جلسه چهارم از دوره دوازدهم کارگاه آموزشی کنگره ۶۰ نمایندگی تیراندازی باکمان ویژه مسافران و همسفران، با دستور جلسه «سیدی حسابگر» به استادی مسافر ابراهیم، نگهبانی همسفر مهرداد و دبیری همسفر نرگس، ساعت ۱۷ روز جمعه ۱۱ شهریورماه ۱۴۰۱ در سایت تیراندازی باکمان کنگره ۶۰ واقع در مجموعه ورزشی تختی آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
خداوند را بابت فرصت خدمت شاکرم و از نگهبان جلسه بابت دعوتشان سپاسگزارم. من با حضور در کنگره ۶۰ و گرفتن آموزشها، روی خودم کار کردم و شروع کردم به ساختن قالبی که مهندس در این سیدی توضیح میدهند و شروع کردم به بررسی کردن خودم نسبت به چیزی که مهندس در سیدی میفرمایند.
در این سیدی مهندس اشاره میکنند که تصمیمهای ما معمولاً یا حسابگرانه است یا عاقلانه و یا احساسی؛ یعنی ما بر اساس حسی که داریم تصمیم میگیریم. ابتدا میخواهم ارتباط این موضوع را با تیراندازی باکمان بگویم. سال گذشته وقتی برای اولین بار وارد باشگاه تیراندازی باکمان شدم و نگاه کردم؛ دیدم یک فضای خیلی امن و صمیمی که عدهای در حال خدمت در آن هستند. حتی مربی فدراسیون در اینجا حضور دارند و بهصورت رایگان خدمات رایگان ارائه میدهند.
وقتی من از بیرون نگاه میکنم و هیچچیزی در مورد این سیستم نمیدانم شروع میکنم به چرتکه انداختن که اینها اینجا پولی برای آموزش نمیگیرند و در انتها هم میگویند هدف ما قهرمانی نیست. خب پس داستان چیست؟ اصلاً دلیل این خدمت چیست؟
با تفکر حسابگرانه (چون من همهچیز را در ذهنم حسابوکتاب میکنم) این موضوع در ذهن من نمیگنجد. جلسه قبل آقای حکیمی در مورد تیراندازی باکمان گفتند: «ما اگر دنبال این بودیم که قهرمان درست کنیم، بچههایی بودند که در کشوری رتبه آوردند و رفتند تیم ملی و … درحالیکه هدف اصلی این نیست. هدف اصلی این است که یک فضای امنی درست شود که خانوادهها بیایند اینجا و درنهایت برای کسی که بیرون ازاینجا درگیر اعتیاد است پیامی داشته باشد. یا کسی که اتفاقی یکبار وارد اینجا میشود ببیند که چنین فضایی هم وجود دارد. به قول آقای مهندس: هر کاری که بار معنوی داشته باشد، صددرصد بار مادی هم با خودش میآورد.»
هدف تیراندازی باکمان، ایجاد حال خوب برای دیگران است. به نظر فردی که بیرون از این محیط است، واقعاً خندهدار است که یک نفر (مثلاً مرزبان) در هفته سه چهار روز میآید اینجا، نهتنها در روز ۶-۷ ساعت وقت میگذارد بلکه عضو لژیون سردار هم میشود، یعنی کمک مادی هم میکند. وقتی فردی از بیرون نگاه میکند میگوید: «تو دیوانهای، هم وقت میگذاری، هم کمک میکنی، هم پول میدهی؟ هیچی هم به تو نمیدهند.» ولی طبیعتاً چون آن بار معنوی هست، بار مادی هم قطعاً هست چون این وعده خداوند است و وعده خدا دروغ نیست و اتفاق میافتد.
به نظر من در موردبحث کلی تیراندازی باکمان، این بار معنوی بهشدت وجود دارد. قطعاً با برنامهریزی، خواستهها اتفاق میافتد و قطعاً در آینده به قهرمانی کشور هم میرسیم، خودم هیچ شکی در این ندارم.
یک جای این سیدی جناب مهندس میگویند: «ما افرادی داشتیم که وارد کنگره شدند و پول بنزین نداشتند»؛ یعنی ماشین که نداشتند هیچ، پول بنزین را هم نداشتند. وقتی داشتم به سخنان جناب مهندس راجع به خودم فکر میکردم دیدم آن افراد یکقدم از من جلو بودند. وقتی حدوداً سه سال پیش من وارد کنگره شدم و سفر اولم را شروع کردم؛ ورشکسته شده بودم و صد میلیون تومان بدهی داشتم.
البته کنگره به من پول نداد و من بهاندازه توانم سالهای اول با پرداخت پانصد هزار تومان، دویست هزار تومان عضو لژیون مالی (سردار) شدم؛ اما خیلی چیزها نصیب من شد. کنگره چیزهایی به من داد که نهتنها بدهی و ورشکستگی تمام شد بلکه به این قدرت و توان رسیدم که امسال دو جا تعهد دنوری دادهام و چون حسابوکتاب نکردم و با عشق جلو رفتم، مطمئنم پرداخت میشود و هرماه هم سعی میکنم یک مبلغی پرداخت کنم و مطمئنم زودتر از موعد تعهدم را پرداخت خواهم کرد.
مهندس میفرمایند: «اگر حنظل بکارید، حنظل برداشت میکنید، اگر رطب بکارید رطب برداشت میکنید؛ اما راجع به بخشش، اگر کاشتید و انتظاری برای برداشت نبود آن موقع جواب میگیرید». من فکر میکنم از این عبارت و از دریای معرفتی که جناب مهندس به ما آموختهاند، بهاندازه سرسوزنی درک کردهام و سعی میکنم که واقعاً به آن عمل کنم. خیلی ممنونم از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش کردید.
مرزبان کشیک: مسافر علی
مرزبان کشیک گروه خانواده: همسفر زینب
تایپ: همسفر ندا رهجوی کمک راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم)
ویراستاری: همسفر خندان رهجوی کمک راهنما همسفر (کیمیا لژیون سوم)
عکس و ارسال: همسفر زینب مرزبان خبری
باشگاه تیراندازی باکمان کنگره ۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
777