دهمین جلسه از دوره هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی سبزوار با نگهبانی مسافر علیرضا و استادی کمک راهنما مسافر عباس و دبیری مسافر علی با دستور جلسه « وادی چهارم و تأثیر آن روی من» در تاریخ ۱۴۰۱/۴/۵رأس ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر .خدا را شاکرم که یکبار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم، از نگهبان و دبیر محترم تشکر میکنم که این فرصت را به من دادند که بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز وادی چهارم و تأثیر آن روی من است. ما برای رسیدن به این وادی سه وادی را پشت سر گذاشتهایم که وادی اول وادی تفکر است و انسان برای اینکه بتواند برای زندگیاش یک برنامهریزی داشته باشد و بتواند وقتی حال خرابی دارد با تفکر مثبت به حال خوش دست پیدا کند. از طرف دیگر یاد گرفتهایم که به چه چیزهایی نباید تفکر کنیم و باید به آن توانایی برسیم که به چیزهایی که انرژی ما را میگیرد تفکر نکنیم.
وادی دوم وادی ناامیدی است و اگر کسی بخواهد از ناامیدی خارج شود و به امیدواری برسد باید وادی دوم را درک کند، در وادی دوم به ما میگوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمیدهد هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. در اصل به ما میگوید هرکدام از ما که وارد کره زمین شدهایم یک هدفی داشتهایم، حال بر اساس اعمالی که انجام دادهایم و آن بذری که کاشتهایم هدف خود را گمکردهایم و با ورود به کنگره و عمل کردن به وادیها میتوانیم از آن تاریکی خارج شویم و به هدف خود برسیم.
وادی سوم به ما میگوید باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به فکر خویشتن خویش نیست. ما این سه وادی را گذراندیم تا برسیم به وادی چهارم و هر سه وادی به ما میگویند که تمام مسئولیتهای کارهایت بر عهده خودت هست. در وادی چهارم به ما میگوید که در مسائل حیاتی مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. وادی چهارم میخواهد به ما خط و خطوط مسئولیت را یاد بدهد و به ما میگوید که تمام مسئولیتها دوطرفه است یعنی ما در برابر خداوند چه مسئولیتی داریم خداوند در برابر ما چه مسئولیتی دارد. همچنین بین پدر و پسر، راهنما و رهجو، و غیره تا وقتیکه اینها را متوجه نشویم و درک نکنیم درواقع وادی چهارم برای ما میشود یک گریزگاه و تمام مسائل را به گردن خداوند یا دیگران میاندازیم.
در وادی چهارم به ما میگوید که خداوند را بشناسیم برای اینکه بدانیم وظایف من چیست و وظایف خداوند چیست؟ برای اینکه خداوند را بشناسم اول باید از دروازه خودم عبور کنم و اول خودم را بشناسم. منظور از شناخت خود، شناخت اسم و فامیل شناسنامهای من نیست، بلکه شناخت صور آشکار و پنهان من است، صور آشکار چیزی هست که ما میبینیم ولی صور پنهان چه؟ صور پنهان؛ عقل، روح، نفس، ذهن و ... ما برای اینکه خودمان را بشناسیم باید اینها را بشناسیم.
از همه اینها مهمتر نفس است که تعریفی که از نفس داریم میگوییم؛ نفس تعیین موجودیت میکند در ظاهر و باطن و درون نفس پر از خواستههای معقول و غیرمعقول هست، نفس به سه بخش تقسیم میشود؛ نفس اماره، نفس لوامه و نفس مطمئنه. بنا بر آموزش، آگاهی، تفکرات و جهانبینی که فرد دارد مشخص میکند که در کدامین مرحله نفس قرار دارد. بالاترین نفس در حیوانات نفس اماره است، که پایینترین نفس در انسان است و انسانی که در نفس اماره قرار دارد هیچچیز برایش فرقی نمیکند کارهای ضد ارزشی انجام میدهد و خوشحال است. برای مثال دزدی میکند، رشوه میگیرد و غیره.
انسانی که وارد کنگره میشود به نفس لوامه رسیده است و سطح آگاهی او بالاتر رفته، و اگر کار ضد ارزشی انجام دهد خودش را سرزنش میکند. اگر مواد مصرف کند یا با فردی بلند صحبت کند خودش را سرزنش میکند. با آموزش گرفتن در کنگره و تفکر کردن و با جهانبینی میتوانیم وارد نفس مطمئنه شویم، البته فقط در مصرف نکردن مواد و برای مسائل دیگر باید آموزش بگیریم تا بهمرورزمان به نفس مطمئنه برسیم. در صور پنهان انسان یکچیز دیگری هم داریم به نام عقل، که عقل مانند ابزاری عمل میکند که آینده را برای ما به حال میآورد، برای مثال؛ به ما میگوید اگر شما این مواد را مصرف کنی برای ۱۰ سال آینده یک فرد مصرفکننده میشوی! انسان با کمک عقل میتواند خوب را از بد تشخیص دهد و میتواند هدف خود را مشخص کند.
گفتیم انسان ذرهای از وجود خداوند است و برای اینکه خداوند را بشناسد اول باید خودش را بشناسد، من زمانی که مصرفکننده بودم و در مسیر ضد ارزشها بودم از خداوند طلب کمک میکردم و همیشه با شکست مواجه میشدم چراکه نمیشود انسان در مسیر ضد ارزشها حرکت کند و مشکلات خود را به دیگری بسپارد و از او کمک بخواهد. ما برای اینکه از ضد ارزشها خارج شویم و بتوانیم مسائل خودمان را حل نماییم باید مسئولیت کارهای خودمان را در خانواده، محل کار و جامعه بپذیریم. پذیرفتن مسئولیت از بچه کوچک شروع میشود تا یک فرد کهنسال.
در کنگره وظیفه رهجو در قبال خدمتی که به او میشود این است که آموزش پذیر باشد و سیدیهای آموزشی خود را بنویسد، یا وقتیکه راهنما وظیفه خود را برای رهجو عمل میکند و وقت میگذارد تا نامه اوتی را هر هفته یکبار برای رهجو بنویسد، رهجو هم وظیفه دارد که برود و شربت اوتی خود را دریافت نماید و با نرفتن علاوه بر اینکه به خود آسیب میزند به کنگره و راهنمای خود بیاحترامی کرده است.
ما باید یاد بگیریم که وظیفهی خود را انجام دهیم. انسان چیزی نیست جز سعی، تلاش و کوشش و اگر رهجویی به درمان میرسد فقط به خاطر سعی و تلاش خودش است، پس بیشترین بار مسئولیت بر عهدهی خودمان است تا بتوانیم به آن حال خوش برسیم.
ممنون از اینکه سکوت کردید و به حرفهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر علی لژیون اول
عکس: مسافر رضا لژیون اول
تنظیم و ارسال: مسافر مسعود لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
626