در این سیدی آقای مهندس در مورد سه مولفه خیلی مهم صحبت میکنند. نور، صوت و حس که حس خیلی خیلی مهم است و میفرمایند:« همانگونه که برای اعتیاد تا صورت مسئله آن حل نشده بود اعتیاد یک معضل بود؛ وقتی صورت مسئله اعتیاد حل شد دیگر اعتیاد مشکل نبود و همه مشکلات ناشی از اعتیاد حل شد و به سامان رسید.
برای زندگی هم صورت مسئله درست زندگی کردن مطرح است؛ یعنی تا وقتیکه متوجه نشویم که چطور زندگی کنیم و راه درست زندگی کردن را یاد نگیریم نمیتوانیم درست زندگی کنیم. این یعنی باید حرص نخوریم و قدر چیزهایی که داریم بدانیم، نه اینکه حرص چیزهایب را که نداریم بخوریم و زندگی را تلخ کنیم. منظور از قدر چیزهایی که داریم را بدانیم همین پاهایی است که با آن راه میرویم؛ اگر صدمه به پاهای ما وارد شد و یا به نخاع ما وارد شد، باید با صندلی چرخدار حرکت کنیم و چند نفر دستمان را بگیرند و از جایمان بلند کنند؛ پس قدر کوچکترین داشتههایمان را بدانیم و فرصت را برای بهتر و درست زندگی کردن غنیمت بشماریم.
در قسمت دیگر آقای مهندس از مثلث عشق صحبت میکند که اظلاع آن که سایهها، جاذبه و حس سخن میگوید که عشق همان جاذبه است که در تمام ذرات هستی وجود دارد. در عشق حس است که ما آن را دریافت کردهایم. چیزهایی که حس را آلوده میکند کینه، نفرت و حسادت است و ما وقتی میتوانیم حس خوب داشته باشیم که درون ما آرام باشد؛ اگر آرامش نداشته باشیم به آن حس خوب درونی دست پیدا نمیکنیم؛ اگر به جهانهای پس از مرگ اعتقاد داشته باشیم، به نیروی الهی دست پیدا میکنیم و میدانیم که زندگی در هر بعدی که باشد، از نقطهای که به انتها میرسد دوباره آغاز میشود؛ یعنی مرگی وجود ندارد و آنانی که نسبت به همدیگر عشق و محبت دارند دوباره یکدیگر را میبینند.
صوت، نور و حس برای دریافت این حسها خیلی مهم هستند تا ما آگاهانه زندگی کنیم. در جای دیگر از مثال و تمثیلها صحبت میکند و هر چیزی را میخواهند بیان کند با مثال زدن بیان میکنند. مانند مثال بهشت و جهنم. اینها برای بهتر فهمیدن ما هستند، نه عین واقعیت که همه آنها را اشتباه بگیرند که باید در تمثیلها ما دقت کنیم. اینجا از تمثیل چراغدان استفاده میکنند که نوری در چراغ است که چراغ هم در ظرف شیشهای است که همه جا را روشن میکند. آن چراغدان تمثیل نوری است که در وجود همه ما نهادینه شده؛ یعنی روح، صوت و نور، حس قدرت الهی و همه اینها در کار هستند تا ما تزکیه شویم و به مرحله دیگری برسیم؛ چون هستی به اینها نیاز دارد.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
کسانی که به مراحل بالا به تزکیه میرسند میتوانند به صورت ارادی به جهانهای دیگر برسند؛ مثل سهروردی؛ ولی ما وقتی در خواب هستیم به صورت غیرارادی به جهانها میرویم. هر روز صبح دوباره از خواب بیدار میشویم و به این جهان برمیگردیم. ما هم حکیم ذوقی داریم و هم حکیم بحثی که باید با تزکیه و پالایش به این درجه برسیم؛ ولی بعضیها با حشیش، بنگ و شیشه میخواهند به این درجه برسند که خود شخص نابود میشود. بین پنج حس ظاهری و پنچ حس باطنی یک دیواره است که اگر این دیوار برداشته شوند یا اگر در بیداری و خواب ببینیم، به آن کابوس میگویند؛ پس نتیجه میگیریم که مهمترین چیز در انسان حس است که باید مواظب باشیم که حس ما آلوده نشود تا ما بتوانیم عشق و محبت را دریافت کنیم.
منبع: سیدی چراغدان
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر ایران (لژیون چهاردهم)
تایپ: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر ایران (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
18