به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان لیلا هستم کمکراهنما همسفر علی
با گاهپروانگی هفدهم در خدمت شما بزرگان هستم.
ما در دنیای افکارمان به دنبال روانبنههایمان میگشتیم تا با کنترل افکار غیرمنطقی و تحلیل و تغییر این افکار به آرامش بیشتری دست پیدا کنیم. همه ما میدانیم که در این جهان خاکی نمیتوان بدون رنج زیست، اما کاری که میتوانیم انجام بدهیم این است که از رنجهایمان بکاهیم و به سمت حال خوش بیشتری برویم که این بستگی به خواست و عملکرد خودمان دارد؛ طبیعی است که در اثر بروز مشکلات در روان ما بههمریختگیهایی ایجاد میشود، اما زمانی که این آشفتگیها در ما تبدیل به اختلال شوند باید در صدد حل آنها برآییم. شناخت اختلال هم زمانی است که آن اتفاق عملکرد ما را مختل کرده باشد؛ یعنی به دلیل بروز آن رخداد دیگر نتوانیم مثل روزهای قبل به برنامهها و اهداف خود در زندگی بپردازیم.
در اصل ما باید زمانی که در حالت آرامش هستیم روی خودمان کار کنیم تا در زمان بحران بتوانیم مدیریت کنیم. باز هم با یک مثال پیش میرویم:
رخداد: داشتن بیماری که غیر قابل تشخیص است.
پیامد احساسی: اضطراب و نگرانی
پیامد رفتاری: گوشه نشینی و انزوا
فکر سطحی: چه اتفاقی خواهد افتاد؟
حالا سوالات را از خودمان میپرسیم:
چرا آنقدر برایمان مهم است؟
اگر این طور باشد ما چه احساسی داریم؟
بعد چه میشود؟
با پاسخ به این سوالات میفهمیم فکر غیرمنطقی ما استدلال هیجانی بوده یعنی هنوز سگ حمله نکرده اما ما داریم فرار میکنیم و با افکارمان دائم به آن غذا هم میدهیم؛ که میتواند ریشه در فکر هستهای یا روانبنهای مثل ناتوانی داشته باشد. اما میتوانیم به جای این فکر غیرمنطقی، گفتوگوی منطقی با خودمان داشته باشیم تا آرام شویم؛ یعنی مونولوگهای ذهنیمان را تبدیل به دیالوگ کنیم. این کار، اضطراب ما را کم میکند، اما به طور کلی باید این را بدانیم در زندگی مادی ما، گاهی از دست ما برای دیگران کاری برنمیآید و این بسیار ناراحت کننده است!
ناراحتی ما کاملاً طبیعی است، اما اگر عملکرد ما را مختل کند دیگر طبیعی نیست و باید دنبال افکار غیرمنطقی بگردیم چون وقتی از ما کاری بر نمیآید تنها باید آن را بپذیریم.
ادامه دارد...
نگارش و تایپ: همسفر لیلا، کمک راهنما (لژیون دوم)
تصویرگر، ویرایش و ارسال: همسفر زهرا، کمکراهنما (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
355