جلسه سوم از دوره پنجاه و سوم از سری کارگاههای آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران نمایندگی بوشهر با استادی مسافر حمید، نگهبانی مسافر محمدحسن و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه «کتاب 60 درجه زیر صفر و تاثیر آن روی من» پنجشنبه 1401/04/02 رأس ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم بابت نعمت سلامتی، بابت این رهاییها و جشنهایی که در کنگره هرچند وقت یکبار داریم؛ و خدا را سپاس میگویم به خاطر وجود کمک راهنمای عزیزی مثل آقای دیسی که دست من را گرفت و من را از ته چاه اعتیاد بیرون کشید. امروز دو دستور جلسه داریم یکی کتاب ۶۰ درجه و رهایی محمد عزیز، رهایی را به خودش و خانواده بزرگ کنگره ۶۰ تبریک میگویم. قبل از اینکه در مورد دستور جلسه صحبت کنم یک نکته در مورد جایگاه نگهبان میگویم. اولین کسی که جلسه را شروع میکند، نگهبان جلسه است و در اولین کلامی که نگهبان شروع میکند، یک پیمان میبندد و آن لحظه همه اعضا، خود را مسافر معرفی میکنند. ما یک کارگاه تولیدی داریم که در این کارگاه، یک سری چیزها تولید میشود برای بیرون و یک گارگاه آموزشی ویژه برای مسافران و همسفران است.
نگهبان ابتدای صحبتش بزرگترین دشمن انسان را معرفی میکند که جهل و نادانی است و برای رهایی از جهل و نادانی دعوت میکند به سکوت و پناه بردن به خداوند؛ در ادامه جایگاه ما را در این سفر مشخص میکند که ما در حال عبور از تاریکیها بهطرف روشناییها هستیم و انسانی که بخواهد از تاریکیها خارج شود باید سفر کند و بر همه ما واجب است که قبل از شروع جلسه، حاضر باشیم و کسی که دیر به جلسه می آید به رهایی نمیرسد.
و اما کتاب 60درجه:
در ابتدا یک مثلث داریم ﴿مبدا، مقصد، هدف﴾
روز اول که من وارد کنگره شدم میدانستم که مصرفکننده هستم و در دام اعتیاد گرفتارشدهام و برای بیرون آمدن باید تلاش میکردم و به هر دَری میزدم، ولی فایدهای نداشت؛ هرچه تلاش میکردم بیشتر فاصله میگرفتم، میترسیدم و باز برمیگشتم و کسانی هم در این راه میخواستند که به من کمک کنند، اینها دودسته بودند.
1کسانی که اصل زبان من را نمیفهمیدند.
2کسانی که مثل خود من مصرفکننده بودند که اگر آنها هم راهی را بلد بودند که خودشان را نجات میدادند.
دراینبین یکی آمد که همزبان خود من بود، او کسی نبود بهجز راهنمای تازه واردین؛ من را پذیرفت و برایم مسیر را مشخص کرد وکتاب 60درجه نقشه راه را به من نشان داد؛ یعنی نقشه زندگی خود من را، به خودم نشان میداد و در چند صفحه اول خودم را در جای مهندس تصور کردم و خود را باشخصیت اصلی داستان یکی میدانستم و بهترین راه این است که هر شخص خودش کتاب را مصالعه کند.
کتاب 60درجه به من گفت که تو در یک روز مصرفکننده نشدی که حال یکروزه هم درمان شوی و در اینجا زمان را برای من مشخص کرد.
من باید طی 10الی11ماه تلاش کنم و ذره، ذره از این دام خارج شوم.
در آخرمجددا رهایی محمد عزیز را به خودش و خانواده محترمشان و کل اعضای کنگره60 تبریک میگویم؛ محمد خیلی کوشش و تلاش میکرد ولی هرچه تلاش میکرد نتیجهای نداشت و پیام رهایی محمد نقش همسفر او بود که بعد از ورود همسفر محمد به کنگره باعث شد اعتمادبهنفس لازم در محمد شکل بگیرد و با دقت بیشتری به مسیر خود ادامه بدهد و امروز شاهد رهایی محمد هستیم.
رهایی نمادین مسافرمحمد از لژیون سوم
نتیجه انتخابات دبیر و نگهبان لژیون سردار
لژیون چهارم درمان سیگار(ویلیام ال.وایت)
لژیون تازه واردین
لژیون خدمتگزار: سوم
نگارش مسافرفیروز
عکس مسافراسمائیل
ثبت مسافرمرتضی
- تعداد بازدید از این مطلب :
584