران تجسس نکن و بدان این قانون است و به خودت برمیگردد. چون قانون الهی همان قانون عمل و عکسالعمل است و قابلاجراست و در ادامه زندگی لذتبخش و میسر است.
خداوند با اختیاری که به انسان داده است دو راه را هم نشان داده. راه تقوا که همان روشنایی و رسیدن به دانایی است و دیگر راه تاریکیها که همان جهنمی است که خودمان به وجود آوردهایم. چون با اعمالمان راهمان را انتخاب کردیم. چرا؟ چون فرمانبردار خوبی نبودیم. نه برای شهر وجودیمان نه برای جسممان. در کنگره برای فرمان دهی باید به تکامل و تعادل لازم برسیم با بهکارگیری آموزشها. برای رسیدن بهفرمان عقل باید فرمانبردار خوبی باشیم. فرمان دهی یک مسیری را مشخص میکند؛ که از کجا به کجا باید حرکت را انجام بدهیم. دامنهٔ فرمانده بسیار گسترده است و باعث رشد عقلی و رسیدن بهفرمان عقل؛ یعنی اجرای فرمانها الهی است. شرط لازم برای فرمان دهی این است که فرد فرمانبرداری را کاملاً انجام داده باشد و مطیع کلام راهنما باشد.
فرماندهان همان فرمانبرداران گذشته هستند که بهخوبی آموزشدیده و فرمانبرداری کردند تا امروز به جایگاه فرماندهی رسیدهاند. نکتهٔ مهم این است که انسان فرمان دهی را چگونه تعریف کند؛ یعنی میخواهد به قول جناب مهندس تبدیل به دیکتاتور شود یا تبدیل به یک مدیر ماهر و خدمتگزار عادل که در کنگره نیز به همین منوال است. باید دانست نظم ما در کنگره هزاران بار باید بیشتر از هر ارتشی باشد. هدف در کنگره 60 درمان یک سفر اولی است که این کار توسط پیشکسوتها که فرماندهان و فرمانبرداران دیروز بودند انجام میگیرد.
در طی سفر یک رهجو میآموزد که باید فرمانبرداری کند تا فردا بتواند در جایگاه خدمت تبدیل به فرماندهی عادل گردد. تیتر دستور جلسه نیز خود گویای همین موضوع است. در این فرمان داری آموزشهایی نهفته است که فرد را آبدیده مینماید. فرمان دادن در قسمت درون انسان است. ما در کنگره فرمان دهی را به صور آشکار و پنهان تقسیم میکنیم. صور پنهان فرمان دادن در قسمت روان انسان است؛ یعنی وقتی به دستم میگویم لیوان را بردار یا به جسم میگویم چیزی را نگاه کن، نگاه میکند؛ یعنی آن قسمتها باید از من تبعیت کنند. اگر احیاناً من بخواهم در ذهنم تصویری را مجسم کنم ولی تصویر دیگری بیاید و بخواهم صدایی را بشنوم ولی صدای دیگری را بشنوم، در این زمینه فرماندهی من با مسائلی که انجام میدهم ناقص است، یا اصلاً اجرا نمیشود.
این فرمان دهی در صور پنهان را در اعتیاد کاملاً مسافرها متوجه میشوند. چیزی که در اینجا از بین میرود همان فرماندهی است. برای آدمهای سالم فرمان دهی درون زیاد سخت نیست. ولی اعتیاد یک بهای سنگینی است که انسان حاضر است جان خود را به خطر بیندازد. اصولاً وقتی انسان قدرت اجرا کردن کارهای جدید را پیدا میکند دامنهٔ فرماندهی او افزایشیافته است. برای اینکه یک فرمانده خوب باشیم باید اول فرمانبردار خوبی باشیم و همیشه نظم را سرلوحهٔ کار و برنامههای خود قرار بدهیم و سعی کنیم فرمانبردار عقلمان باشیم. نه نفسمان. چون فرمانبردار نفس اماره انتهایش تاریکی است.
وقتی تفکر، تجربه و آموزش در یکسو قرار میگیرد هیچ اتفاقی نمیافتد؛ بنابراین باید دانست فردی که وارد کنگره میشود فرمانده لایقی نیست؛ زیرابه خاطر مواد و اعتیاد در مسیر قرار میگیرد، مطالعه میکند و جایگاه خودش را رها نمیکند. اصولاً و تکنیک را یاد میگیرد تا فرمانبردار لایقی بشود. سفر تدریجی و درمان انسان را میسازد و تبدیل به یک انسان قانونمند مینماید.
در کنگره کسانی موفق هستند که قوانین را رعایت کردهاند. حرمتها را میپذیرند و با ابزارهایی که دارند در جهت مثبت حرکت خواهند کرد تا در مسیر راه که خطر همیشه در کمین است را متوجه شوند تا اسیر نیروهای اهریمنی نگردند. کلید تمام مشکلات و قرار گرفتن در مسیر درست، آموزش جهانبینی است زیرا نگرش باید تغییر نماید و در کنار دانستههای کنگره و کاربردی آنها و خدمت کردن، بتوانند جایگاه خود را انتخاب نموده و در این جایگاه معرفت، عدالت و عمل سالم را به انجام برسانند؛ زیرا فرمانبرداری از نیروی مطلق و راهنما که چراغ راهمان است. میتواند انسان را بهطرف ارزشها سوق دهد. امیدوارم همهٔ ما انسانها بهفرمان عمل رسیده باشیم و فرمانبردار عقل خود باشیم نه فرمانبردار نفسمان. پس آن کنیم که فرمان است.
نویسنده: همسفر صدیقه آتشبار
تایپ: همسفر اشرف
- تعداد بازدید از این مطلب :
5014