به مسافر خود گفتم فردا روز رهاییمان است و من خیلی خوشحالم؛ اما نمیخواهم فریاد بزنم؛ حتی نمیخواهم نجوا کنم. گفتم شاید باید بنویسم تا این خوشحالی به سرعت از بین نرود؛ شاید تا هفتهها بر روی یک صفحه یا وبلاگ باقی بماند. بله شاید نوشتن بهترین راه برای ماندگاری شادیهایمان باشد.
امروز که از کنگره به خانه برگشتیم مسافرم گفت چه احساسی داری؟ کمی مکث کردم و گفتم احساس خیلی خوبی دارم؛ اما بیشتر از احساس به آرزوهایم توجه میکنم. پرسید چه آرزویی؟ ادامه دادم و گفتم دوست دارم که احساس من حاوی پیامی باشد. پرسید حاوی چه پیامی؟ گفتم: فرق نمیکند؛ اما آرزو میکنم تمامی افراد از روز اولی که وارد کنگره میشوند قلبشان سرشار از امید به رهایی باشد؛ چون امید داشتن باعث میشوند صد در صد به رهایی برسند.
نویسنده: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر بهجت (لژیون دوازدهم)
تایپ: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا رهجوی راهنما همسفر مهناز (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
76