دیگه هوا داشت کمکم تاریک میشد، از رختخواب بلند شدم و با بیمیلی تمام به ساعت نگاه کردم، ساعت نزدیک ۶ بعدازظهر بود و من باید سرکار میرفتم. شیفت کاری ما ۱۲ ساعته بود و من این هفته شبکار بودم، بلند شدم لباسهایم را پوشیدم و سوار ماشین شدم و یک نخ سیگار هم روشن کردم، بهطرف شرکت میرفتم ولی همه حواس من به خروج از شرکت بود، درون ذهنم این بود که شرکت برم و یک الی دو ساعت کارکنم و برگ خروج را بگیرم و از شرکت خارج شوم. وسوسه مصرف شیشه تمام سلولهای بدنم را گرفته بود و همهی سلولهای بدنم فریاد میزدند شیشه، شیشه.
من مسافر جواد چند ماه بود که وارد کنگره ۶۰ شده بودم اما سفر نامرتبی داشتم، بهموقع میآمدم و میرفتم ولی دارو را هم سروقت میخوردم و شیشه هم مصرف میکردم، البته فقط مصرف شیشه نداشتم بلکه زمان کوتاهی را هم شروع کرده بودم به مصرف هروئین و به مصرفم اضافهشده بود و من تا قبل از ورود به کنگره ۶۰ اصلاً هروئین مصرف نکرده بودم، پای دستگاه داشتم کار میکردم ولی همه حواسم پیش این بود که از شرکت خارج شوم و بروم شیشه بخرم و مصرف کنم، زیاد حال و اوضاع خوبی نداشتم، خودم هم از این وضعیت که داشتم راضی نبودم یعنی اصلاً دوست نداشتم که در این وضعیت بمانم، بههرحال دستوپا زدن الکی بود چون گوش به حرف راهنما نمیدادم، حالم خوب نمیشد و کسی که حالش خوب نباشد دنبال این موضوع هست که حال خودش رو از هر راهی که بتواند خوب کند و من چیزی جز مصرف مواد به ذهنم نمیآمد، خلاصه که یک نبرد عجیبوغریبی در درون من به وجود آمده بود و من در حال مجدد باختن در این نبرد بودم، دست به گوشی شدم و رفتم داخل سایت کنگره، مدتی قبل من یک دل نوشته نوشته بودم و به بچههای سایت داده بودم تا روی سایت نمایندگی قزوین بگذارند و هرچند روز یکبار چک میکردم ببینم دل نوشته من رو قراردادند یا نه، وقتیکه سایت را باز کردم دیدم که دل نوشته من روی سایت هست، شروع کردم به خواندن دل نوشته خودم و همزمان هم گریه میکردم جوری که یکی از همکارانم آمد پیش من و از من پرسید که مشکلی پیشآمده و من هم بهگونهای اشاره کردم که نهفقط دلم گرفته است. آن شب من بارها دل نوشته خودم رو خواندم و انرژی زیادی گرفتم و روزهای بعد هم هرروز چک میکردم و بچهها که نظر و کامنت میگذاشتند، با خواندن هر نظر و کامنت انرژی زیادی میگرفتم. من نمیخواهم بگویم که من آن شب دل نوشته خودم رو خواندم و متحول شدم، منبعد از آن موضوع، باره دگر دوباره مرتکب اشتباه شدم و سفر خودم را خراب کردم ولی آن شب اتفاق عجیبی که در درون من شکل گرفت این بود که من فهمیدم که خدمت سایت چه تأثیر زیادی روی یک مسافر میتواند داشته باشد و همان موضوع باعث شد که من اشتیاق زیادی برای خدمت در سایت کنگره داشته باشم، از طرفی هممقداری ادبیات من خوب بود و دوست داشتم در این جایگاه خدمت کنم.
چند ماه بعد که با مواد مخدر دستگیر شدم و به زندان افتادم و دوباره سفر خودم رو شروع کردم اولین کاری که کردم به سایت کنگره ۶۰ وارد شدم و در کنار استاد عزیزم که مسئول سایت بودند خدمت کردم و خودم هم یک روز بهعنوان مسئول سایت نمایندگی کاسپین انتخاب شدم.
بدون شک خدمتگزاران سایت کنگره ۶۰ پرچمداران کنگره ۶۰ در انتقال پیام رهایی و سلامتی هستند و در دنیایی که ما امروزه در آن زندگی میکنیم اطلاعات و فضای مجازی یکی از قدرتمندترین مکانها برای انتقال دانش و آگاهی است.
سایت کنگره ۶۰ بزرگترین نمایندگی کنگره ۶۰ است که در سراسر کشور هرکسی میتواند وارد آن شود و از مطالبی که در آنجا قرار دادهشده است استفاده کند. بدون شک برای درمان اعتیاد و رهایی یک انسان از مصرف مواد مخدر، ما به تغییرات زیادی نیاز داریم و برای اینکه یک انسان تغییر کند ما نیاز به دانش و آگاهی بالا و آموزشهای راستین داریم. زمانی که تغییرات انسانها ذرهذره در مسیر درست در کنار هم قرار گیرد، این تغییرات به تبدیل ختم میشود و درنهایت یک انسان مصرفکننده مواد مخدر ترخیص میشود و بهسلامتی میرسد.
ما در آموزشهای کنگره ۶۰ یک مثلث داریم به نام مثلث آفرینش که این مثلث از سه ضلع صوت، نور و حس تشکیلشده است و اجزای این مثلث به تغییرات، سرعت زیادی میدهند.
خدمتگزاران کنگره ۶۰ و مخصوصاً اعضای سایت کنگره ۶۰ معمولاً از سطح بالای انرژی برخوردار هستند، زیرا با مثلث آفرینش صوت، نور و حس سروکار دارند و همه در این سه پارامتر در قلم و نوشتن خلاصهشده است و خداوند در کلامالله به قلم و آنچه با آن مینویسند قسمخورده است.
این هفته را به همه عزیزان خدمتگزار سایت تبریک میگویم و برای همه آنها آرزوی موفقیت دارم.
نگارنده: راهنمای لژیون هجدهم، مسافر جواد
تایپ و تنظیم: مسافر محمدرضا
تهیهشده در نمایندگی کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
169