English Version
English

گزارش لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/7/13؛ «سیستم ایکس» و سی دی «ضلع سوم»

گزارش  لژیون پزشکان پارک طالقانی جمعه 1397/7/13؛ «سیستم ایکس» و سی دی «ضلع سوم»
پنجمین جلسه از دور پانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی دکتر رضا و نگهبانی جناب مهندس و دبیری دکتر آتوسا با دستور جلسه «سیستم ایکس» و سی دی «ضلع سوم» روز جمعه مورخ 1397/7/13 رأس ساعت۸ صبح آغاز بکار نمود.
سخنان استاد

سلام دوستان دکتر رضا کارگشا هستم، پزشک و ام پی اچ (M.P.H) سیاست گزاری سلامت، مدت 12 سال در حوزه درمان اعتیاد مشغول به کار هستم و حدود 8 سال است که با کنگره 60 همکاری دارد. دستور جلسه امروز ما، سیستم ایکس است و سی دی ضلع سوم که آن‌هم حرف‌های خیلی جذابی برای خودش دارد.

اشاره‌ای که آقای مهندس دارند این است که بحث تئوری پردازی که در درمان اعتیاد از قدیم وجود داشته؛ 2 مکتب مطرح می‌شود که یکی، سوماتیک و جسم را برای درمان اعتیاد در نظر داشتند و صحبتشان این بوده که ما فقط روی جسم کارمیکنیم اگر جسم را علاج کنیم، وابستگی حل می‌شود. مکتب دیگر نظرش این بوده که اساساً بیماری اعتیاد، بیمار جسمی نیست؛ بلکه بیماری روان است و بایستی ما سلوک معنوی و عرفان را پیاده بکنیم تا فرد عملاً وابستگی علاج شود. کاری که کنگره 60 آمد و پیگیری کرد این بود که عملاً هر 2 بُعد سوماتیک و روانی را موردتوجه قرار داد و گفت باید روی این‌ها کار شود. در اینجا بحثی مطرح شد بنام سیستم ایکس؛ در اینجا کلمه ایکس را به‌عنوان مجهول مطرح کرد؛ البته روی بحث بیوشیمی زیاد کار شده و واقعاً علم بیوشیمی، علمی بسیار پیچیده‌ای است که ابعاد مختلف آن نیز شناخته‌شده است ولی نقش بیوشیمی در درمان اعتیاد زیاد موردتوجه قرار نگرفته و به نظر من، این ناشناخته بودن و ایکس بودن بیشتر در این قسمت است. در تعریف سیستم ایکس، این‌طور شروع می‌شود که از مغز شروع می‌شود و می‌رسد به سیستم نخاع و می‌آید سیستم غدد درون‌ریز را دربر می‌گیرد و البته من فکر می‌کردم بحث سوخت‌وساز و متابولیسمی هم که در بقیه بدن پیش می‌آید را نیز می‌توان شامل سیستم ایکس باشد.

این سیستم بسیار پیچیده است؛ شما از بحث نیم‌کره‌های مغز که شروع می‌شود، پونز و هسته‌های آمیگدال و بعد خود سیستم هیپوفیز، هایپوتالاموز، تالاموز و بعد غدد فوق کلیوی؛ هرکدام پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد؛ مثل نخاع و سیستم‌های عصبی در محل سیناپس‌هایی که دارند، نوروترانسمیترهایی که در آنجا ترشح می‌شود یا حتی وقتی می‌آید به پایانه‌های عصبی می‌رسد و آن قسمت محل اتصال به عضلات هست، باز خود آنجا فعل‌وانفعالاتی که از طریق میانجی گرهای عصبی ایجاد می‌شود، اصلاً سیستم واقعاً پیچیده است. یکی از اساتید بیوشیمی من اشاره می‌کردند که: من زمانی که به انگلستان رفتم و بیوشیمی را فارغ‌التحصیل شدم، آمدم و قرار بود به‌عنوان عضو هیئت‌علمی مشغول بکار شوم، گزینه‌هایی مطرح شد و شخص روحانی روبروی ما نشسته بود و از من پرسید شما چه خواندید؟ گفتم من خداشناسی خواندم؛ آن شخص روحانی نگاهی به چهره من کرد و گفت: به قیافه شما نمی‌خورد؛ در جواب گفتم آن بحث خداشناسی که مدنظر شماست من نخوانده‌ام ولی قبل از اینکه وارد علم بیوشیمی شودم شاید اعتقادی هم به خداوند نداشتم ولی زمانی که آمدم و این بحث را پیگیری کردم، به این نتیجه رسیدم که این پیکره، یک نظم و نظامی دارد و واقعاً اعتقاد آوردم که بایستی این نظام هستی، یک نظم‌دهنده دارد.

من در زمانی که بیوشیمی می‌خواندم، حداقل یک سیکل کِرپس که سوخت گلوکز هست را یک چیزی حدود 38 عدد آنزیم می‌آمد و ترشح می‌شد و مثلاً فسفر جدا می‌کرد و خیلی عجیب بود آدم بفهمد که چطور این نظم اتفاق می‌افتد. در بدن، نوروترانسمیترها و ناقل‌های عصبی که وجود دارد، از قبیل آدرنالین، دوپامین یا سروتونین؛ بالانس این‌ها در بدن یک سیستم پیچیده‌ای دارد و چنانچه کمی دوپامین از حد خود بالاتر برود ممکن است فرد دچار سرخوشی شود و اگر کم شود، فرد دچار افسردگی می‌شود. اگر بالا برود ممکن است فرد تمام زندگی خودش را ببخشد و اگر پایین بیاید دچار عدم لذت از دنیا داشته باشد. کورتیزولی که ترشح می‌شود، اثر کاملاً تسلی‌بخش و آرامش برای فرد به وجود می‌آورد.

سیستم ایکس، سیستم بسیار پیچیده است که نقش بسیار عجیب و غربی در سیستم حیات دارد و آقای مهندس به‌درستی فرمودند که: تمام فعل‌وانفعالات، خلق‌وخو، حوصله؛ همه این‌ها متأثر از این سیستم ایکس است.

نقش سیستم ایکس با این مشخصاتی که خیلی نیاز به واکاوی دارد و بحثی که در درمان اعتیاد دارد، کنگره 60 این را مورد واکاوی قرار داده و بحثش این است که ما درمان اعتیاد را نباید این‌طور در نظر بگیریم که یک فردی که مواد مصرف می‌کند را قطع مصرف کنیم؛ این ماده آمده و تمام سیستم بیوشیمی بدن را تحت تأثیر خود قرار داده و روی تمام قسمت‌ها اثرگذار بوده، گیرنده‌های عصبی را افزایش داده، میزان ترشح میانجی گرهای عصبی را تحت تاثیرخودش قرار داده، خیلی جاها را ساپریشن ایجاد کرده، سرکوب کرده است. ما اگر آمدیم و به این‌ها اعتقاد پیدا کردیم، می‌فهمیم که بایستی این سیستم ترمیم شود؛ بایستی میانجی گرهای عصبی به حالت نرمال خودش برگردد و به تعادل برسد؛ گیرنده‌های عصبی از حالتی که بالا رفته، آرام‌آرام شروع به تعدیل کند و اینجاست که اعتقاد پیدا می‌کنیم که این کار به‌یک‌باره اتفاق نمی‌افتد؛ اگر تخریب، ده سال طول کشیده، حتماً برای ترمیم هم یک مدت ده‌ماهه با متد D.S.T

آقای مهندس به یک تاریخچه‌ای اشاره می‌کنند و یادی می‌کنند از دکتر مکری و همکاری که با ایشان داشتند در بحث پایلوتی که پیش آمد و شربت OT را برای 50 نفر از بیماران کنگره استفاده کردند و آن تعامل مثبتی که پیش آمد و نقطه عطفی شد از آن گروه اولی چیزی حدود 14 نفر بودند که به درمان قطعی رسیدند و خود این مقدمه‌ای شد برای پایلوت هزار نفر بعدی و بحث‌های بعدی که به وجود آمد و این شربت استفاده شد برای درمان اعتیاد در سیستم کنگره 60.

در مورد سی دی؛ اشاره می‌شود که صراط مستقیم چیست؟ صراط مستقیم، کوتاه‌ترین فاصله بین دونقطه است؛ یعنی اگر مبدأ و مقصد را در نظر بگیریم، اگر یک ریسمانی وصل شود، کوتاه‌ترین فاصله، می‌شود همان صراط مستقیم. اگر ما به این اعتقاد پیدا کردیم، آیا صراط مستقیم را می‌شود کوتاه‌تر از این کار انجام داد؟ ما یک دوره‌ای در مدیریت پروژه داشتیم و بحث این بود که وقتی شما می‌آیید و یک پروژه‌ای را تعریف می‌کنید، کوتاه‌ترین مسیر را در نظر می‌گیرد و حتی بعضی از فعالیت‌ها را می‌شود همپوشانی داشت و هم‌زمان انجام داد ولی آن فاصله، فاصله بحرانی است؛ دیگر شما نمی‌توانید کمتر از آن قالب، چیزی را کاهش بدهید. حالا در بحث مسیر زندگی و درمان، اگر ما قائل باشیم که بخواهیم بیاییم راه میان‌بر بزنیم و صراط مستقیم را کوتاه‌تر بکنیم، این باعث خراب شدن کار می‌شود. کار ما در درمان اعتیاد بحث پولی است ولی در درمان اعتیاد می‌بایست درمان در اولویت باشد تا درآمد. اگر نیت درمان باشد، کنارش درآمد هم می‌آید ولی اگر نیت اول جیب و درآمد بود، درمان پیش نمی‌رود.

صراط مستقیم، یک مسیر عریضی است؛ کسی جای کسی را تنگ نمی‌کند. همه انسان‌ها می‌توانند بیایند و این مسیر را طی کنند و این راه، پیشرو ندارد چون پیشرو آن الله است.

جلسه به مشارکت گذاشته شد

 

دکتر اعظم

از اینکه در اینجا جلسه خوبی تشکیل گردیده و انرژی بسیار زیادی در اینجا وجود دارد خوشحالم و به‌نوعی سیستم ایکس در اینجا به‌خوبی کار می‌کند. من به این فکر می‌کردم سال پیش که به دنبال درمان اعتیاد رفتم، در کلاس‌ها بحث نوروبیولوژی زیاد صحبت شد، یکسری مطالب دستگیرم شد که شاید دید من در آن زمان این نبود که صرفاً مسائل نوروبیولوژی در ذهنم باشد؛ یک مجموعه از این‌ها در ذهنم بود که یک فرد مصرف‌کننده، دچار مشکلات بسیار زیادی است و حاضر به هندل کردن آن‌ها نیست. خاطرم هست در آن زمان کنار همان کتاب‌هایی که بحث نوروبیولوژی و نوروترانسمیترها را مطرح می‌کردند، من کتاب‌های روانشناسی و بحث سی بی تی را خیلی جدی گرفتم چون آقای دکتر مکری در آن جلسات اسرار داشتند که اگر قرار باشد که علم پزشکی دید خوبی نسبت به اعتیاد داشته باشد، بدون این‌ها و صرف بحث نوروبیولوژی و ترانسمیترها به درمان یک فرد برسیم. چند سال اول که بدون کنگره فعالیت می‌کردم، کلاس‌های کارگروهی به همین شکل بود؛ یعنی ما سیستم ایکس را از اول به اسم سیستم ایکس نه ولی بحث اختلالات نوروترانسمیتری که بحث جامعه‌اش همان تمام اختلالات روان‌پزشکی، رد پای نوروترانسمیترها را به‌وضوح می‌بینیم؛ بحث مانیا، دپرشن، اختلالات خلقی، اضطراب و حتی در سایکوزهای شدید و این‌ها بود. چیزی که من منسجم دیدم، چیزی به نام سیستم ایکس در ذهن من نبود ولی یه چیزهایی بود به همین شکل. الآن می‌فهمم که آن چیزی که در ذهن من بود، همینی است که در کنگره وجود دارد البته نه دقیقاً به این شکل. با شروع همکاری خودم با کنگره 60 و جناب مهندس و متد D.S.T؛ در حال حاضر سیستم ایکس برای من یک مسئله بسیار ساده‌ای است. وقتی درجایی می‌نشینیم و دوستان بحثی را راه می‌اندازند با خودم میگویم که چقدر این‌ها از دور خارج هستند؛ بحث سم‌زدایی در این روزها یک بحث خنده‌داری است ولی بازهم می‌بینم که بعضی‌ها در مورد آن صحبت می‌کنند. امیدوارم که تمام کسانی که در حوزه اعتیاد فعالیت می‌کنند، با کنگره آشنا بشوند و از سیستم کنگره 60 استفاده کنند.

 

دکتر مسعود

به‌طورکلی همه زندگی‌ها خاطره است؛ انگار همین دیروز بود که جناب مهندس بالای تپه همین پارک ایستاده بودیم و چند برگ کاغذ به من دادند و گفتند بخوان و نظر بده؛ من خواندم و دیدم یک چیزی است که در ظاهر کاملاً اثبات‌شده است و همه می‌دانند و در کتاب‌ها وجود دارد؛ بحث نروترانسمیترها بود، بحث این بود که ما در بدنمان چه موادی وجود دارد و این مواد چه می‌کنند و اگر به هم بخورند چه اتفاقی می‌افتد. این را همه ما می‌دانیم که در فیزیولوژی بالینی، غدد و... و همه این‌ها شناخته‌شده بود؛ اما در این یک چیز عجیبی بود؛ آن‌هم نحوه برداشت و استفاده از این یافته بود. این یافته سال‌ها وجود داشت. مثلاً نیروی بخار همیشه وجود داشته ولی فقط یک نفر می‌آید و این نیروی بخار را تبدیل می‌کند به قوه محرکه و موتور می‌سازد. سقوط سیب از درخت یا سنگ از ارتفاع یا هر چیز دیگر، هزاران سال وجود داشته ولی فقط یک نفر بنام نیوتن توانست از افتادن این سیب قانون جاذبه را کشف کند و این‌همه ماجراها که بعدازآن پیش می‌آید.

من احساس کردم که جناب مهندس در این 3 برگ کاغذ که به من دادند، هدف نهایی در آن دیده‌شده بود که بحث را به سمت اعتیاد برده بودند که این شخص مصرف‌کننده، همه این‌ها را در بدن خودش داشته و به دلیلی می‌رود و مواد مصرف می‌کند و لذت می‌برد و دوست دارد ادامه دهد و نتیجه این ادامه دادن‌ها باعث می‌شود بدن عکس‌العمل نشان دهد و تولید مواد داخلی را کم می‌کند و بعد از مدتی این تولد به حداقل خود می‌رسد و درنهایت شهر وجودی ویران می‌شود و به‌جایی می‌رسد که اگر از بیرون مواد به او نرسد، این شخص داغون می‌شود. این سیستم چیست که باعث این اتفاق می‌شود؟ جناب مهندس دقیقاً چیزی را که همه ما در کتاب‌ها خوانده بودیم را آورند و نشان دادند که بحثی بنام مصرف مواد مخدر و آثارش روی جسم و روان و جهان‌بینی انسان، به دلیل همین است و این مسیر را انتخاب کردن برای رسیدن به درمان. من همان لحظه متوجه شدم که طبیعتاً مسیری که بر مبنای همان نوشته کنگره که می‌گوید: «علمی که تجربه‌شده باشد، سندی است بدون نقص»؛ پیش‌گرفته‌اند. چیزی که به اثبات رسیده باشد، طبیعتاً علم ثابت و درست است و بحثی در آن وجود ندارد؛ یعنی جناب مهندس، مثل‌اینکه از بخار آبی که دست را می‌سوزاند، یک واتی پیدا کردند و از آن موتور ساختند؛ یعنی از چیزی که در کتاب‌ها خوانده بودیم و گاهی هم از شنیدن آن خسته می‌شدیم، ایشان آمدند و یک‌چیز کاربردی درست کردند و اسمش را سیستم ایکس گذاشتند.

من افتخار می‌کنم که جز اولین کسانی بودم که ایشان این موضوع را با من مطرح کردند و از من نظر خواستند. نتیجه نهایی این بررسی‌ها این شد که آن تعاریف غلطی که در مورد اعتیاد وجود داشت از بین رفت و معلوم شد که اصلاً بحث ما، بحث مسمومیت نبوده و بحث جایگزینی بوده؛ مرفین خارجی را آوردیم و جای اندورفین قرار دادیم و نتیجه‌اش شده این ویرانی که در بدن به وجود آمده و طبیعتاً راه برگشت آن، یک راه مستقیم است. این شربت تریاک که وارد پروسه درمان در کنگره 60 شده، یکی از طبیعی‌ترین و مؤثرترین داروهایی است که می‌تواند تمام آن کمبودها به‌تدریج جبران کند و سیستم‌ها را بکار بیندازد.

در مورد سی دی؛ راه مستقیم، کوتاه‌ترین مسیر بین مبدأ و مقصد است که ما به آن می‌گوییم صراط مستقیم؛ صراط مستقیم یک شرط دارد و آن این است که راه باید درست باشد. مثل‌اینکه ما بالای یک آپارتمان برویم و بگوییم حالا کوتاه‌ترین راه تا زمین، پریدن از بام است، ولی این راه درستی نیست؛ کوتاه‌ترین راه هست ولی الزاماً سالم‌ترین راه نیست. درواقع کوتاه‌ترین راه و سالم‌ترین راه، صراط مستقیم است.

 

دکتر شهرزاد

من به‌تازگی با کنگره آشنا شدم و از این بابت بسیار خوشحالم. 2 نکته جذابی که برای من در ارتباط با دو جلسه قبلی بود این است که یکی مسئله اتیولوژی و علت اعتیاد را که جناب مهندس مطرح نمودند و دوستانی که سفر کردند، واقعیت این است که من در 10 سالی که در حوزه درمان اعتیاد کار می‌کنم، همیشه استنباطم این بوده که اعتیاد، یک بیماری متفاوتی با بیماری‌های دیگر است. به‌عنوان‌مثال: کانسر (سرطان یا چنگار یا کانسر یك بیماری نیست بلكه نوعی از بیماری است که در آن سلول‌های غیرطبیعی به‌صورت کنترل نشده تکثیر یافته و می‌توانند بافت‌های مجاور را درگیر کنند) یا T.B (سل)، بیماری‌هایی که خیلی در جوامع شدید جلوه می‌کند و خیلی سخت درمان می‌شوند و یا درمانش مشخص نیست و به نتیجه نمی‌رسد، شاید آن وسعتشان محدودتر از اعتیاد باشد. بیماری که به مطب من مراجعه می‌کند، مشاهده می‌کنم که اعتیاد، تمام ابعاد زندگی، جسمی، روحی و روانی، اجتماعی و اقتصادی این شخص را قرا گرفته است؛ این بیماری می‌بایست متفاوت‌تر از سایر بیماری‌ها باشد. یک بیمار که هر نوع ماده مخدر که مصرف کرده وقتی 2 تا 3 هفته دارو به او ندهیم دچار ویدراوال جسمی می‌شود ولی چه می‌شود که این بیماری برگشت پیدا می‌کند؟ یعنی حتی ما به تی بی که 24 ماه دارو دادیم، به‌احتمال‌زیاد می‌توانیم به نتیجه برسیم ولی برای اعتیاد این‌گونه نیست. همیشه استنباطم این بوده که شاید راهی که می‌رویم درست نیست. الآن مسئله تنوری ایکس که مطرح است، وقتی یک مصرف‌کننده می‌آید می‌بینیم که تمام سیستم این بیمار درگیر است؛ گوارشی، تنفسی، غدد اندوکرین (درون‌ریز). پس این تئوری ایکس که در اینجا مطرح گردیده این جذابیت را برای من داشت که حتماً یک چیزی هست که تمام ابعاد را تحت تأثیر قرار می‌دهد. به نظرم باید کسانی که در حوزه اعتیاد فعالیت می‌کنند به این موضوع بیشتر توجه کنند.

برای شما و همه کسانی که در این سفر هستند و در این راه خدمت می‌کنند آرزوی موفقیت می‌کنم.

 

دکتر مهران

کسی که این سیستم و درمان را راه انداخته، از جنس همکاران پزشک نبوده و زمانی که این سیستم را می‌خواستند راه بیندازند، اطلاعی از بیوشیمی و نوروترانسمیتر و چیزهایی که در فیزیولوژی با آن‌ها برخورد داریم و جز مباحث پیچیده پزشکی است، نداشتند. آقای مهندس وارد این مباحث شدند و همان‌طور که می‌دانیم، علم چیزی است که قابل تجربه کردن و تکرار باشد. وقتی یک سیستم را می‌توانیم علم بگوییم و از آن نتیجه بگیریم که روی انسان‌های مختلف تکرار شود و نتیجه درخشان داشته باشد و علت اینکه آقای مهندس این را سیستم ایکس نامیدند به خاطر این بوده که ایشان از حوزه مهندسی بودند و اطلاعی از این موارد نداشتند ولی به‌هرحال تئوری جالبی را ایجاد کردند که درواقع بحث سیستم ایکس را معرفی کردند که یک باکسی است که باعث فعالیت نرمال و درست انسان می‌شود.

شاید زیاد شنیده باشید که در اینجا از واژه آنتی ایکس استفاده می‌شود و هر آن چیزی که برای این سیستم مشکل ایجاد می‌کند، آنتی ایکس گفته می‌شود. من روز اولی که آمده بودم برایم جالب بود که زمان معرفی بچه‌هایی که به رهایی رسیده بودند، از این واژه استفاده می‌کردند. ما الآن در علم پزشکی، خیلی بیماری‌های سایکوسوماتیک داریم که یک پای آن‌ها در این قضیه سیستم ایکس هست. خیلی از بیماری‌هایی که در حوزه پزشکی درمان درستی برایش نیست، دلیلش همین سیستم ایکس و ناشناخته‌هاست؛ مانند کانسر، کولیت روده، آی بی اس، بیماری‌های سایکوسوماتیک. چرا یک فردی که برایش بیماری لوپوس مطرح است (لوپوس یک بیماری خودایمنی مزمن است که می‌تواند هر بخشی از بدن مانند «پوست، مفاصل یا اندام درون بدن» را آسیب برساند) بحث اضطراب و استرس و شعله‌وری بیماری‌اش مؤثر است؟ خوب است در این جمعی که هستیم این موارد را مدنظر قرار بدهیم؛ به نظر من الآن فیلد خود ماست و باید دنبال جواب برای این قسمت‌ها باشیم که آیا با سیستم ایکس ارتباطی دارد یا نه؟

به‌وضوح برای خود من ثابت‌شده است که یکسری از بیماری‌ها، در ارتباط با استرس هست و اگر این استرس را به‌گونه‌ای برطرف کنیم و سیستم را به تعادل برسانیم می‌توانیم نتیجه بگیریم.

از آقای دکتر اختیاری خاطرم هست در مقاله دانشنامه طب اعتیاد با ایشان کارمیکردم، ایشان روی اف ام آر آی واضحا نشان دادند که شما در اثر مصرف مواد بعد از یک مدت سیستم‌های عصبی و جایگاه‌های فعال مغزی بعد از گذر زمان فعال می‌شود و جابجا می‌شود و تغییرات شگرفی در نوروکارگنیتی ایجاد می‌شود. حال ما چطور می‌خواهیم این‌ها را با روش‌هایی که همچنان با کلینیک تماس می‌گیرند و می‌خواهند، مثل تعویض خون، رپیدریتوکسی پیکیشن و یو آر دی (URD) چطور می‌خواهیم این سیستم را دوباره برگردانیم به حالت نرمال قبلی. به نظر من جایگاه سیستم ایکس در حوزه درمان اعتیاد، جایگاه خیلی پررنگی است.

 

دکتر علی‌اکبر

با توجه به اینکه من رشته تخصصی‌ام بیهوشی است و درزمینهٔ مکانیسم عمل سیستم ایکس یا نوروترانسمیترها و آن فعل‌وانفعالاتی که در سیستم عصب مرکزی صورت می‌گیرد؛ با توجه به اینکه سال‌ها درزمینهٔ درمان اعتیاد کار کردم، زیاد به این موضوع فکر کردم؛ یعنی سیستم ایکس یک مجهولی است که ابعاد بسیار زیادی از آن برای ما ناشناخته است؛ یعنی وقتی وارد علم بیوشیمی می‌شویم، می‌بینیم مثل این است که وارد یک شهری شدیم که چند کوچه و خیابانی که گذراندیم، از تحیری که آدم می‌گیرد و عظمتی که مشاهده می‌کند، بهتر که بیاید از دور به این واقعه‌ای که در انسان اتفاق می‌افتد نگاه کند و کلیاتی از این اتفاقات را در ذهن خود داشته باشد. حتی کسانی که این فرمول‌ها و مواد را کشف می‌کنند، بعید میدانم که برای همیشه و در همه ابعاد بتوانند آن چیزهایی که پیدا می‌کنند را درزمینهٔ آن نوروترانسمیترها، گیرنده‌های تحریکی گیرنده‌های مهاری و تأثیر این‌ها با آن اتفاقات دیگری که خارج از سیستم عصبی، حتی درزمینهٔ اندوکرین (دستگاه درون‌ریز) غدد درون‌ریز، مطالعات زیادی شده و حتی مشاهده شده، تأثیر هورمون‌های جنسی، تستسترون، استروژن و این‌ها، روی سیستم عصب مرکزی نتایج بالینی متفاوت بالینی را ایجاد می‌کند و حتی مشاهده شده که خانم‌هایی در چه دوره باشند ازنظر سیکل قاعدگی، تمایلشان به اعتیاد، تمایلشان به ترک و انگیزه‌هایشان متفاوت است.

بنابراین ما با سیستم بسیار پیچیده مواجه هستیم که حتی آن ماده تریاک که در این سیستم موردبحث ما هست، خود این هم کاملاً معلوم نیست؛ ما با دو مجهول مواجه هستیم که تأثیرات آن را تبیین کنیم؛ بنابراین نیاز است که زبان علمی ما مقدار توسعه پیدا کند؛ از این نظر که این سیستم را در قسمت جسمی حیوانات نیز مشاهده می‌کنیم ولی نمی‌توانیم اسم این را در حیوانات، سیستم ایکس بگذاریم؛ یعنی تمام این فعل‌وانفعالات عصبی، در موجودات دیگری غیر از انسان هم صورت می‌گیرد ولی چرا ما این را در مورد انسان بکار می‌بریم و اسمش را سیستم ایکس گذاشتیم؟! شاید آن بُعد جسمی‌اش یک روزی اکثرش مشخص شود ولی در مورد انسان من نظرم این است که همیشه سیستم ایکس خواهد بود و خیلی هوشمندانه نامگزاری شده، چراکه فقط بُعد جسمی نیست؛ یعنی این سیستم در حال کار کردن است در کنار 2 بُعد دیگر؛ بعد جهان‌بینی و روانی و روحی؛ بنابراین وقتی‌که وارد حوزه روانشناسی و حوزه جهان‌بینی می‌شویم، نیاز هست که زبان ما مقداری تغییر کند در بیان این سیستم. به نظر من اگر از بُعد تعابیر عرفانی و جهان‌بینی وارد این قضیه بشویم، اسم دیگری که می‌توانیم به این سیستم بدهیم، همان نفس است. در تعابیر قرآنی آمده که:

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا

و سوگند به نفس و آن که نیکویش بیافریده

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

سپس بدی‌ها و پرهیزگاری‌هایش را به او الهام کرده

قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا

که: هر که در پاکی آن کوشید رستگار شد،

وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا

و هر که در پلیدی‌اش فرو پوشید نومید گردید

انسان یک‌وقت‌هایی به این آیات دقت می‌کند، احساس می‌کند چقدر قرابت (نزدیکی) دارد با فیزیولوژی اعتیاد و با مفاهیمی که در اعتیاد وجود دارد. وقتی‌که می‌گوید: وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا؛ یعنی کسی که به دسیسه گرفتار کرد این سیستم ایکس را، به گمراهی گراییده و آن را از دست داده است. دقیقاً مثل اعتیاد است؛ یعنی شما متوجه می‌شوید که این سیستم، سیستم قابل پرورش است؛ یعنی هم بُعد منفی و هم مثبت. وقتی ما این را منفی پرورش بدهیم، این سیستم می‌شود نفس اماره؛ یعنی در حدی می‌شود که به تو امر می‌کند و تو فقط مطیع آن می‌شوی ولی اگر بتوانی آن را درست پرورش بدهی، می‌شود نفس مطمئنه که شما می‌توانی روی آن تسلط داشته باشی.

 

جناب مهندس

متشکرم از رضا که جلسه خوبی را برگزار کردند و توضیحات کاملی دادند.

من وقتی تئوری ایکس را نوشتم، آن موقع به ناقل‌های عصبی و نوروترانسمیترها تا حدودی آگاهی پیدا کرده بودم. اگر کتاب 60 درجه زیر صفر را بخوانید، از همان روزی که در حال درمان اعتیاد بودم، باز این سیستم را تا حدودی می‌شناختم و اگر بخوانید به این قضیه برمی‌خورید. به این دلیل اسمش را سیستم ایکس گذاشتم که خیلی از چیزهایش مشخص‌شده ولی خیلی چیزهایش مجهول است؛ مثلاً در مدار پاداش، فقط دوپامین را در نظر گرفتیم؛ صدها و هزاران ماده مثل دوپامین در این سیستم فعال هستند که ما یکی را مبنای مطالعه قرار دادیم. همان‌طور که همه عزیزان گفتند، خیلی مطالب هست که ما نمی‌دانیم؛ ما ناقل‌هایی که شناختیم حدود 50 یا 60 عدد است، ممکن است صدها یا هزاران ماده وجود داشته باشد که ما آن‌ها را نشناختیم. این سیستم ایکس، به دو روش تحت تأثیر قرار می‌گیرد که در تئوری ایکس به آن‌ها اشاره شده است؛ به قول ما مهندس‌ها: یکی باسیم و دیگری بی‌سیم. باسیم یعنی شما می‌آیی و مشروب می‌خوری و تریاک مصرف می‌کنی و حشیش و قرص‌های روان‌گردان و هزاران ماده دیگر که مستقیماً وارد بدن می‌کنی، این سیستم ایکس را از کار می‌اندازد و از تعادل خارج می‌کند. در بی‌سیم، لازم نیست شما چیزی مثل ماده مخدر یا مشروب بخوری؛ افکار منفی، استرس، همان گروه بیماری‌های سایکوسوماتیک یا روان‌تنی، افکار و اندیشه می‌آید و به این سیستم آسیب می‌زند. نمونه بارز آن همین چند وقت اخیر که شاهد هستیم و قیمت دلار که بالا رفت و بعد پایین آمد، کار اورژانس‌ها زیاد شد؛ یعنی یک فکر بود و یک اندیشه بود و آمد و فیزیولوژی قلب را از کار انداخت. پس این افکار، خیلی مهم است. ما 150 مورد بیماری سایکوسوماتیک داریم؛ روان‌تنی داریم؛ همه در اثر افکار و اندیشه و استرس و تفکر منفی و ناامیدی و چه و چه است.

وقتی سیستم ایکس را مطرح کردم، هم بحث درمان اعتیاد بود و هم خیلی بیماری‌های دیگر؛ نکته مهم سیستم ایکس همین است. تئوری ایکس این را می‌گوید که نه‌تنها مواد مخدر، مشروبات الکلی روان‌گردان‌ها، چون این‌ها از سد خونی مغز عبور می‌کنند و در کار مغز مداخله می‌کنند و بالانس سیستم را به هم می‌زنند و باعث مشکلات می‌شوند، بلکه منشأ خیلی از بیماری‌های دیگر در اثر عدم تعادل سیستم ایکس می‌باشد؛ یعنی اگر بیماری ام اس را در نظر بگیریم، می‌بینیم این بیماری در اثر عدم تعادل سیستم ایکس اتفاق افتاده است؛ کولیت اولستراتیو (بیماری التهاب عصبی روده و یا ورم روده) در اثر عدم تعادل سیستم ایکس به وجود آمده است. بیماری شوگرن در نظر بگیریم، همین‌طور؛ بیماری لوپوس و آلزایمر و پارکینسون و خیلی بیماری دیگر هم که به وجود می‌آید همگی در اثر عدم تعادل در سیستم ایکس است. چرا سیستم ایکس؟! چون‌که ما نمی‌دانیم کدام ماده است. ما دقیقاً نمی‌دانیم که بیماری ام اس، مال کدام‌یکی از مواد است. ما با تصویربرداری از پلاکت‌ها متوجه می‌شویم که بیماری‌ ام اس است ولی بیماری وجود دارد که پلاکت‌ها وجود دارد و بیماری خوب شده و علائم بالینی کاملاً برطرف شده است. پس یک‌چیزی دیگر هم هست؛ ما نمی‌دانیم دقیقاً کدام‌یکی از این میانجی‌ها، کولیت اولستراتیو است. دقیقاً کدام‌یکی از این‌ها مثلاً مال پارکینسون است و خیلی بیماری‌های دیگر. چون ما این‌ها را نمی‌دانیم، درست نمی‌شوند. ما هنوز جزئیات تریاک را نمی‌دانیم چیست و چطور اثر می‌گذارد روی آن پارامترها. چرا تریاک را انتخاب کردیم؟ به خاطر اینکه تریاک، بین 25 تا 50 آلکالوئید دارد؛ من در کنگره طب اعتیاد به یکی از متخصصین توضیح می‌دادم که وقتی ساختمان شما خراب می‌شود، به چه چیزی نیاز دارید تا آن را تعمیر کنید؟ گفت: گچ؛ گفتم فقط گچ! گفت: سیمان هم می‌خواهیم؛ گفتم: فقط سیمان! گفت آب هم می‌خواهد. گفتم شما گچ و سیمان و آب و چوب و رنگ و خیلی چیزها نیاز داری تا این ساختمان را بازسازی کنی. ما برای بازسازی سیستم ایکس هم نیاز به مصالح داریم؛ با یک عدد مصالح مثل تبائین نمی‌توانیم این سیستم را بازسازی کنیم. چون تریاک 50 آلکالوئید دارد، نمی‌دانیم این‌ها چه‌کارهایی می‌کنند؛ مرفین، نارکوتین، پاپاورین، نارسئین و کدامین و...؛ ما این‌ها را در اختیار بدن قرار می‌دهیم، حالا کدام از این‌ها کجای بدن را بازسازی می‌کند ما نمی‌دانیم.

مجهولات خیلی زیادی در این هست؛ درست است که ما خیلی چیزها را کشف کردیم ولی هنوز اثرات متقابل این‌ها را نمی‌دانیم. ما میدانیم بیماری ام اس را اگر روی تئوری ایکس با متد D.S.T و داروی OT بیاوریم؛ این بیماری برطرف می‌شود ولی حالا کدام ماده از تریاک آمده و روی کدام‌یک از این میانجی‌ها اثر کرده، ما نمی‌دانیم و هنوز برای ما مجهول است. اگر کولیت اولستراتیور را با همین تئوری تحت درمان قرار بدهیم، این بیماری برطرف می‌شود. کسی که 30 سال خونریزی دارد و روزی چندین بار بیرون‌روی دارد و کلی زخم دارد. ما نمی‌دانیم کدام‌یک از اجزا تریاک، روی کدام‌یک از اجزا ناقل‌های عصبی اثر گذاشته و این بیماری را مرتفع کرده.

بنابراین به این دلیل این تئوری، تئوری ایکس نامگزاری شده و مجهول است. ما با همین فرضیه ایکس روی اعتیاد کار کردیم و به نتیجه رسیدیم و الان هزاران هزار نفر درمان شده داریم و با ساختار جدید و دیدگاه به این تئوری، ساختمان جدیدی به وجود آمد و اعتیاد را به‌عنوان بیماری قابل‌درمان ارائه کرد. خیلی تعریف‌ها در اینجا وجود ندارد؛ الآن در کنگره 60، چیزی به نام وسوسه نداریم؛ آن‌هایی که در کنگره می‌آیند و می‌روند، چیزی به نام گری وین یا وسوسه که بگوید الآن بروم و بزنم و هوس کردم و الآن 5 سال است نزدم و بروم بزنم، چیزهایی که در انجمن معتادان گمنام می‌شنوید نداریم؛ می‌گوید من الآن 20 سال است که قطع کردم و حالا خدا را شکر سالمم و فردا ممکن است بروم بزنم؛ چون بالانس برقرار نیست؛ ولی در کنگره اصلاً از این حرف‌ها نیست. ما در کنگره چیزی به نام ایزوله کردن نداریم؛ چیزی به نام پرهیزمدار نداریم؛ پرهیز بدار داریم ولی پرهیز مدار نه. که تو اینجا نرو آنجا برو، فلان محله نرو، اینجا بشین و آنجا نشین، این را نگاه نکن و با آن نرو، این‌ها را نداریم. در کنگره 60 می‌بینیم زن و شوهر می‌آیند و شوهر در حال مصرف است و زن به کلاس می‌آید و خوب شده ولی شوهر هنوز در حال مصرف است. نمونه‌اش را در کنگره 60 داریم که خانم 8 سال است درمان شده و راهنماست ولی همسرش هرروز در منزل پیک‌نیکی و سیخ و سنگ را گذاشته و خانم برایش چای می‌برد و او مصرف می‌کند ولی خانم مواد مصرف نمی‌کند. ما اصلاً این‌ها را از همدیگر جدا هم نکردیم. پس تمام آن تعاریف در کنگره 60 معکوس است؛ اصلاً کسی را از کسی جدا نمی‌کنند، ایزوله نمی‌کنند.

در میدان انقلاب در نشریات با یک گروه دیگر کلاس مشترک داشتیم؛ در آن زمان کراک زیاد بود و یک جزوه زده بودیم که روی جلدش نوشته شده بود کراک؛ یعنی جزوه مربوط به کراک بود. چون نشریات یکی بود، هر دو گروه از یک نشریات استفاده می‌کردیم. یک روزی به ما گفتند که شما را به خدا این را بردارید، بچه‌های ما با دیدن اسم کراک، حالشان خراب می‌شود. زمانی آن‌ها کلاس داشتند، روی این نوشته یک پرده می‌کشیدند که این جزوه معلوم نباشد تا این‌ها وسوسه نشوند. نشریه گری وین، یک نشریه کاملاً شناخته‌شده‌ای درزمینهٔ اعتیاد است ولی برای ما اصلاً معنی ندارد. پس خیلی از تعاریف در کنگره معکوس شد. «چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند»

کنگره می‌گوید: اعتیاد، هم جسم و هم روان و جهان‌بینی است و عناصر بسیار متعددی مطرح است که می‌تواند سیستم ایکس را بالانس کند. بدون دارو امکان‌پذیر نیست، فقط با دارو هم نمی‌شود؛ هر دو را نیاز دارد؛ هم جسم و هم روان و جهان‌بینی.

من با اساتید صحبت می‌کردم که دکتر فرهودی هم بودند؛ گفتم شما همه خیال می‌کنید کنگره 60 ریکاوری قوی دارد، گفتم اصلاً این‌طور نیست؛ غذای اصلی و منوی اصلی کنگره 60، شربت OTبا متد D.S.T است. این ورزش و گروه خانواده و موسیقی و مسائل دیگر، مثل مخلفات سفره هستند؛ مثل نمک و فلفل و دارچین و سالاد و غیره. مرکز اصلی، همان متد D.S.T و شربت OT است. چون اگر این‌ها نبود سیستم بالانس نمی‌شد، اصلاً با این افراد نمی‌شد حرف زد؛ شما خودتان با این آدم‌ها سروکاردارید؛ با آدم خمار می‌شود حرف زد؟ آدم خمار با کوچک‌ترین چیز از کوره درمی رود و می‌خواهد همه‌چیز را به هم بریزد. این‌ها همه نشئه هستند؛ نشئه الهی، نشئه فیزیک؛ سیستم این‌ها بالانس شده و نشئه هستند. به آن‌ها گفتم بیایید و روی متون و دیدگاه جدید کار کنید؛ گفتند ریکاوری، گفتم نه؛ اصلاً مسئله ریکاوری مطرح نیست؛ این‌ها همه در حاشیه‌اند؛ متد اصلی، تئوری ایکس است و متد D.S.T و شربت OT. این‌ها را فقط من نباید اجرا کنم؛ دژاکام شخصیت کاریزماتیک دارد و این‌ها را وردی می‌خواند و کاری می‌کند که خوب شوند، چنین چیزی نیست. الآن در کلینیک‌ها مرتب در حال اجرای این متد هستند و من هم حضور ندارم و هر هفته شاهد رهایی از این کلینیک‌ها هستیم.

حرف آخر اینکه: پزشکان عزیز؛ درمان اعتیاد مال پزشکان است چون اعتیاد یک بیماری است ولی این میدان را از پزشکان گرفته‌اند. در بیماری قلب، بیماری در اختیار پزشک قلب است. در بیماری گوارشی، دندان و غیره همه در اختیار پزشک است ولی در بیماری اعتیاد این‌گونه نیست؛ عطاری ترک اعتیاد می‌کند، نیروی انتظامی ترک اعتیاد می‌دهد، قوه قضائیه همین‌طور، اعضای خانواده، خان‌دایی، عمو جان، پدربزرگ و خواهر بزرگ و همه ترک اعتیاد می‌دهند. این میدان باید پس گرفته بشود؛ به خاطر اینکه کاری که پزشک انجام می‌دهد می‌بیند عطاری هم همان کار را می‌کند. بیمار می‌خواند به مطب بیاید و یک ساعت هم در مطب بنشیند تا نوبتش بشود تا یک مقدار دارو بگیرد، می‌رود عطاری و فوری دارو را تهیه می‌کند. این میراث شماست و باید آن را پس بگیرید و موقعی می‌توانید این کار را بکنید که از عهده درمان بربیایید و روش درستی را پیش بگیرید و کاری که شما انجام می‌دهید با عطاری فرق زیادی داشته باشد و مردم بدانند که آن به نتیجه می‌رسد.

 رهایی کلینیک‌ها

 کلینیک دانشگاه اسلامشهر- دکتر مسعود- روانشناس خانم فرمهر

 

مسافر جعفر، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 11 ماه، راهنما مسعود

 

 مسافر امیر، آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 11 ماه و 25 روز، راهنما مسعود

 

 دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

کلینیک سهر اشتیاق- دکتر بهرام – روانشناس خانم مینا

مسافر محمدرضا، آنتی ایکس تریاک و شیره، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 12 ماه، راهنما احسان

 

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

 

کلینیک ساحل قزوین- دکترنوشین- روانشناس خانم مینا

 

مسافر امیر، آنتی ایکس شیره، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 10 ماه و 20 روز، راهنما موسی

 

مسافر اسماعیل، آنتی ایکس تریاک، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 10 ماه و 12 روز، راهنما موسی

 

مسافر حمید، آنتی ایکس هروئین و شیره، روش درمان D.S.T داروی درمان شربت OT، طول سفر 11 ماه، راهنما موسی

 

دریافت گل رهایی از دستان جناب مهندس

تهیه و وبلاگ نویس: مسافر سعید عاشوری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .