جلسه دوازدهم از دوره سیوسوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰؛ نمایندگی امین قم، با استادی راهنما محترم مسافر ابراهیم، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری مسافر اسماعیل، با دستورجلسه "از سایت و اینستاگرام در کنگره ۶۰ چگونه استفاده میکنم؟ مقاله نویسی" و در ادامه "تولد اولین سال رهایی مسافر علی" در روز پنجشنبه 29 شهریور ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابراهیم هستم یک مسافر از ایجنت محترم، گروه مرزبانی، نگهبان و دبیر محترم تشکر میکنم. دستور جلسه از دو بخش "از سایت و اینستاگرام کنگره چگونه استفاده میکنم؟ و مقالهنویسی" و "تولد اولین سال رهایی مسافر علی" تشکیلشده است. دستور جلسه سایت آخرین دستور جلسه سال تحصیلی کنگره هست. من بهنوبه خود این هفته را خدمت مسئولین و خدمت گذاران سایت تبریک عرض میکنم. مثلث درمان اعتیاد از سه ضلع جسم، روان و جهانبینی تشکیلشده است. آموزش قسمتی از ضلع جهانبینی هست که درون لژیونها و کارگاههای آموزشی صورت میگیرد. من مصرفکننده وقتی وارد کنگره میشوم تنها با استفاده از داروی اوتی و بدون این آموزشها نمیتوانم اعتیادم را درمان کنم؛ همانگونه که در کلینیکها به مصرفکنندگان دارو داده میشود اما روزبهروز مصرف این افراد بیشتر میشود و هرگز به درمان نمیرسند. پس میتوان نتیجه گرفت درمان اعتیاد بدون آموزش امکانپذیر نمیباشد. آن چیزی که در بحث درمان اعتیاد خیلی مهم است مسئله آموزش و به کار گرفتن این آموزشها است. کنگره در دو حرکت درونی و بیرونی به راه خود ادامه میدهد که حرکت درونی شامل کارگاههای آموزشی، لژیونها است که در آن کتابها و سیدیهای آقای مهندس آموزش داده میشود. این نعمت بزرگی هست که همه از یک منبع گرفتهشده و توسط راهنمایان به رهجو ها منتقل میگردد. این در حالی است که افراد بسیاری در بیرون از کنگره هستند که هیچ اطلاعی از مسئله درمان اعتیاد ندارند. در دنیای امروز نیز با توجه به فضای مجازی و استفاده از اپلیکیشن ها و سایت، بسیار خوب است که شیوه درمانی کنگره در حرکت بیرونی به بهترین شکل معرفی گردد تا افرادی که خارج از سیستم کنگره مشغول گردش در دنیای مجازی هستند، با مطالب کنگره آشنا شوند و از این طریق به کنگره وصل شوند. وقتیکه شما وارد سایتهای دیگر میشوید، حتی سایتهای ترک اعتیاد هستند که هیچ حقیقتی هم از درمان در آنها وجود ندارد، در کنار مطالبشان تبلیغات بسیاری را مشاهده میکنیم و این در حالی است که در سایت کنگره درمان اعتیاد و روشی که آقای مهندس آن را به وجود آوردهاند را بدون هیچ تبلیغاتی میبینیم. امروز که صحبتهای چهارشنبه جناب مهندس را گوش میدادم، یک خانم میگفت که نوه من از آمریکا بهوسیله سایت با کنگره آشنا شدهاند و از همین طریق وارد سیستم کنگره و به درمان هم رسیدهاند.
اما بخش دوم دستور جلسه که اولین سال رهایی مسافر علی است که در پیام تولد ایشان چنین آمده است "با حرکت و شروع از یک نقطه سیاه و رسیدن به رنگینکمان، میشود انتقالاتی انجام داد که هرگز به مغز خود نیز اجازه اندیشیدن به آنها را نمیدادید".
تولد علی عزیز را به ایشان، همسفرانشان و راهنمای همسفرشان تبریک میگویم. اگر با دقت به پیام تولدها نگاه کنیم، درمییابیم که درواقع این پیامی برای افراد سفر اول است که ایمان آنها به رهایی قویتر شود و این اتفاق امکانپذیر است؛ به شرطی که فرد خواستهاش را داشته باشد و برای رسیدن به آن تلاش کند.
زمانی که علی وارد کنگره گردید ازلحاظ صور آشکار و پنهان بسیار بههمریخته بود. زیرا در کنار مصرف مواد مخدر، انبوهی از قرصهای روانگردان را نیز استفاده مینمود. من همیشه او را در لژیون برای دیگران مثال میزنم که اگر علی با آن تخریب به درمان رسید، پس برای دیگران نیز، درمان ممکن است. قرصهای روانگردان نیز اعتیادآور است و در زمره مخدرهای شیمیایی قرار دارند که درمان اعتیاد به این قرصها از درمان مخدرهای طبیعی بهمراتب دشوارتر است. اما درمان هر نوع ماده مخدری در کنگره ممکن است. علی خواستار درمان بود و در این مسیر تلاش کرد تا به درمان رسید. او بسیار حرفگوشکن بود و تمام کارهایی که از او خواسته میشد را انجام میداد و این از ویژگیهای بارز او بود. او حتی مصرف شدید سیگار داشت و توانست سیگارش را نیز درمان کند. او در کنگره و پارک ورزشی بسیار خدمتگزار است و امیدوارم همیشه موفق باشد.
اعلام سفر مسافرعلی:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر. آخرین آنتیایکس مصرفی تریاک و قرصهای روانگردان، روش درمان DST، دارو درمان OT، مدت سفر اول 12 ماه و 20 روز، به راهنمایی مسافر ابراهیم، رهایی 1 سال 1 ماه.
آرزوی مسافر علی:
من هم طبق رسم کنگره دو تا آرزو میکنم، یک آرزو را در دلم نگه میدارم و آرزوی دیگرم این است که در شهرستانها، مخصوصاً شهرستان خودمان شعبه کنگره ۶۰ برقرار بشود خصوصاً برای خانمهای مصرف کننده، چون خیلی از خانمهای مصرف کننده هستند که حتی از مردها هم بیشتر دارند عذاب میکشند، امیدوارم که به زودی این آرزویم به واقعیت بپیوندد.
آرزوی همسفر مرضیه:
من هم به رسم کنگره دو تا آرزو دارم که یکی از آنها را در دلم نگه میدارم و آرزوی دیگرم این است که کنگره ۶۰ جهانی بشود و همینطور که خانواده من شاد شدند همه خانوادههای دردمند نیز شاد بشوند.
سخنان مسافرعلی:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر،
خدا را شکر میکنم، واقعا همیشه در ذهنم تصویرسازی این روز را میکردم، از خداوند را شکر میکنم که به من این اجازه را داد تا به یک سالگی برسم. از راهنمای عزیزم آقا ابراهیم خیلی تشکر میکنم، واقعا برای من خیلی زحمت کشیدند، واقعاً انسان بسیار دلسوز و مهربانی بودند. خیلی به من محبت کردند، چون من واقعاً خیلی وقتها حال بدی داشتم و بعضی جاها خیلی اذیت شدم، من نگرانی را در چهره آقا ابراهیم میدیدم، میدیدم که من هرجا میروم من را زیر نظر دارند و من اینها را کاملاً متوجه میشدم.
این حرف را از صمیم قلبم میگویم، فکر نمیکنم در این دنیا کسی را داشته باشم که به اندازه آقا ابراهیم دلسوز من بوده باشد. واقعیت زندگی من همین است و هر کاری که داشته باشم با ایشان مشورت میکنم.
از راهنمای سیگارم، آقا یوسف عزیز هم تشکر میکنم،ایشان هم واقعاً خیلی به من کمک کردند، من، از مرزبانهای عزیز هم این دوره هم دوره قبل، از راهنمای همسفرم، از همسفرهایم حسین آقا و فاطیمای عزیز و همسرم تشکر میکنم، از راهنمای حسین آقا هم خیلی تشکر میکنم واقعاً خیلی به ما کمک کردند، از برادر لژیونیهای عزیزم هم ممنونم که در این راه خیلی به من کمک کردند، یک جاهایی واقعاً حال بد مرا تحمل کردند و چیزی نگفتند.
خوب اگر بخواهم از زندگیم بگویم، من در زندگیم مسافرت زیاد رفتهام خوشگذرانی هم زیاد کردم اما حال بدی هم زیاد داشتم، اما این دو سالی که در کنگره بودم با تمام سختیهایی که داشتم یک طرف و سالهای دیگر زندگیم هم یک طرف.
من با یک حال بسیار بدی به اینجا آمدم چون صورت مسئله اعتیاد را که دستور جلسه بعدی هم هست نمیدانستم، مثلاً میخواستم تریاک را ترک کنم جایی مرا بردند که متاسفانه تزریقی شدم، جای دیگر برای ترک رفتم و به من متادون دادند و هر آنتیایکس دیگری که شما بگویید من مصرف کردم فقط به این خاطر که نمیدانستم داستان اعتیاد چه هست و صورت مسئله چیست.
خیلی از دکترها را امتحان کردم و آخرین دکتری که پسرم حسین مرا برد، دکتر به خود من چیزی نگفت ولی به پسرم گفته بود که اگر قرصهای این آقا را قطع کنیم احتمال مردنش زیاد است و اگر بخواهیم قرصهایش را قطع هم بکنیم احتمال جنونش زیاد است، آخرش هم دکتر به خودم گفت من فقط میتوانم کمی دوز قرصهایت را بالاتر ببرم.
در واقع ۱۰ سال پیش من پیام کنگره را شنیده بودم اما مسخره میکردم، پیش خودم میگفتم من اگر بخواهم آنجا تریاک بخورم خب خودم هم میتوانم بخورم، اما یک روز همسرم داشت داستانی را میخواند که از زبان خواهر شخصی که در کنگره رها شده بود نوشته شده بود و بعد آن را برای من تعریف کرد و باعث شد که من کنجکاو شوم و در مورد کنگره جستجو کنم،فورا در گوگل جستجو کردم و شماره تلفن کنگره را پیدا کردم و از همان طریق در همان روز به کنگره وصل شدم.
اینکه میگویند سایت تاثیر زیادی دارد واقعاً همینطور است چون برای خود من اتفاق افتاد، جا دارد همین جا به بچههای سایت تبریک و خدا قوت بگویم.
وقتی به کنگره آمدم واقعاً خسته بودم و تا چند وقت هم زیر نظر راهنمایم قرصهایم را مصرف مینمودم، و بعد از آن هم آقا ابراهیم مرتب با من صحبت مینمودند، خدا را شکر خیلی خوب سفر کردم و حرف گوش میدادم، این را میخواهم بگویم که وقتی من به کنگره آمدم با ناامیدی کامل آمدم، اما چون خواست آن را داشتم حرف گوش دادم، و این موضوع که زیاد بودن آنتی ایکسهایم را مطرح کردم فقط برای این بود که بگویم اگر من توانستم، هر کس دیگری هم خواستش را داشته باشد میتواند.
یعنی شخصی مثل من که قرار بود بمیرم آمدم به کنگره و انگار دوباره زنده شدم و دارم زندگی میکنم و خدا را شکر خوشحال هستم.
خدا را شکر زندگیم زندگی خوبی هست و مشغول به خدمت هستم و الان که در کلینیک هم دارم خدمت میکنم و همیشه با اوتی سر و کار دارم، خدا میداند که هیچ حسی نسبت به آن ندارم.
سخنان همسفر مریم:
سلام دوستان مریم هستم راهنمای یک همسفر،
خداوند را شاکرم که دوباره توانستم این جایگاه را تجربه کنم، این تولد را ابتدا به آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم که واقعاً بستری که فراهم نمودهاند انسانهای زیادی را از تاریکی به نور دعوت کردند و در این مسیر قرار دادند.
این تولد را به علی آقا و آقا ابراهیم راهنمای محترمشان تبریک میگویم، به همسفرشان مرضیه عزیزم و فرزندانشان حسین آقا و فاطیمای عزیزم تبریک میگویم.
در مورد تولد راهنمای گرامی آقا ابراهیم گفتند که این تولدها پیام دارند و مهمترین پیامشان قوت قلبی است که برای تازه واردین ایجاد میکند تا بدانند کسی که امروز تولدش هست با این حجم از تخریب یک سال از رهایش گذشته است، در واقع پیام رهایی و درمان را برای تازهواردان و سفر اولیها دارد.
مرضیه خانم با تخریب زیادی وارد لژیون هفتم شدند، تاریخ بیست و ششم آبان سال ۱۴۰۱ بود که وارد لژیون شدند، تخریب ایشان چند برابر مسافرشان بود و این امر باعث شده بود تا ایشان نیز قرصهای آرامبخش مصرف کنند، چون دیده بود مسافرش با شربت اوتی دارد سفر میکند خودش با سقوط آزاد سعی داشت تا قرصها را کنار بگذارد، اما آنقدر در طی چند ماه افسردگیش شدید شده بود که حتی افکار خودکشی نیز در سر داشت.
یادم هست که خانم روحانی که برای جشن دیدهبان آمده بودند با ایشان مشورت کردم، گفتند همان تیپری که برای مسافران انجام میدهیم ایشان نیز باید با قرصهایشان انجام دهند و طبق دستوری که دکتر بهشان داده بود دوباره قرصها را شروع کردند ولی با دوز کمتر و شروع به تیپر کردیم، اما چیزی که باعث درمان ایشان شد، همین مباحث جهانبینی بود که با نوشتن سیدیها و گوش به فرمان بودن آموزش گرفتند و باعث درمان و حال خوش امروز ایشان گردید.
همین امر باعث شد تا ایشان در لژیون جونز شرکت کردند، مسافر سفر تغذیه سالم شدند و و آنجا هم چون گوش به فرمان بودند خیلی خوب سفر کردند.
برای اکثر همسفرها و مسافرها شرایطی بعد از رهایی به وجود میآید که وقتی که میخواهیم یک کار خوبی را شروع کنیم نیروهای بازدارنده دست به دست هم میدهند تا جلوی شخص را بگیرند و کسی میتواند این راه خوب را ادامه بدهد که به سلاح دانایی، تفکر و آموزش مجهز شده باشد و بتواند آموزش بگیرد تا بر مشکلات راهش غلبه کند.
برای خیلیها اتفاق میافتد حتی خود من هم اگر شرایط آشنایی با کنگره برایم مهیا نمیشد ممکن بود از پا در بیایم.
امیدوارم که همه تازه واردین و سفر اولیها این جایگاه را تجربه کنند و بتوانند از حال خوش علی آقا و خانواده محترمشون برخوردار باشند.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
سخنان همسفر مرضیه:
خدا را شکر میکنم که امروز در این جایگاه قرار دارم و از روز اولی که وارد کنگره شدم آرزو داشتم و تصویرسازی میکردم تا این جایگاه تولد را تجربه کنم.
اوایل اطلاع نداشتم که پسرم هم مصرف کننده شده است، و باز هم خدا را شکر میکنم که پسرم هم مسافر شد.
میخواستم از آقای مهندس بنیانگذار کنگره و خانواده محترمشان و همه عزیزانی که در کنگره خدمت میکنند، ایجنتهای قسمت همسفران و مسافران، گروه مرزبانی هر دو قسمت تشکر کنم، خدا را خیلی شکر میکنم که حال مسافرم خوب شده است، از مسافرم هم تشکر میکنم که این راه را پیمودند.
من قبل از کنگره از مسافرم آموزشهای منفی میگرفتم. حتی آن اوایل جهیزیه من را هم دوست نمیداشت و همیشه دنبال پیک نیک میگشت. من هم نمیدانستم که مصرف کننده میباشد.من در خانه پدری همیشه ساعت ۱۱ شب میخوابیدم اما بعد از ازدواج متوجه شدم که ساعت خواب خانواده همسرم کاملاً با ما فرق میکند، برایم سوال بود که آیا ما طبیعی بودیم یا ساعت خواب اینها طبیعی است.
خیلی از شبها را به شب نشینی میرفتیم، و هرجا که بود بساط پیک نیک و مواد مخدر به راه بود.
اولین باری که رفت به کمپ ترک کرد و بعد از آن به ان ای رفت، به من میگفت که هیچ کدام از وسایل مصرف من نباید جلوی چشمم باشد چون وسوسه میشود. خلاصه که خیلی داستانهای تلخی را تجربه نمودیم تا با کنگره آشنا شدیم.
امیدوارم که کنگره ۶۰ هم جهانی بشود و همه حالشان خوب باشد.
سخنان مسافر حسین:
خدا را شکر میکنم که یک بار دیگر قسمتم شد به کنگره بیایم. در درجه اول از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم همچنین ایجنت شعبه، گروه مرزبانی و همه خدمتگزاران شعبه.
تولد یک سالگی پدرم را به خودش و راهنمای محترمشون تبریک میگویم.
همچنین به مادرم و راهنمای مادرم هم تبریک میگم.
اگر بخواهم از دید خودم درباره زندگیمان چیزی بگویم، از اتفاقاتی که پیش آمده بود و شرایطی که میدیدم بزرگترین ترسمان این بود که پدرمان تا کی بین ما خواهد بود، حتی شبها که میخوابید ترس این را داشتیم که دیگر نفساش قطع بشود.
بعضی مواقع که از سر کار برمیگشتم پدرم را میدیدم که که روی زمین افتاده و تشنج کرده، دیدن این اتفاق در سن من واقعاً سخت بود.
از طرفی هم با اقوام رفت و آمد خاصی نداشتیم و فقط خودمان بودیم.
و یک دلیل شکرگزار بودن من این است که کنگره خانواده من شده است و از این بابت خیلی خدا را شکر میکنم.
تقریبا ۴ سال پیش خودم هم مصرف کننده شدم و کسی هم نبود که بتوانم با او صحبت کنم.
وقتی که وارد کنگره شدیم اصلاً انتظار نتیجه مطلوب نداشتم و فکر میکردم ینجا هم مثل بقیه جاها برای ترک میباشد. من به عنوان همسفر وارد کنگره شدم، میخواستم اول مدتی اینجا را زیر نظر داشته باشند تا بتوانم اعتماد کنم، اما بعد از گذشت یک سال با چشمان خودم نتیجه را دیدم که پدرم خوب شده است و آرامش به زندگیمان برگشته است. خیلی از مشکلات و استرسها و ترسهای زندگیمان برطرف شد. از این تغییر متعجب شده بودم، بعد از ۸ ماه به دلایلی از کنگره دور شدم ولی بعد از تحمل فشارهای عصبی زیاد متوجه شدم که خودم هم باید سفر کنم.
و با دیدن خوب شدن پدرم اعتمادم جلب شد و خودم هم مسافر شدم و سعی کردم تغییر کنم و دنبال خدمت کردن باشم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
سخنان همسفر فاطیما:
سلام دوستان فاطیما هستم یک همسفر،
ما اوایل که به کنگره آمدیم از حرفهای مادرم فهمیدم که دکترها پدرم را جواب کرده بودند. در تنهایی خودم خیلی گریه میکردم و ناراحت بودم. هر شب ترس این را داشتم که برای پدرم اتفاقی بیوفتد.
اوایل نمیدانستم که کنگره چیست و فکر میکردم که مربوط به شغل پدرم است. وقتی هم که فهمیدم کنگره چه هدفی دارد باز هم باور نمیکردم.
اما امروز میگویم که کنگره برای ما یک معجزه بود، چون پدر من دوباره به زندگی برگشت و حالش خوب شد.
این کنگره بود که توانست زندگی ما را نجات بدهد.
از جناب مهندس تشکر میکنم چون اگر ایشان نبود خیلی از خانوادهها الان از بین رفته بود یا وضع بسیار بدی داشتند همچنین از آقا ابراهیم تشکر میکنم که خیلی به پدرم کمک کردند.
همینطور خانم مریم راهنمای مادرم که ایشان هم خیلی به ما کمک کردند و باعث شدند حال مادرم خوب شود.
امیدوارم که کنگره روزی جهانی بشود و همه خانوادههایی که نیاز دارند بتوانند با کنگره آشنا بشوند.
ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.
تایپ:مسافرحسن لژیون دوم و مسافر حمید لژیون سوم
ارسال خبر: مسافر محمد لژیون دوم
مرزبان خبری: مسافر محترم علیرضا
تهیه و تنظیم: گروه سایت مسافران امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
312