جلسه سوم از دوره سی و چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰، نمایندگی ارتش؛ با استادی کمک راهنمای محترم مسافر دانیال، نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر مهدی، با دستور جلسه "آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی" و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر رضا، شنبه 21 خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان دانیال هستم یک مسافر؛ بسیار تشکر میکنم از دبیر و نگهبان محترم که امروز به من هم این فرصت را دادند تا در این جایگاه خدمت کنم و از مشارکتهای شما عزیزان آموزش بگیرم.
یکی از مهمترین تفاوتهای کنگره 60 با دیگر NGOهای که در زمینه اعتیاد فعالیت میکنند که خیلی هم به چشم میآید نظم و انضباط و حفظ آدابی است که در کنگره 60 آموزش داده میشود و دائماً روی آن تاکید میشود و یکی از مهمترین مصادیق آن، حرمت کنگره 60 است که آداب معاشرت را یادآور میشود.
در کنگره 60 نظم اهمیت خیلی بالایی دارد. هیچوقت ما نمیبینیم که یک بار کارگاه آموزشی غیر از ساعت 5 شروع بشود و همه نمایندگیها مانند یکدیگر هستند و دقیقاً همین ساعت کارگاه آموزشی شروع میشود. استاد جلسه هر فردی که باشد، اگر دیر برسد نمیتواند در جایگاه بنشیند و خدمت کند. ما این نظم را از آقای مهندس یاد گرفتهایم و برای ما این نظم بسیار اهمیت دارد.
به من میگویند که دانیال وقتی که وارد کنگره 60 شدی، باید ساعت بیایی و بروی، دارویت را طبق متد TDS و درست بهاندازه دوزی که برایت تجویز شده است مصرف کنی، درست مثل داروهایی که به هنگام بیماری دکتر برایت تجویز میکند و اگر غیر از این کار را انجام بدهی، دیگر درمان نیست و دارویت به آنتی ایکس تبدیل میشود. در حقیقت روش DST نظم را به من یاد میدهد و اگر من بتوانم این نظم را یاد بگیرم ناخودآگاه این روی زندگی من تأثیرگذار خواهد بود.
خیلی از آموزشهایی که در کنگره 60 به من انتقال داده میشود شاید 5 درصدش درمورد مقوله اعتیاد باشد و 95 درصد دیگر آن در مورد جهانبینی است که به من منتقل میشود؛ حتی ما میبینیم که در سیدیهای آقای مهندس نحوه غذا خوردن و دست گرفتن قاشق و چنگال هم به ما آموزش داده میشود؛ ریز برخوردهای اجتماعی من را هم به من آموزش میدهد.
خیلی از آداب و معاشرتی که فراموش شده است را نیز آقای مهندس یادآوری میکند و روی آنها تاکید میکند و سعی میکند که دوباره آن مطالب ریز و بسیار مهم جا بیفتد. تمام این مطالب مثل سلام کردن، احترام به پیشکسوت و بزرگتر و غیره را میدانیم؛ اما فراموششان کردهایم و اکثر آنها در زندگی روزمره مردم اجرایی نمیشوند. در مقوله درمان اعتیاد در کنگره 60 روی جهانبینی خیلی تاکید میشود، دلیلش چیست؟ دلیلش این است که جهانبینی همان حلقه مفقوده درمان اعتیاد بوده است.
اگر منِ دانیال به کنگره 60 بیایم و مواد و سیگار از من گرفته شود؛ اما جهانبینی من تغییری نکرده باشد و من همان دانیالی باشم که قبل از درمان بودم، بعد از مدتی دوباره به سیگار و موادم برمیگردم. اگر راهنما نتواند لباس پوشیدن رهجویش را درست کند، توقع نداشته باشید که بتواند برای مواد مصرف نکردن رهجویش کاری انجام بدهد؛ پس نظم در کنگره 60 و زندگی خیلی اهمیت دارد.
بخش دوم دستور جلسه؛ تولد یک سال رهایی رضا عزیز است. به یاد دارم رضا در یک شرایط خیلی عجیبی وارد کنگره شد، شاید در آن شرایط کمتر کسی به فکر درمان میافتاد؛ درست در زمان اوج بیماری کرونا و در تایمی که کلاسهای حضوری در شعبه برگزار نمیشد و فقط کلاسها به صورت مجازی بود و در آن شرایط رضا وارد کنگره 60 شد.
آن خواسته در درون رضا برای درمان شکلگرفته بود؛ اما هنوز با خودش درگیر بود. به صورت دستوپاشکسته در جلسات مجازی شرکت میکرد و هر بار هم که من را میدید کلی حرف برای گفتن داشت، از جنس حرفهایی که به توسط آنها میخواست وقت بخرد و دیرتر شروع کند و بالاخره در یکجایی رضا تصمیم گرفت که درستوحسابی شروع کند و خواست که شرایط را تغییر بدهد.
استارت کار رضا از آن جایی خورد که خودش را باور کرد در شرایطی که شاید خیلیها باورش نکرده بودند. رضا شروع کرد و خیلی خوب و عالی سفر کرد و در حین سفرش، روی نظمش هم خیلی کارکرد و از زمانی که کلاسهای حضوری از سر گرفته شدند بسیار منظم و دقیق و سر ساعت میآمد و خدمت میکرد.
هر کاری که من به رضا میگفتم از آموزشها، سیدی نوشتن تا خدمتکردن، رضا بهخوبی و بی کموکاست انجام داده است. من این جشن را به خودش و به خانواده بسیار خوبش که به لطف خداوند، همگی کنگرهای هستند تبریک میگویم و رضا را در هر شرایطی که بود، در بحث درمانش حمایت کردند. به راهنماهای همسفرانش این جشن را تبریک میگویم و واقعاً این یک تلاش بسیار خوبی بود که به یک نتیجه بسیار خوبی هم رسید و انشاءالله که در این مسیر به بهترینها دست بیابند. از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید از همه شما سپاسگزارم.
اعلام سفر مسافر رضا:
با 5 سال تخریب انواع مواد مخدر وارد کنگره شدم. آخرین آنتی ایکس مصرفی: گل و الکل. مدت سفر اول یازده ماه و یازده روز، روش درمان DST و داروی درمان OT، راهنمای عزیزم آقا دانیال، ورزش در کنگره فوتبال، مدت رهایی، یک سال و دو ماه.
آرزوی مسافر رضا:
آرزو دارم هیچ مصرفکننده و بیخانمانی در کشورم وجود نداشته باشد و همه بتوانند مسیر کنگره را بیابند و به آغوش گرم آقای مهندس بپیوندند و دومین آرزویم هم جهانیشدن کنگره 60 هست.
خلاصه سخنان مسافر رضا:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر؛ در ابتدا خداوند را شاکر هستم بهخاطر دیدن این روز و تجربه بینظیر آن و از صمیم قلبم آرزو دارم که تمام مسافران سفر اولی و همسفرانشان این روز خاص و زیبا را تجربه کنند.
از جناب مهندس تشکر میکنم که این بستر خوب و امن را برای ما فراهم نمودند که من امروز توانستم بهواسطه این بستر امن و این محبتی که در این مجموعه است، حس خوب زندگی سالم و تن و فکر سالم را دریافت نمایم و بعد از راهنمای عزیزم تشکر میکنم که 11 ماه حال خرابی من را تحمل کردند و به من آموزشهای ناب کنگره را منتقل کردند و من را درک کردند.
از پدر و مادر و خواهر عزیزم و راهنماهای بسیار خوبشان تشکر میکنم که من را در این مسیر حمایت نمودند و کمکم کردند تا بتوانم در بهترین شکل به رهایی و درمان و حال خوش برسم.
یکی از مشکلاتی که باعث شد من به سمت مواد کشیده بشوم، منزوی بودن من بود و این حسی که من، تنهایی و حرفزدن با خودم را دوست داشتم را کسی درک نمیکرد. خانواده من در این دوران بهتوسط من خیلی اذیت شدند. من زمانی که وارد کنگره شدم 17 سالم بود و به یاد دارم، زمانی که پدر و مادرم برای اولینبار در جیب من مواد پیدا کردند، من بهقدری بچه بودم که باور نمیکرند برای خودم باشد و به من میگفتند: کیفت را جایی بگذار که بقیه دوستانت نتوانند در آن چیزی بگذارند.
در سن خیلی کمی من شروع به مصرف مواد کردم، از 6 صبح که به اسم مدرسه بیرون از خانه میرفتم، مواد مصرف میکردم تا 12 ظهر که برمیگشتم و بعد از خوردن نهار دوباره بیرون میرفتم و مواد مصرف میکردم تا 9 شب و دوباره که به خانه مراجعه میکرد، خمار میشدم و بهاجبار دعوایی در خانه درست میکردم که به بهانه آن از خانه خارج بشوم و مواد مصرف کنم تا آخر شب و حجم این دعواها به قدری زیاد شده بود که یادم هست مادرم برایم یک نامه نوشته بود که اگر این بار دعوا درست کنی، دیگر نمیتوانم برایت کاری کنم و مستقیماً به پلیس زنگ میزنم که تو را ببرند.
آن نامه را هنوز دارم و نگهش داشتم که یادم نرود که چه شخصیتی بودم و امروز چه شخصیتی به دست آوردهام. روزهای سختی را در آن سن کمم دیدم و در این راه به خیلیها آسیب و آزار رساندم و همانها هم به من کمک کردند که امروز به رهایی برسم. از راهنمایم آقا دانیال بسیار سپاسگزارم که فقط درکم کرد و در این مسیر پشتیبانم بود و هیچ موقع پشتم را خالی نکرد.
به یاد دارم ماه محرم بود و من به نقطهای رسیده بودم که همراهم هم گل داشتم و هم الکل و با خودم گفتم اینها را مصرف میکنم و دیگر مصرف نمیکنم؛ یک لحظه یکصدایی در مغزم شنیدم که گفت خیلی این حرف را زدی و عمل نکردی و آن جا این تصمیم را گرفتم و تمام آن مواد و الکل را در جوب آب ریختم و به آقا دانیال زنگ زدم و گفتم دیگر میخواهم فرمانبردار باشم و در طول مسیر سفر اولم هم هرچه که به من گفت را واقعاً گوش دادم و انجام دادم و ثمرهاش را هم خودم امروز دارم میبینم.
بازهم تشکر میکنم از راهنمای خوبم، همسفرهای بسیار خوبم و کمک راهنماهای همسفرانم و امیدوارم همیشه در مسیر کنگره باشم و خدمت نمایم و از همه شما آموزش و انرژی بگیرم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما ممنونم.
خلاصه سخنان کمک راهنما، همسفر محمد:
سلام دوستان محمد هستم یک همسفر؛ خیلی تبریک عرض میکنم خدمت رضای عزیز و خانوادهاش، پدر و مادر و خواهر عزیزش این جشن و این تولد را و همچنین یک خداقوت ویژه به کمک راهنمای بسیار خوبِ رضا، آقا دانیالِ عزیز عرض میکنم که کار بسیار سختی را در درمان رضا انجام داد.
به یاد دارم وقتی منصور وارد کنگره شد به من گفت که پسرم به کنگره نمیآید و من گفتم که نگران نباش و این یک مسئله عادی است و بعد از مدتی، منصور موفق شده بود که رضا را به پارک طالقانی بیاورد و از فاصله چهار پنج متری به من نشانش داد و من وقتی رضا را دیدم با خودم گفتم که این حالا حالاها به کنگره نمیآید و از آن تاریخ هم تقریباً 7 الی 8 ماه طول کشید تا رضا وارد کنگره بشود.
پذیرش این موضوع برای یک همسفر بسیار سخت است که باید فقط روی خودش کار کند و نباید به مسافرش کاری داشته باشد و این موضوع ممکن است کمی زمان ببرد؛ چون کار بسیار مشکلی است. درک این مسئله و منصور هم از این قاعده مستثنا نبود و پذیرش این موضوع برایش خیلی سخت بود بهعنوان یک پدر که بخواهد پسرش را رها کند و فقط روی خودش کار کند.
دقیقاً از زمانی که منصور این موضوع را پذیرفت و شروع کرد روی خودش کارکردن، توانست مقداری آرامش را درک نماید. من همیشه از خداوند برای خودم میخواهم که توفیق خدمت در کنگره را، همیشه به من بدهد و این آرزو را برای خانواده رضا و خود رضا هم دارم تا بتوانند توشه خودشان را پر کنند. از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید از همه شما تشکر میکنم.
خلاصه سخنان همسفر منصور:
سلام دوستان منصور هستم همسفر؛ خداوند را بسیار شاکر هستم به خاطر دیدن این روز قشنگ و تحقق این آرزویم. خیلی خوشحالم و حس و حالی وصف نشدنی دارم. از جناب مهندس که این بستر را فراهم نمودند تا افراد دردمند بتوانند مراجعه کنند و به حال خوش برسند بسیار سپاسگزارم.
از راهنمای پسرم آقا دانیال عزیز و همچنین راهنمای عزیز خودم محمد آقا بسیار سپاسگزارم که در این راه، با وجود تمام اذیتهایی که من و پسرم برایشان داشتیم، تحمل کردند و بامحبت راه را به ما نشان دادند و باعث شدند این روز زیبا را ببینیم. از همه شما عزیزان هم تشکر میکنم که با حضور پر از محبت خودتان جشن ما را تا این اندازه باشکوه نمودهاید. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما عزیزان تشکر میکنم.
خلاصه سخنان کمک راهنما، همسفر هانیه:
سلام دوستان هانیه هستم یک همسفر؛ خیلی ممنون از همه شما که این فرصت را به من دادید تا در این جایگاه حاضر بشوم. در تولدها همیشه جای شکرگزاری است؛ چون یک معجزه اتفاق افتاده است. در بیرونِ این در، شاید همچین اتفاقی خیلی غیرممکن باشد؛ ولی درون این سیستم این غیرممکن از هر ممکنی، ممکنتر است. پس به خاطر امروز من خداوند را شکر میگویم چون معجزه رضا و خانوادهاش را میبینم.
تبریک میگویم به خودِ رضا و خانواده محترمش. این نکتهای که میگویم، شاید نقطه عطف این خانواده باشد؛ یک خانواده بسیار فرمانبرداری بودند. در زمینه همین دستور جلسه، در آداب و نظم و CD نوشتن، بسیار عالی بودند این خانواده؛ اما یک مشکل اساسی داشتند و آن هم این بود که نمیتوانستند رضا را رها کنند و به خودشان بپردازند و این اتفاق خیلی دیر افتاد و درست زمانی که این اتفاق افتاد، رضا وارد کنگره شد.
من میدانم مشکل دیر آمدن رضا به کنگره، همین مشکل خانواده بود، چون خودم هم تجربهاش را دارم و این را بیان میکنم که انتقال تجربه رخ بدهد. هرچقدر که دوست دارید مسافرتان به آرامش و رهایی برسد، هرقدر دوست دارید مسافرتان تغییر کند، سعی کنید ابتدا در خودتان این تغییر را انجام بدهید و به جز محبت، هیچچیز دیگری به مسافرتان انتقال ندهید و تمام حواستان روی خودتان باشد.
خانم زهرا و آقای منصور کمی طول کشید تا این نکته را درک کنند و الحمدلله به این موضوع رسیدند و الان هم دارند ثمرهاش را میبینند. تبریک میگویم به جناب مهندس، بنیان کنگره و از ایشان بسیار سپاسگزارم و به همه اعضا کنگره این رهایی را تبریک میگویم. از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید از همه شما متشکرم.
خلاصه سخنان همسفر زهرا:
سلام دوستان زهرا هستم همسفر؛ در ابتدا از خدای خودم بسیار سپاسگزارم که به من فرصت داد تا این روز بسیار عزیز و زیبا را ببینم. این عید بزرگ، میلاد امام رضا را هم به همه شما تبریک عرض میکنم. باید عرض کنم یک رابطه خاصی بین من و امام رضا هست و رضا را خداوند بعد از 6 سال بهواسطه امام رضا به من داد چون من متوسل به امام رضا شده بودم.
روز رهایی رضا هم مصادف با نیمه شعبان بود و امروز هم که تولد یک سال رهاییاش هست مصادف شده است با میلاد امام رضا و سالروز متولد شدن خودش هم امسال مصادف شده است با عید غدیر و من تمام این مصادف شدنها را به فال نیک میگیرم و به خود رضا تبریک میگویم.
همانطور که خود رضا در صحبتهایش بیان کرد، در سن خیلی کمی دچار بیماری اعتیاد شد و وقتی ما برای اولینبار مواد از کیفش پیدا کردیم، 15 سالش بود و وقتی خودش انکار کرد، من به او گفتم که کیفت را پیش دوستانت نگذار که چیزی در کیفت نگذارند؛ ولی از همان روز به بعد و با دیدن تغییرات در خلقوخوی و نحوه رفتار و نمرات مدرسهاش، یک شکی در درون ما ایجاد شد.
ولی در نهایت به آینجایی که هستیم در مقابل شما رسیدیم. من در ابتدا از جناب مهندس دژکام تشکر میکنم که این بستر را برای همه ما فراهم کردند تا با وارد شدنمان، به آرامش و صلح برسیم. از راهنمای خوب خودم خانم علوی که جا دارد در اینجا از ایشان تشکر کنم و بعد خانم هانیه عزیز راهنمای دوم خودم، آقای موسی وند راهنمای همسرم و آقای دانیال راهنمای مسافرم تشکر میکنم.
رضا یک نفر بود؛ اما خیلی حامی داشت، از آقای محمدحسین، ایجنت محترم شعبه آقا روزبه و دیدهبان محترم آقای نمکی عزیز و همه شما عزیزان و کسانی که رضا و ما را کمک کردند، تشکر و قدردانی میکنم. از خود رضا تشکر میکنم که به کنگره آمد و شروع به سفر کرد و همه ما را به این روز قشنگ را برای ما به وجود آورد.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما تشکر میکنم.
نگارنده، تنظیم و ارسال: مسافر علی
عکس: همسفر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
917