دومین جلسه از دوره سی و ششم، سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی لوئی پاستور با استادی کمک راهنمای محترم تازه واردین آقای محمد، نگهبانی مسافر محترم محمد یوسف و دبیری مسافر محترم بهزاد، با دستور جلسه «قضاوت، جهالت» شنبه 18 تیرماه 1401 ساعت 17 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان محمد هستم مسافر؛ دستور جلسه امروز قضاوت و جهالت هست در ابتدای همه سیدیها اولین چیزی که مهندس میفرمایند این است که از بزرگترین دشمن خودمان که جهل و نادانی خودمان هست به خداوند بزرگ پناه میبریم؛ جهالت یعنی نادانی یعنی ما نمیدانیم وقتی نمیدانیم قضاوت میکنیم اینکه چه قضاوتی میکنیم به خاطر آن آگاهی هست که داریم، قطعاً ما انسانهای ناآگاهی هستیم و به سمت آگاهی قدم برمیداریم، همینطور که آگاهیمان بیشتر میشود قضاوتهایمان کمتر شده، تصمیمگیریهایمان بهتر میشود، صفحه 165 کتاب 60درجه نوشته که «بزرگترین دشمن انسان نادانی اوست که در وجود خودش هست و انسان دانا مرتکب گناه نمیشود، گناه را کسی مرتکب میشود که نادان و جاهل باشد»
جهالت یعنی قبل از کنگره 60 درمان اعتیاد شناختهشده نبود و دنیا آگاهی کامل نسبت به این قضیه نداشته بنابراین قضاوت میکرده و تصمیم میگرفته و راههای اشتباهی به تکتک ما پیشنهاد میشد و ما این راهها را امتحان کرده و به نتیجه نرسیدیم ودرآخر در کنگره به نتیجه رسیدیم، در کنگره جهالتی که منجر به قضاوت میشد، اینکه من نسبت به راهنما یک باور غلطی داشته باشم (راهنما فردی است که به درمان اعتیاد ما کمک میکند) حالا من به این باور هستم که راهنما باید مشکل شغلی، مالی، خانوادگی و اجتماعی من را باید حل بکند، من نسبت به راهنما قضاوت میکنم این قضاوت منجر به این میشود که انتظارات من از راهنما بیشتر میشود وقتی برآورده نمیکند شخص را تخریب میکنیم، باورمان را از دست میدهیم و نمیتوانیم دنبال ایشان حرکت بکنیم
ما اگر این چهارده وادی را نگاه بکنیم سالیان سال در وادی اول گیر هستیم، جهالت یعنی اینکه ما از شخص بت نسازیم مهندس میفرمایند که من مهندس و کاشف هستم، القاب الهی و غیره به من ندهید قضاوت کار سختی است و باید بر اساس واقعیت صورت بگیرد، اصلاً ما واقعیت را نمیدانیم چیست، واقعیت مانند پیازی است که هر لایهاش را برمیداری لایه دیگری دارد زندگی گذشته، زندگی در حال، زندگی آینده هزاران عامل، تقدیر، خواست، فرمان، وهروقت به این موضوع اطمینان ندارید شک کنید، به نظر من همهچیز نسبی است مادر ناآگاهی هستیم و باید از خداوند بخواهیم به ما بصیرت و آگاهی بدهد تا بتوانیم درست و غلط را تشخیص بدهیم
دعایی از یک بزرگی که میفرمایند: پروردگارا من را درجایی مورداستفاده قرار بده که من را برای آنجا آفریدی، خداوند به ما استعداد میدهد که بسوزیم و ساخته شویم یا علاقه به ما میدهد تا در آتش اشتیاق بسوزیم و رشد بکنیم، دانش من به آنجا رسید که نمیدانم، «کس نمیداند در این بحر عمیق، سنگریزه قرب دارد یا عقیق» اگر این شال را انداختهایم خودمان را سرتر از دیگران ندانیم از کجا معلوم آن تازهوارد شاید خیلی از ما بالاتر باشد حسابوکتابها خیلی باهم فرق میکنند.
از اینکه به صحبتهایم گوش کردید سپاسگزارم.
اهدای تقدیر نامه به عضو لژیون سردار
مسافر محترم محمد یوسف
رهجوی کمک راهنمای محترم آقای حمیدرضا (لژیون دهم)
عکس و صوت: مسافر محمدرضا
خلاصهنویسی و تایپ: مسافر عسگر
ارسال مطلب: مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
617