در ادامه گفتگو با دیدهبان مسافر اصغر منصوری را میخوانید:
لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
سلام دوستان اصغر هستم مسافر. آنتی ایکس مصرفی تریاک، روش درمان دی اس تی با داروی اپیوم، مدت سفر ۱۳ ماه، نام راهنما مهندس حسین دژاکام و الان هم نزدیک به ۱۲ سال است که آزاد و رها هستم.
چگونه اذن ورود شما به کنگره صادر شد؟
خب هرکسی که اعتیاد پیدا کند و بهجایی برسد که بفهمد معتاد است دنبال رهایی است من هم به دنبال رهایی و درمان بودم. ۱۲ بار روشهای ترک را امتحان کردم تا اینکه یک نفر آمد و گفت کنگره ۶۰ در اصفهان آمده و میگوید که اگر تریاک را بکشی، درمان میشوی اولین بار که شنیدم مورد تمسخر قراردادم و قبول نمیکردم تا اینکه یک اتفاقی در خانواده ما افتاد و دومرتبه تصمیم گرفتم که از دام اعتیاد رها شوم و آمدم کنگره ۶۰ و سه جلسه اول که نشستم، یکصدای درونی به من گفت که اینجا جایش است و آن اتفاقی که سالها به دنبالش بودی در اینجا میافتد و از آن روز شروع کردم و خدا را شکر تابهحال ادامه داشته است.
در بدو ورودتان به کنگره که میگفتند تا دو ماه قضاوت نکنید چه تصوری از کنگره ۶۰ داشتید؟
هر شخصی هر جای جدیدی برود و یا با روش جدیدی آشنا شود پذیرش، برایش سخت است چون تجربه نکرده است من همان هفته اول ایمان آوردم. وقتی راهنمایم به من گفت برو و ۳ وعده ۵ گرمی بکش چون در آنوقت اوتی نبود و درمان با تریاک بود من در آنوقت روزی ۴۰ گرم تریاک میکشیدم و حالم خراب بود از فردای آن روز که راهنمایم به من گفت این کار را بکن با ۱۵ گرم حالم بهتر شد و ایمان من قوی شد که چطور میشود بااینکه از موادم کم میکنم حالم بهتر است. این دیگر باعث شد که به خودم بیایم و صبر کنم تا ببینم دیگر چه اتفاقی میافتد، تجربه کردم، قضاوت را کنار گذاشتم، لمس کردم که باوجود کم کردن حالم رو به بهبودی است.
رمز ماندگاری شما در کنگره چه بود؟
رمز ماندگاری حال خوب و حال خوش بود. اینکه آمدیم اینجا تریاک را کم کردیم و بهجای آن حال خوب دریافت کردیم. یکی دیگر از رمزهای ماندگاری من سریع الحساب بودن خداوند را اینجا دیدم که هر حرکتی میکنیم سریع خداوند مزد آن را به ما میدهد چه ازنظر ریالی و چه ازنظر قدمی و اینکه هیچوقت نشد کاری انجام دهم و درازای آن اول چیزی دریافت نکنم. اینجا اول به تو میدهد و بعد از تو کاری را میخواهد و واقعاً این بزرگترین رمز است.
هیچوقت به این مسئله شک نکردید که ممکن است این مسیر شمارا به مقصد موردنظرتان نرساند ؟
به دلیل اینکه در سفر اولم وقتیکه شروع به تثبیت کردن، کردم حالم بهتر شد و استاد امین میفرماید اگر یک روش و یا یکراهی را رفتی اگر یک درصد حالت تغییر کرد بدان آن روش، روش درستی است من هم نور را دیدم و بهتبع آن ایمان آوردم که اینجا راه درستی است و میتواند حال مرا بهتر کند.
چگونه بین خدمت، کار و خانوادهتان تعادل برقرار میکنید؟
من بازنشسته هستم روزی که آمدم کنگره ۶۰ در اینجا مدیریت زمان را یاد گرفتم به سبب اینکه دیدهبان هستم اکثر روزها در کنگره هستم ولی به خانوادهام هم میرسم، همهچیز سر جای خودش است و میتوانم بگویم من بیشتر از افراد فامیل با خانوادهام هستم. قبلاً اصلاً نبودم و در هیچ کجا حضور نداشتم. الآن وقتی در خانواده هستم واقعاً حضور دارم و با برنامهریزی هستم و اگر هم در منزل حضور نداشته باشم میدانند که کجا هستم و در هر دو زمینه تعادل وجود دارد و من اصلاً مشکلی ندارم چون همسرم هم در کنگره آموزش میبیند و هردو از زندگیمان راضی هستیم؛ و در کنگره زندگی میکنیم.
به جهت اینکه خانواده از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است این سؤال را میپرسم که چقدر زمان برد که توانستید آداب درست زندگی کردن و تعادل را در خانواده بهوجود بیاورید؟
وقتی انسانی از همهجا درمانده میشود و حالش آنقدر بد میشود که دیگر راهی ندارد یکمرتبه به او میگویند که یک امیدی وجود دارد، بعد بیاید آن را لمس کند و به حال خوش برسد بهطور خودکار زندگیاش برنامهریزی میشود. منظورم این است که وقتی با آن حال خراب وارد کنگره ۶۰ میشوی و ۴۰ گرم مواد مصرفی تو میشود ۱۵ گرم و حالت خوب میشود، با این مسئله در خانواده یک انقلابی رخ میدهد که چه اتفاقی افتاده است، اینجا کجاست؟ این مسئله بهخودیخود برنامهریزی را خلق میکند. کنگره ۶۰ میگوید" تو پا در این را بنه و هیچ مگوی" وقتی انسان پا در صراط مستقیم میگذارد و خداوند را ولّی خودش قرار میدهد، حرمتهای کنگره را رعایت میکند و به قوانین پایبند است همه کارهایش بهطور خودکار روی برنامه قرار میگیرد. وقتی حرمت کنگره میگوید شب برو در منزل و بخواب و ما انجام میدهیم، میبینیم که خوابمان تنظیم شد. حرمت کنگره میگوید دروغ نگو، وقتیکه من دیگر دنبال سوءمصرف نباشم دیگر دروغ نمیگویم و این خودش همهچیز را سر جای خودش میگذارد. یعنی همهچیز از عدم تعادل من بود و همهچیز از همان بیادبی و بلد نبودن آداب معاشرت در خانوادهام بود. شاید قبلاً در خانواده بودم، ولی نبودم و دعای خانواده هم همین بود که نباشم ولی الآن عکس آن اتفاق افتاده است، الآن وقتی هستم خیلی خوشحال هستند در کنار من، وقتی هم نیستم دلشان آرام است چون میدانند کجا هستم.
از اینکه آموزش در جایگاه دیدهبانی مستقیماً در محضر آقای مهندس صورت میگیرد چه حسی دارید؟
خیلی حس خوبی است بیان کردنش خیلی سخت است و البته یک مسئولیت سنگین. همانطور که حس عالی دارد همانطور هم یکبار مسئولیت سنگین روی دوش ماست، چون انتقال دادن صحیح آموزشهای آقای مهندس کار ماست. وظیفه ما این است آن چیزی که آقای مهندس روزیِ ما میکند همان را روزیِ دیگران کنیم. انشاالله خداوند کمک ما کند که بتوانیم همان پیامی که میگیریم را انتقال بدهیم. خیلی خوشحال هستم که خداوند به من لطف کرده است که میتوانم در محضر آقای مهندس مستقیماً آموزش بگیرم.
زمانی که در سفر دوم خدمتگزار شدید به جایگاه دیدهبانی فکر میکردید؟
من در سفر اول خدمت را شروع کردم یعنی من سه ماه سفر بودم و کار هایی که الآن دارم انجام میدهم زیر نظر دیدهبانهای قبل انجام دادم. البته من همیشه با کلمه خدمت مشکلدارم من همیشه معتقدم خدمت را کسی میکند که درازای آن چیزی نگیرد، این میشود خدمت. ولی من که دائم در کنگره ۶۰ در حال دریافت کردن هستم، این خدمت نیست این آموزش است. هرروز که من در کنگره ۶۰ یک کار کوچک انجام دادم اول دریافت کردم. وقتی نیت کنی در صراط مستقیم باشی، مثل شما که نیت کردید ۵۰۰ میلیون بدهید ۱۰۰% اول دریافت کردید که توانستید ببخشید. ممکن است خیلی چیزها را در صور آشکار نبینیم ممکن است امروز خیلی خطرها از من دفع شده باشد.
بزرگی نشسته بود یکجایی یک نفر در حال عبور با الاغش بود به دوستش گفت این شخص امروز میمیرد، رفت؛ عصری که برگشت دیدند که نمرده است. دوستش گفت: آقا نمرد، شما گفتید امروز میمیرد، گفت: صبر کن. به او که سوار الاغ بود گفت: پیاده شو، وقتی پیاده شد گفت: تو امروز چهکار کردی؟ گفت: هیچی مثل همیشه رفتم صحرا. گفت درراه که میرفتی چکار کردی؟ آن شخص گفت: هیچی مثل هرروز که میرفتم و ناهاری که با خودم همراه میبردم، امروز یک شخص گرسنه در راه دیدم، نصفی از ناهار خود را به او دادم. آن بزرگ خندید و گفت: دست خود را در خورجین الاغت بکن، وقتی دست کرد در خورجین دید یک مار در آن وجود دارد، گفت این مار امروز مأمور بوده است که تو را بکشد و تو با آن کار، بلا را از خودت دفع کردی. الآن صبح تا شب خیلی از بلاها از ما دفع میشوند. نگاه کنید ببینید شخصی که میآید کنگره ۶۰ را با فامیل و بقیه افراد خانواده مقایسه کنید که معتاد هم نیستند، ببینید آنها در طول یک سال چقدر به پزشک مراجعه میکنند و چقدر بیمار میشوند؟ ولی ما اینها را نداریم، دادگاه میروند، مشکلدارند و چک برگشتی دارند... ولی ما نداریم پس همین است و نمیشود گفت که خدمت میکنیم، ما همیشه در حال گرفتن هستیم. خداوند نیازی به خدمت ما ندارد ولی ما انجام میدهیم و دائم در حال دریافت حال خوش هستیم.
آینده کنگره را در سطح جهانی چگونه میبینید؟
خیلی درخشان، خیلی خوب.
به خاطر اینکه راه صراط مستقیم است. در صراط مستقیم شکست وجود ندارد به خاطر اینکه انسانهایی میآیند که ازخودگذشته هستند مثل آقای مهندس، مثل همه ما که بدون هیچ چشمداشتی کمک میکنیم و این آیه قرآن است که میگوید: در صراط مستقیم از هیچچیزی هراس نداشته باشید. و مطمئناً همانطور که درخت کنگره بالا زده است همانطور علم کنگره ۶۰ به تمام تشنگان عالم خواهد رسید و انشالله همه را از علم کنگره سیراب و بهرهمند خواهد کرد.
خاطرهای از آقای مهندس برای ما بگویید؟
بودن در کنار آقای مهندس سرشار از خاطرات شیرین است. بهمحض اینکه اسمش میآید که میخواهیم به تهران برویم، دل تو دلمان نیست. من خیلی کنجکاو هستم و خیلی به رفتار آقای مهندس نگاه میکنم که یک اشکال در یکجایی پیدا کنم ولی هر چه به زندگی و رفتار آقای مهندس نگاه کردم دیدم هیچ اشکالی وجود ندارد و هر کاری را که میگوید اول خودشان انجام میدهد. در کنار آقای مهندس ساعتهای زیادی را زندگی کردن خیلی سخت است! من هنوز در خیلی از مسائل کامل نیستم، آقای مهندس اهل غیبت نیستند من دلم میخواهد راجع به خیلی از مسائل صحبت کنم و در کنار آقای مهندس نمیشود راجع به چیزی صحبت کرد. غذا خوردن ایشان خیلی با حساب است من هیچوقت ندیدم که دو تا غذا را باهم بخورند، رعایت کردنش برای ما خیلی سخت است. از خداوند میخواهم که ما هم بتوانیم راه ایشان را برویم.
دلیل موفقیت اصفهان در ساختوساز چیست؟
همین اصفهان که الآن موفق است، روزی که میخواستیم ساختمان اول را بسازیم هیچ پولی نداشت. جغرافیا در کنگره بیمعنی است و همه باهم هستیم. اینکه در اصفهان بیشتر تلاش شده است و شعبات زیادی ساختهشده است حرکت بیرونی ما بیشتر بوده است. روابطی که با مسئولین و کنگرهداریم، خیلی کمک کرده است. جا دارد تشکر کنم از تمام مسئولین خدمتگزاری که واقعاً اگر آنها نبودند ما موفق نبودیم. برای ساخت هر شعبه که ما نیاز به مجوز داریم کمکمان میکنند و راهمان را باز میکنند بهجای اینکه سد ببندند، در کنار ما هستند. فکر میکنم یکی از دلایل موفقیت ما در اصفهان همین ارتباط با مسئولین است و دیگر اینکه علیرغم اینکه میگویند: اصفهانیها خسیس هستند نه اینگونه نیست، اصفهانیها بهوقت کمک میکنند. وقتی میدانند یک ساخت و سازی است سریعاً وارد کمک میشوند و انشاالله که سرتاسر ایران هم این همدلی اتفاق بیفتد. خدا را شکر که کنگره ۶۰ مکانهایش را خودش خریداری میکند. امیدوارم در اسرع وقت در خمین هم این اتفاق بیفتد.
با توجه به اینکه نمایندگی خمین ساختوساز را در پیش رو دارد چه توصیهای برای بهتر انجام شدن آن دارید؟
باید شروع کنید، با حرکت راه نمایان میشود. اگر صبر کنید ازنظر اقتصادی این پول را هم که دارید ممکن است بعداً دیگر نشود کاری که الآن میخواهید انجام بدهید را انجام دهید. باید سریعتر انجام بدهید و مطمئن باشید که وقتی بنایی شروع شد پول خودش میآید. مثل ماه رمضان که در شروع هیچ پولی برای آن وجود ندارد ولی در روز اول ماه رمضان، چندین شب آن تأمین میشود. وقتی یکصدایی بلند شود و یک حرکتی در آن جهت آغاز شود مثل دانشگاه که استاد سردار میگوید نگران نباشید آنها که باید بیایند میآیند و واقعاً هم همینطور است ما باید شروعکننده باشیم و نگران بقیهاش نباشید، خودش ساخته میشود. قدیمیها میگفتند؛ دوتا کار است که خداوند خیلی کمک میکند یکی ساختوساز و دیگری ازدواج و واقعاً هم در کنگره این اتفاق افتاده است.
یک خدمتگزار خوب و یک شعبه خوب چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
برای داشتن یک شعبه خوب احتیاجی بهزور زدن نیست. همینکه حرمتها و قوانین را رعایت کنیم. من همیشه این مثال را میزنم که یک شعبه خوب ایجنت، مرزبان و راهنماهای خوبی دارد. انرژی را این افراد تأمین میکنند. اگر بینشان صلح و صفا و احترام باشد مطمئناً شعبه خوبی است. یک صحبتی در جلسه کمک راهنمایی کردم که چه کسی تازهواردها را برای شعبه میفرستد؟ هیچکس نمیداند! خداوند است که میفرستد، ما فقط قدرت پیدا کنیم و تلاش کنیم که آنها را نگهداریم و به آنها آسیب نزنیم، خداوند آنها را فرستاده است. همه اینها را در سیدیها آقای مهندس به ما آموزش دادهاند که چگونه احترام یک تازهوارد را نگهداریم. آقای مهندس میفرمایند: یک تازهوارد شکوفه یاس است. چگونگی وضعیت یک شعبه به تازه واردین آن است. باید خیلی حواسمان باشد که اگر میخواهیم شعبه خوبی داشته باشیم به تازهواردهایمان اهمیت بدهیم و سطح آموزشمان را بالا ببریم. دلهایمان همیشه باهم خوب باشد و همدیگر را ببخشیم. ممکن است ما در کارمان دچار مشکل بشویم ولی نباید حسهایمان خراب بشود. اگر حسهای یک راهنما، ایجنت و مرزبان خراب شود آن شعبه، دیگر شعبه خوبی نیست و خدا را شکر این شعبه خیلی عالی است، انشالله که بهتر هم میشود.
نمایندگی خمین را چگونه دیدید؟
شعبه خیلی خوبی است و همهچیز روی برنامه و نظم است راهنماها سیدیهایشان را نوشتند، مرزبانها سیدیهایشان را نوشتند و سیدیهای ایجنت بهروز بود و اینها نشانگر یک شعبه خوب است. گوشبهفرمان بودن و فرمانبردار بودن از نشانههای یک شعبه خوب است. من دیدم که اول جلسه تقریباً ۷۰ درصد از سالن پر بود و این خیلی خوب است، لباس پوشیدن آنها خیلی مهم است. گروه خانواده هم خیلی مرتب هستند و اینکه حالمان خوب باشد، وقتی حالمان خوب است نشانگر عمل سالم است.
بعضی از مسافرها از ورود همسفرانی که آموزشها را بهخوبی دریافت و عملیاتی میکنند به کنگره جلوگیری میکنند در مورد این موضوع لطفاً راهنمایی بفرمایید؟
این اتفاق را من در کنگره خیلی دیدم که یک همسفری میآید و سفر خیلی خوبی دارد و برای اینکه مسافر خودش وسط راه نمیخواهد سفر کند، اولین کاری که میکند همسفرش را از ورود به کنگره منع میکند. علت این است که کنگره ۶۰ هرکسی را به خودش واگذار میکند یعنی به آن همسفر آگاهی میدهد که تو برای خودت زندگی کن و او هم برای خودش زندگی میکند، ولی یک مسافر نمیخواهد اینطور بشود، او میخواهد به دروغها و حیلهگریاش ادامه بدهد چون نمیخواهد سفر کند، چون کنگره ۶۰ اطلاعات و آگاهی میدهد همسفر دیگر نمیتواند آن دروغها را باور کند و دست مسافر برای او رو میشود بهتبع جلوی آموزش همسفر را هم میگیرد. یکسری از همسفر ها هم میآیند و برای مسافر سفر میکنند و دائم گیر میدهند وقتی یک همسفری به کنگره میآید و به او آموزش میدهیم که شما اینجا آمدهای برای خودت، اگر این را خوب یاد بگیرد که اینجا برای خودش میآید، هر کاری که مسافر انجام بدهد دیگر برای او مهم نیست و این رها کردن برعکس آن اتفاق میافتد، جذب میکند و رهایی مسافر به او برمیگردد. یک روزبه خودش میآید و میبیند که دیگر برایش اهمیت ندارد و میگوید او دیگر به من کاری ندارد و یک همسفر یاد میگیرد که دیگر در کار مسافر دخالت نکند.
اگر چیزی هست که من نپرسیدم و دوست دارید بگویید را بفرمایید؟
تشکر میکنم از شما و ایجنت محترم که من را امروز دعوت کردند و برای اینکه امروز به اینجا آمدم خداوند را خیلی سپاسگزارم. هرچقدر که حالمان خوب است مدیون آقای مهندس هستیم که این مرد بزرگ آمدند و ما را از گرفتاری و بدبختی نجات دادند و سواد زندگی کردن را به ما یاد دادند و خیلی چیزهایی که اصلاً هیچکس برای ما نگفت، در زندگی به ما آموزش دادند و پرورشمان دادند. ما در کنگره ۶۰ زندگی میکنیم و یک خانواده هستیم و هر هفته ۳ جلسه در کنگره هستیم و هفتهای دو جلسه به استخر میرویم، جمعهها در پارک در کنار هم هستیم و ماه رمضان راداریم و این پرورش است. اگر آموزش تنها بود به درد نمیخورد و این پرورش و جهانبینی کاربردی که عمل میکنیم و لذتش را میبریم مدیون آقای مهندس هستیم. امیدوارم سایه ایشان همیشه بالای سر ما باشد و از شما هم سپاسگزارم.
از این اینکه وقت باارزشتان را در اختیار من گذاشتید و با صبوری و آرامش به سوالاتم پاسخ دادید بینهایت سپاسگزارم. برای شما سلامتی و حال خوش آرزومندم.
تهیه و تنظیم: همسفر مهتاب کمکراهنمای لژیون دوم
ارسال: همسفر هما کمک راهنمای لژیون هفتم
همسفران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1735