همسفر سارا:
اگر پیوند محبت باشد، دوستی هم برقرار است در غیر این صورت هیچ ارتباطی به معنا گرفته نمیشود و چون باد ازنظر میگذرد. معنی لغوی محبت (حب)؛ یعنی دوست داشتن و در عمق؛ یعنی به آرامش رسیدن موقع دیدار و درنهایت هم به عشق میرسد با هر موضوعی سه گونه برخورد میشود. ۱-بیتفاوتی ۲-جاذبه (محبت) ۳-دافعه (تنفر)
آدمها گاهی اوقات بوی خوب ساطع میکنند؛ یعنی بروز دادن صفات نیکو و خوشخلقی و سبب جذب دیگران میشوند. بعضیها هم با کجخلقی بوی بد منتشر میکنند که دیگران از آنها فراری میشوند. هر کس خودش تعیینکننده نوع رفتار دیگران با خودش هست، اینکه دیگران نسبت به ما محبت و احترام داشته باشند به ما بستگی دارد مثل بو؛ پس اعمال و رفتار ما تعیینکننده نوع برخورد با ما است. پیوند محبت تحت تأثیر دو مکانیسم دیگر هم هست ۱-منافع مادی ۲-منافع معنوی، دوستی اگر معنوی باشد پایدار خواهد بود؛ ولی دوستیهایی که بر پایه مادیات باشد، پایدار نیست. هرچند دوست داشتن و محبت به شمار میآید. در کنگره پیوند محبت به معنای واقعی برقرارشده است؛ یعنی معنوی؛ چون با آموزش و یادگیری همراه بوده است؛ چون دیگران خدمت کردن ما به رهایی رسیدیم ما خدمت میکنیم تا دیگران به رهایی برسند بدون هیچ مزد و چشمداشتی. محبت، بار دارد بارش هم خیلی باارزش و قیمتی هست که فقط؛ باید درکش کنیم، وقتی درک کردیم دیگر مهم نیست در کنگره چهکاره هستی. محبت وقتی بیشتر و بیشتر میشود تبدیل به عشق میشود و بالاترین درجه عشق، عشق به خدا است، خدا در لحظه عشق ورزیدن تجلی پیدا میکند. من نمیتوانم بگویم عاشق خداوند هستم؛ ولی مردمآزاری کنم یا کار خیر نکنم. عشق به خداوند در خدمت کردن متجلی میشود.
همسفر صفیه:
محبت به معنی دوست داشتن است که هر جا هست آنجا قطعاً شادی، آرامش و خوشحالی وجود دارد. فوقالعاده بودنش یعنی؟ وجود عشق که نقطه مخالف آن نفرت و تنفر است.
انسان خوب مثل بوی خوب گل هست که همه جذب آن میشوند؛ ولی انسان بد مثل بوی بد است که همه از آن تنفر دارند. ما خودمان تعیینکننده آن هستیم که مردم چه رفتاری با ما داشته باشند. هر جا محبت و رفتار خوب است قطعاً صداقت، دوستی و درستی هم است و هر جا که بدی است تنفر، کینه، حسادت و بیماری که علاج ندارد، وجود دارد. محبت باید معنوی باشد؛ یعنی هر کس را طوری دوست بدارید که وقتی هست لذت ببریم و وقتی نیست ناراحت باشیم، نهفقط با زبان بگوییم و در سختیها رهایش کنیم. در کنگره به ما آموزش داده میشود، محبتمان معنوی باشد و ما به دیگران بیاموزیم.
همسفر مژگان:
از محبت خارها گل میشود. محبت میتواند هر موجود و یا هر جاندار زندهای را تحت تأثیر قرار دهد. سؤال اینجا است که حس محبت و عشق یا حس تنفر و کینه انسان همیشه میتواند بامحبت به اطرافیانش حس خوبی را وارد کند تا زندگی را برای خودش و اطرافیانش شیرین کند؛ مانند حس خوبی که بوی گل میدهد و مانند همان گل خوشبو که انسان میتواند بامحبت کردن تمام انسانهای اطرافش را جذب خودش کند. خود انسان با رفتار و کردارش تعیین میکند که اطرافیانش چگونه با او رفتار کنند، هیچکس باکسی دشمنی ندارد و این خودمان هستیم که تعیین میکنیم چگونه زندگی کنیم. همانطور که حس محبت و عشق همه را جذب میکند، تنفر و کینه دقیقاً برعکس عمل خواهد کرد و مانند بوی بد همه را فراری خواهد داد؛ پس اگر از ما فرار میکنند باز دلیلش برمیگردد به رفتار و کردار خودمان، این ما هستیم که تعیین میکنیم که پیوند محبت داشته باشیم یا نداشته باشیم.
همسفر فاطمه:
وقتی یک گل بوی خوبی میدهد، همه میآیند جلو و بویش میکنند. (جاذبه گل) دافعه مثل توالت (تنفر) ما آدمها گاهی از خودمان بوی خوب صادر میکنیم، خوبیها. گاهی بوی بدی میدهیم و انسانها از ما فراری میشوند؛ پس ما تعیینکنندهایم.
اینکه دیگران به ما احترام بگذارند بستگی به اسانس ما دارد، خیلی از آدمها هستند که کینه، غرور و... را تولید میکنند. اگر از ما فرار میکنند کسی با ما دشمنی ندارد؛ بلکه نتیجه اعمال و رفتار خودمان است، پس ما تعیین میکنیم که پیوند محبت داشته باشیم یا نداشته باشیم. این پیوند محبت گاهی تحت دو مکانیسم دیگر هم هست. منافع انسانها (لذت بردن من از بوی گل) یا دوستی یا فردی که این محبت وقتی نفعش قطع شود آنهم قطع میشود. گاهی منافع معنوی است به ما آرامش میدهد و صلح میدهد، در این منفعت هم وقتی بوی گل نباشد محبت و دوستداشتنی که نسبت به آن گل هست از بین میرود.
مشارکت مکتوب اعضای لژیون ششم
منبع: سی دی هزار لباس
تایپ: همسفر مهناز رابط سایت و لژیون ششم
ویراستاری: رابط خبری همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون پنجم)
ثبت وارسال: راهنما همسفر سهیلا لژیون دهم خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی تخت جمشید
- تعداد بازدید از این مطلب :
400