English Version
English

پذیرفتن مسئولیت توان دیدن و شنیدن می‌خواهد

پذیرفتن مسئولیت توان دیدن و شنیدن می‌خواهد

سومین جلسه از دوره ششم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی عرب زاده، با استادی مسافر ایمان، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافرحسن با دستور جلسه "وادی چهارم وتاثیر آن روی من" پنجشنبه ۹ تیرماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد. 

سلام دوستان ایمان هستم یک مسافر؛ خدا را سپاس و شکر که توانستم یک بار دیگر در این جایگاه حضور داشته باشم و در خدمت عزیزان در نمایندگی عرب زاده باشم، این باعث افتخار است که در ابن نمایندگی حضور دارم. از نگهبان جلسه و دیدبان محترم آقا مهدی که اجازه دادند بنده در خدمت شما عزیزان باشم بسیار تشکر می‌کنم و از این بابت خیلی خوشحال هستم. اما در رابطه با دستور جلسه این هفته؛ وادی چهارم (در مسائل حیاتی مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن).

فکر نمی‌کنم شخصی مانند جناب مهندس بتوانند راجع به این وادی توضیحات کامل بدهند؛ ولیکن ادامه دستور جلسه می‌گوید تاثیر آن روی من و من باید تجربه خودم را راجع به وادی چهارم خدمت شما بگویم و انشالله تجربه شما را هم بشنوم و روز پرباری برای همه ما باشد. این وادی یکی از کلیدی ترین وادی‌ها و مسائلی است که اگر یک انسانی بخواهد از این لحظه به بعد مشکلاتش را حل کند؛ یعنی فکر می‌کنم بعد از وادی اول و دوم و سوم کلیدی‌ترین وادی ممکن این وادی است که من باید پذیرش داشته باشم، یعنی مسئولیت خیلی چیزها را که به عهده ی خودم است را بپذیرم ولی این پذیرش به همین راحتی به وجود نمی آید.

اینکه بگویم من مسئولیت کارهایم را می‌پذیرم، این شاید مرا مقداری به جلو حرکت دهد؛ ولی بعدها باعث توقفم می‌شود. این مسئولیت توأم با آگاهی است که باعث می‌شود این حرکت مستمر باشد و بتوانم ثابت قدم در این مسیر حرکت کنم. چند دسته انسان وجود دارد؛ یک دسته کسانی که مسئولیت پذیر نیستند، که آن هم از عدم آگاهی است، دسته دیگر افرادی هستنند که مسئوایت پذیرند؛ اما توان انجام مسئولیت‌هایشان را ندارند و من فکر می‌کنم اعضای کنگره ی ۶۰ جزء دسته دوم هستند که می‌خواهند مسئولیت پذیر باشند؛ اما توانش را ندارند.

و برای اینکه پذیرش مسئولیت در من به وجود بیاید باید به آگاهی برسم. من فوق العاده آدم مسئولیت پذیری بودم و هیچ وقت مسئولیتم را واگذار نمی‌کردم، با کمال میل می‌پذیرفتم، اما به یک جایی رسیدم که دیگر توانی نداشتم و آن در اثر استفاده از مصرف مواد بود. مصرف کننده ی مواد مخدر نمی‌تواند مسئولیت پذیر باشد، نه اینکه نخواهد، بلکه توانش را ندارد. کسی که خوابش بهم ریخته است ساعت سه صبح میخوابد چطور می‌تواند صبح از جایش بلند شود و مسئولیت‌هایش را انجام دهد. یکی از مسئولیت های مهم یک انسان این است که در قبال زحماتی که دیگران برای او می‌کشند سپاسگزار باشد، یعنی برای من یک مسئولیت است؛ ولی همین هم توان دیدن و شنیدن می‌خواهد. 

من باید بتوانم ببینم و بشنوم، باید بتوانم حس کنم. وقتی مصرف کننده مواد مخدر هستم و تمام حس های من بسته می‌شود و چیزی را نمی‌توانم ببینم که درکش کنم. چیزی را نمیتوانم ببینم که احساسش کنم و این عدم احساس باعث میشود من سلب مسئولیت کنم  من به جایی رسیدم که به بنده میگفتند بی غیرت آدم فلانی هستی بهمانی هستی همه ی این کلمه هارا شنیدم آنها اشتباه فکر میکردند؟ نه آنها اشتباه فکر نمیکردند آنها هم از عدم آگاهی بود چون نمیدانستند من در چه دنیایی گیر کردم.

امروز خدا را شکر، در کنگره ۶۰ صدقه سر آقای مهندس همه ی ما کنار هم هستیم. هم خانواده هایمان و هم خودمان کنار هم هستیم و داریم به آن آگاهی میرسیم و ذره ذره با مسئولیت هایمان آشنا میشویم من باید بدانم مسئولیتم تا کجاست. خیلی وقت ها یک مادر و یک پدر فکر میکند مسئولیتش باید تا بی نهایت باشد تا بینهایت یعنی دقیقاً در وادی میگوید، مشق های فرزند را برایش مینویسید درسته مسئولیت است ولی تا یک جایی و همینطور آن فرزند هم در قبال پدر و مادر مسئول است. ما فکر میکنیم فقط پدر و مادر در قبال ما مسئول اند اما وظیفه ی من فرزند چیست؟ به عنوان فرزند تا کجا باید مسئولیت پذیر باشم من چه کاری را باید انجام دهم؟

این مسئولیت‌ها وقتی جا به جا می‌شود حلیه و شگرد نیروی منفی است که این مسئولیت هارا جابجا می‌کند. وقتی من مسئولیت فرزندم را انجام می‌دهم مسئولیت خودم را فراموش می‌کنم. وقتی مسئولیت همسرم را انجام می‌دهم مسئولیت خودم را فراموش می‌کنم. وقتی مسئولیت یک پدر را انجام می‌دهم از مسئولیت خودم باز می‌مانم. یک معلم وظیفه و مسئولیتش این است که درس بدهد و وقتی جایش با شاگرد عوض شود دیگر شاگرد به او درس می‌دهد. حالا هم این‌طور است همه ی فرزاندان دارند به والدین آموزش می‌دهند و می‌گویند شما نمی‌دانید، شما بلد نیستید؛ چون مسئولیت جا به جا شده است.

خدا را شکر این آموزش‌ها در کنگره جاری است و ما در این فضا هستیم و استفاده می‌کنیم. شما یک ماشین را در نظر بگیرید، اجزایی دار،د هر کدام از این اجزا یک مسئولیتی دارند. دنده ماشین یک مسئولیت دارد، فرمان یک مسئولیت دارد و... حال این وقتی جا به جا شود چه اتفاقی می افتد؟ دقیقا زندگی منِ ایمان در دوره مصرف مواد، آنجایی که باید ترمز می‌زدم گاز می‌دادم. آنجایی که باید گاز می‌دادم ترمز می‌گرفتم. آنجایی که باید می‌دیدم نمی‌دیدم آنجایی که باید می‌فهمیدم نمی‌فهمیدم و این باعث به هم ریختگی در زندگی من می‌شود و باعث می‌شود که من ذره ذره دور و دورتر شوم و هر چقدر از مسئولیت هایم دور شوم رسالتم را فراموش می‌کنم. هر کدام از ما انسان‌ها در کره زمین یک رسالت داریم، باید پیدایش کنیم و تا پیدایش نکنیم حالمان خوب نمی‌شود.

زمانی حال منِ ایمان خوب می‌شود که آن رسالتم را پیدا کنم و بدانم برای چه هستم، برای چه کاری آمدم و باید چه کاری را انجام دهم. و این نیاز به یک جسم سالم دارد. همه ما اینجا هستیم که اول جسممان را سالم کنیم و وقتی جسممان سلامت بشود، وقتی جهان‌بینی‌ام در کنار جسمم به یک آگاهی می‌رسد در کنار آن خلق و خویم بهتر می‌شود. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید از شما سپاسگزارم.

تایپ مسافر محمد لژیون سوم/ویرایش مسافر فریدون

عکاس مسافر مرتضی لژیون یکم/ همسفر لیلا

تنظیم و ارسال مسافر مصطفی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .